مگر میشود کسی دوستدار سینما باشد و نام تیم برتون را نشنیده باشد؟ مرد دوستداشتنی و عجیب و غریب سینما در بیستمین اثر بلند سینماییاش به سراغ دنبالهسازی برای فیلم Beetlejuice سال ۱۹۸۸ کرده است. در ادامه خواهیم دید که به چه شکل، برتون پس از گذشت ۳۶ سال کماکان ذهن خلّاق و عجیب و غریبش را دارد و علیرغم تمامی ضعفهای اثر، او بیننده را درگیر کاراکترها و جهانسازی خاص خودش میکند.
لوسیوس که سالها پیش مرگ ماکسیموس به دست عمویش را مشاهده کرده، باید پس از تسخیر خانهاش توسط امپراتوران قدرتمند روم، برای نبرد وارد کولوسئوم شود. در این بین او نگاهی به گذشته میاندازد تا قدرت مورد نیاز برای بازگرداندن شکوه گذشته رم را بیابد.
«رد وان» یک فرصت از دست رفته برای خلق یک فیلم اکشن-کمدی کریسمسی ماندگار است. فیلم در میان روایت کلاسیک و ژانر مدرن گیر افتاده است: نه آنقدر تازه و خلاقانه است که مخاطبان مدرن را جذب کند، و نه بهاندازه کافی دلنشین و گرم است که حس اصیل کریسمس را به نمایش بگذارد.
رابرت زمهکیس، کارگردان تحسینشدهای که او را با فیلمهای مهم تاریخ سینما همچون مجموعه «بازگشت به آینده»، «فارست گامپ» و «دورافتاده» میشناسیم، با فیلم «اینجا» یک بار دیگر تلاش میکند بلندپروازیهایش در استفاده از تکنولوژی در سینما را به رخ بکشد. اما بر خلاف کارهای تحسینشده پیشینش اینجا موفق عمل نمیکند و فیلم «اینجا» با وجود بهره بردن از یاران قدیمی او شکست میخورد.
در آستانه ورود به سال میلادی جدید، انیمیشن دیگری از کارگردان «مری و مکس» (Mary and Max) یک بار دیگر تحسینها و تشویقها برانگیخته است که بهدرستی و عمیقاً لایق آن است. نقد انیمیشن «خاطرات یک حلزون» را در این مطلب بخوانید.
ظاهراً دوستداران ژانر هنوز نمیتوانند باور کنند که جهان دیگر بلد نیست قصه عاشقانه تعریف کند یا عشق، به معنای رمانتیکش، دیگر خریدار ندارد. این دو فیلم عاشقانه هم درباره رابطه عاشقانه هست اما درباره عشق نیست. بیشتر درباره زنان در رابطه عاشقانه است. نکته مثبتش این است که از دوربین مردانه، یعنی نگاه مردانه به عشق فاصله گرفته، که با توجه به چرخش سینمای هالیوود به روایتهای زنانه چندان تعجبآور هم نیست. نکته منفیاش این است که آن جادو را از سینمای عاشقانه گرفته است.
دیزنی، حال و هوای کریسمس و انیمیشنهایی که قطعا همه ما با آنها خاطره داریم. با توجه به نزدیک شدن کریسمس، کمپانی دیزنی تصمیم به ساخت انیمیشن An Almost Christmas Story کرده است. اثری بامزه، شیرین و کوتاه که میشد خیلی روی آن کار کرده و داستان را باز کرد. به هر حال مهمترین نکتهای که باید در نظر گرفت این است که An Almost Christmas Story اثری بسیار کودکانه است و نمیشود با دید بزرگسالانه به آن نگریسته و نقد کرد.
فیلم Goodrich اثری قابل قبول در ژانر کمدی-درام است که نسبت به آثار کمدی گیشهای و رذل هالیودی جایگاهی بالاتر دارد و با نمایش اهمیتِ حضور جسمی و ذهنی یک فرد در خانواده، نسبت به آن آثار در جایگاهی بالاتر قرار میگیرد.
اگر فیلم «The Substance» را سینما بنامیم، توهین بزرگی است به همه هنرمندانی که در این زمینه فعالیت داشتهاند. فیلمی که بهشدت محتوا محور است و همه قواعد هنری سینما از جمله تکنیک، شخصیتپردازی، داستان و نوع روایت آن و در نتیجه فرم هنری را فدای محتوا کرده است. تکرار و تاکید بیش از حد کارگردان روی صحنههای منزجر کننده هم ابژکتیو بودن این مدیوم را زیر سوال میبرد و هم ناخودآگاه ضد زن، ضد مرد و ضد انسانی کارگردان را نمایان میکند.
ویژگی اصلی فرنچایز «لبخند» در ترکیب متعادل دو عنصر نهفته است: این فیلم دقیقاً به ترسناک «روانشناختی» تعلق ندارد، اگرچه موضوعاتی مانند سلامت روان را لمس میکند. اما هدف هر دو فیلم اول و دوم در درجه اول سرگرم کردن بیننده است. دنباله فیلم لبخند این کار را انجام میدهد، زیرا موفقیت نسخه اصلی بودجه بیشتری را برای سازندگان آماده کرده است. بنابراین اگر قسمت اول را دوست داشتید، قسمت دوم را به همان اندازه هیجان انگیز خواهید یافت. اما اگر از اساس آن فیلم را دوست نداشتید، ادامه آن نیز بعید است که شما را شگفت زده کند.
فیلم It Ends with Us به کارگردانی جاستین بالدونی فیلمی درام-عاشقانه است که براساس رمانی به همین نام ساخته شده است. این فیلم موفق شده با فروشی ۳۵۰ میلیون دلاری، ۱۳امین فیلم پرفروش سال تا بدین لحظه لقب بگیرد و با اختلاف فاحش، بالاترین فروش را در میان آثار درام و عاشقانه سال داشته باشد.
«Sing Sing» نهتنها فیلم خوبی است بلکه بهشدت نیز قابل احترام است. درک کارگردان از مدیوم تئاتر و هنر بهقدری عمیق است که او را در ساخت یک اثر خوب هنری یاری رسانده است.
فیلم The Damned اثری خستهکننده، با دوربینی بد و فیلمنامهای افتضاح است (اگر فیلمنامهای در کار باشد). فیلم همهچیز خود را مدیون یک کانسپت شعاری است که تنها در دام نماد افتاده و ابدا موفق به خلق دغدغه نشده است.
فرانسیس فورد کوپولا در فیلم «مگالوپلیس» قصد دارد که از هر دری سخن بگوید. او به پیر فرزانهای میماند که شدیدا نگران آیندهی فرزندانش است و از سرنوشت آنها و مسیری که میروند هراس دارد.
هر فریم از این فیلم با تمرکز بر خلوت و تنهایی طراحی شده و با دقت از صدا و رنگهای لطیف و کمرنگ بهره میبرد تا به نوعی سکون و ماندگاری در ذهن مخاطب ایجاد کند. The Outrun اثری است که نه تنها از طریق داستانگویی، بلکه از طریق استفادهی دقیق از عناصر بصری و تکنیکهای هنرمندانه، تجربهای عمیق و هنری را ارائه میدهد.
YOLO یک فیلم کمدی درام، ورزشی چینی محصول ۲۰۲۴ به کارگردانی جیا لینگ (Jia Ling) میباشد که بر اساس فیلم 100 Yen Love به کارگردانی ماساهارو تیک (Masaharu Take) ساخته شده است. جیا لینگ به عنوان کاراکتر اصلی لیینگ، لی جیان (Lei Jiayin) در نقش مکمل و چندی دیگر در این فیلم به ایفای نقش میپردازند. YOLO یکی از هفت فیلم پرفروش سال ۲۰۲۴ جهان بوده و در چین نیز رتبه اول پرفروشترین فیلم ۲۰۲۴ را به خود اختصاص داده است.
The Wild Robot در کنار مفاهیم نسبتا مهم خود، انیمیشنی مخاطبپسند به دور از مبتذلبازیهای اخیر هالیوود است و من خوشحالم که در دام ووک جماعت نیافتده و مفاهیم رنگین کمانی ندارد. همانطور که در ابتدا نوشتم The Wild Robot اثری به شدت انسانی است با اینکه درون اثر خبری از انسان نیست.
منتقدان نظرات خودشان را درباره فیلم Gladiator II منتشر کردند و این اثر توانسته نمرات خوبی از منتقدان بگیرد.
فیلم تلقین یا اینسپشن، محصول امریکا و انگلستان، به کارگردانی کریستوفر نولان است که با دریافت دهها جایزه ازجمله فیلمبرداری، صدا و جلوههای ویژه اسکار، همچنین نمره ۸/۸ IMDB، نشان میدهد بیدلیل نیست که از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ است.
زوئی کراویتز در Blink Twice اولین تجربه کارگردانی خود را به نمایش میگذارد و در کل، کارگردانی او ترکیبی از عناصر بصری قوی و تلاش برای ایجاد تعلیق روانشناختی است، اما نقاط ضعف قابل توجهی نیز دارد. کراویتز به خوبی از محیط جزیره برای ایجاد حس انزوا و تنش استفاده کرده است.
در فیلم Afraid، شخصیت AIA نماد پیشرفتهترین شکل هوش مصنوعی و تکنولوژی خانگی است که به عنوان دستیار دیجیتال وارد زندگی خانواده کورتیس میشود، و با جمله «به خونه خوش اومدی ایا» شروع به کار میکند اما با هیچ جملهای خاموش نمیشود.