ارتباط این اثر با علم روانشناسی دو بخش دارد. جدا از علاقهای که سالها به این علم داشتهام و آن را دنبال میکردم، سرانجام در این اجرا و بیواسطه به این حوزه پرداختم. قبل از نوشتن نمایشنامه «خماری» شروع کردم به خواندن کتابهای معتبر این حوزه و آشنایی کلی با اینکه روانشناسی چه میکند و چه میتواند بکند.
به نظرم امروز جامعه در پیوند این دو خیلی پیشروتر عمل میکند. یعنی در اجراهای معترضانهاش به ما میآموزد که باید خلاق و آفرینشگر باشیم. حالا دلایل اعتراض و انتقادش صنفی است، غم نان است یا مطالبات دیگر. ولی وقتی به تئاتر میرسیم این رویکردها به چالشهای شخصی فرو میغلتند. ارجاع من در اجرای «ارور404» اتفاقا بیش از آنکه به درون جامعه تئاتر باشد، به جامعه بیرون است که بدانیم مردم دارند طور دیگری فکر میکنند.
من ۱۵ بازیگرم را به دلایل مختلف از دست دادم. اکثرشان مهاجرت کردند، چند نفری به کنکور و دانشگاه مشغول شدند و چند نفر دیگر هم روحشان را از دست دادند؛ دچار افسردگی یا انحراف از خطی شدند که در پیش گرفته بودند. این انرژی که برای جمعکردن دوباره و سر حال آوردن آنها خرج شد، بهجد میگویم از تمام انرژیای که در تمام این پنج، شش سال هزینه کردیم تا به صحنه برسند، بیشتر بود.
به نظرم سینما تجربه بصری ما را از پیرامون و ابژهها شکل داده. سینما بخش مهمی از قاب ما به واقعیت است و تاثیرش بر دیگر مدیومها غیرقابل کتمان. اما به نظرم در تئاتر حداقل در وضعیت انضمامی ما، شما آزادی عمل بیشتری دارید و همچنین میتوانید همانطورکه گفتم نسبتهای جدیدی را در پروسه تولید بین افراد برقرار کنید. خود این برقراری نسبت جدید با خود اندیشیدن به شیوه جدیدی را به همراه خواهد داشت. همین امر است که به نظرم تئاتر را به محملی برای دیگرگونه اندیشیدن بدل میکند.
کار ما پلیسی است که ژانر مورد علاقهام میشود. اجرای ما کمکهزینه کمی خواهد گرفت. خیلی دوست دارم تا این ژانر را در تئاتر جا بیندازم. من فکر میکنم یکی از عوامل اصلی موفقیت تئاتر در گیشه، قصهگویی درست است.
دانیال خیریخواه که این روزها روی صحنه نمایش «احتمالات» در چهار نقش بازی میکند، میگوید سالها کار کرد و دیده نشد و دابسمش یا لیپسینگ میانبری بود که هرچند علاقهای به آن نداشت، به واسطهاش دستش را بالا گرفت و گفت من هم هستم.
من مشکلی ندارم بهعنوان فردی شناخته شوم که کارهایی در حوزه جنگ هم داشته است. اتفاقا اجازه دهید اینجا صریح و بیپرده بگویم. من تأثیرگذارترین کارهای مربوط به جنگ را در دهه 90 انجام دادهام و اعتقاد دارم هیچکسِ دومی روی دست من نتوانسته این کار را انجام دهد.
بهروز غریب پور، نویسنده،کارگردانتئاتر و سینما و استاد نمایش عروسکی در ایران استکه نمایشهای ماندگاری از او به صحنه رفته است. غریبپور علاوه بر کارگردانی نمایشهای مختلف، یکی از مدیران موفق عرصه تئاتر به شمار میآید. او خانه هنرمندان ایران را پایهگذاری کرد و در سمت مشاور فرهنگی شهردار تهران در سالهای1369تا 1384به اقداماتی زیرساختی پرداخت.
حسین مسافر آستانه سالهاست که در جشنوارههای گوناگون حضور دارد، او در دو سال کرونایی اخیر، مسئولیت سنگین دبیر جشنواره تئاتر فجر را بر عهده داشته است. او معتقد است که تغییر، جزو ذات تئاتر است هرچند عموما با مقاومت رو به رو میشود.
جواد انصافی از موانع و مشکلاتی می گوید که پیش روی این گونه نمایشی قرار دارد و تاکید می کند: مدت هاست که نمایش های آیینی و سنتی ایرانی کمرنگ شده، چون در درجه اول مسئولان ما به صراحت نشان داده اند که آن را نمی خواهند.
جواد یحیوی که برای آینده تئاتر چندان خوشبینی نیست، میگوید که دل خوشی از زندگی مدرن ندارد و فکر میکند انسان در دوران کهن به روح زندگی نزدیکتر بوده است.
جامعه ما پیوسته و در طول تاریخ، طلب قهرمان كرده و بعد از حضور این قهرمان خودش با دست خودش به اشكال مختلف این قهرمان را سرنگون كرده است. حالا یا مشكل از قهرمان بوده، یا مشكل از قهرمان سازان. در متن سینگ، مشكل از هردوطرف است و همین باعث این فضای طناز می شود.
رامین پرچمی میگوید هستند کسانی که بدون آن که حضور او در سینما، تئاتر و شبکه نمایش خانگی ممنوع باشد، از نزدیکشدن به او میترسند و با خود میگویند نکند مشکل سیاسی داشته باشد و آنها را هم درگیر کند. او تاکید میکند از کسی انتظار ندارد که به او پیشنهاد کاری بدهد، اما حداقل فکر نکنند حضورش برایشان دردسرساز میشود.
ما در این اجرا با چهار فضا مواجه هستیم. یعنی مخاطب ابتدا با جهانبینی خودش در گالریهای خانه هنرمندان قدم میزد. در مرحله دوم با ویدیو آرت روی دیوار ورودی گالری پاییز مواجه میشود، تصاویر فردی را میبیند كه با عروسك اسكلت در فضای خاصی حضور دارد و او برای درك بهتر آنچه جریان دارد، لازم است پرده ورود به گالری را كنار بزند و سپس با كل وضعیت مواجه شود.
صدرالدین زاهد می گوید از وقتی به ایران برگشته است، نه آن فضای پیشین و نه آدم های آن دوران که با هم کار می کردند هیچ کدام نیستند و او احساس تنهایی می کند. زاهد معتقد است انسان اصلا برای تنهایی ساخته نشده است هرچند به گفته خودش اکنون از همه نظر تنهاست؛ هم در زندگی خصوصی اش و هم در زندگی هنری اش.
نمایش های حوزه دفاع مقدس را معمولا با المان هایی مانند فضای جبهه، لباس های رزم، اسامی فرماندهان و ... می شناسیم. دیدن نمایشی که در آن رزمنده ها کت و شلوار پوشیده و به شکلی هماهنگ به روایت قصه ای از آن دوران بپردازند، اتفاقی جدید است. این اتفاق را «علیرضا معروفی» در نمایش «تن ها» رقم زده و با فرمی جدید به معرفی اسیر سیزده سال جنگ، «مهدی طحانیان»، پرداخته است.
محمد عارف هدف اصلی نخستین کنفرانس ملی نمایشنامه پژوهی ایران را، پژوهش در نمایشنامه، آسیب شناسی ادبیات نمایشی در ایران، ایران شناسی تئاتر، خاستگاه شناسی تئاترنوشت و تاریخ ادبیات نمایشی عنوان کرد که به گفته او، یافته های آن به زودی در کتاب چکیده مقالات کنفرانس با معرفی هشتاد و یک چکیده برگزیده رونمایی می شود.
همه نمایش در یک چهارراه میگذرد و حتّی چایخانه اَجَقْ همان وسط بازی میشود. ولی این یگانگی مَکان با گُریز به درمانگاه و خانه و جاده نزدیک مرز در داستانِ پرستار و سر زدن به خانه راننده و زنش و باجه تلفن در طرابوزان در داستان راننده و عبور از اتاق نامهْرسانی و دفتر رئیس و خیابان در داستانِ نامهْبَر میشکند؛ و همچنین با گُذر ِسارنگِسَهِش از محلّهای که دیگر نیست و گُذر نهال فرّخی از محلّه چنانکه هست!
ما اگر خانواده را كوچكترین نهاد اجتماعی موجود در جهان تصور كنیم تا به روابط بینالمللی بین كشورها یا جزییات موجود در ورزش، تئاتر و غیره، همهشان به ما نشانههای فروپاشی میدهند ولی برای اینكه كل ماجرا در كام مخاطب تبدیل به جام زهر نشود، تلاش كردیم با بعضی تكنیكها و افزودن جنسی از كمدی به كار، تلخی مساله را كاهش دهیم. در نهایت مخاطبی كه مشغول خندیدن است احتمالا به چیزهایی میخندد كه شباهت چندانی با كمدیهای مرسوم ندارد.
کاظم ملایی، نویسنده و کارگردان فیلم «گورکن» که تاکنون در بیش از 20 جشنواره خارجی حضور یافته و جوایز متعددی را در بخشهای مختلف از آن خود کرده است، درباره انتظارات سینما از دولت آینده گفت: بیشترین انتظارم از دولت آینده این است که هیچ کاری به کار سینما نداشته باشد؛ این میتواند بهترین کمک و خدمت به سینما باشد.