فیلم «پدر، مادر، خواهر، برادر» تازهترین اثر جیم جارموش، در جشنواره ونیز ۲۰۲۵ با استقبال منتقدان روبهرو شد. این درام سهگانه خانوادگی با بازی ستارگانی چون آدام درایور، کیت بلانشت، ویکی کریپس، تام ویتس و شارلوت رمپلینگ، روایتگر لحظههای طنزآمیز و در عین حال تلخ از روابط میان والدین و فرزندان است. جارموش با بهرهگیری از لحن مینیمالیستی و نگاه شاعرانهاش، پرترهای تازه از خانواده و فاصلههای پنهان میان نسلها ترسیم میکند.
پیش از شروع نقد فیلم، باید به حال و هوای پرهیجان سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۲ موج نوی سینمای فرانسه گریزی زد. کشور آمریکا پیروز جنگ جهانی دوم و اقتصادش قدرتمندتر از اروپا شده است. اروپا تحت تأثیر همین جنگ وارد رکود و ورشکستگی و در چنین شرایطی بدیهی است که سینمای آمریکا -هالیوود- هم بخواهد قلدرمآبانه هنر دنیا را قبضه کند.
«کافه کنار جاده» تنها عنوان بازسازی را به دوش نمیکشد تا بخواهد با تکیه بر عنصر نوستالژی به زور عدهای از طرفداران فیلم سابق را پای خود بنشاند؛ بلکه یک فیلم کاملا تازه، با خطوط داستانی و حتی شخصیتپردازی تازه است و حضور داگ لیمان و جیلنهال هم با آن کارنامهی درخشانشان فیلم را چند پله بالاتر از اثر هرینتگون قرار میدهد.
یک اثر مهیج و تاریک درباره کار دشوار امدادگران؛ یک فیلم پر جنب و جوش، اما نه بدون تنش معمولی این ژانر.
اشکال اصلی فیلم سگهای خفته به شیوه روایت و رسیدن به پاسخ نهایی و حل معمای قتل دکتر ویدر بازمیگردد. فیلمنامه با آنکه شروع خوبی دارد و میتواند حال و گذشته را به وسیله پلهای ارتباطی که خود طراحی کرده به یکدیگر پیوند زده تا مخاطب رفته رفته دست به کشف اتفاقات بزند، در پایانبندی از مسیر خود خارج شده و شباهتی به شروع خود ندارد.
«امپراتوری یخزده» از طریق برخی شخصیتهای جدید و سرگرمکننده خود، لحن کارگردان و صحنههای رضایتبخشی که گاه بین شخصیتها به وجود میآید، نشان میدهد که هنوز کمی زندگی در این دنیا (فرنچایز) وجود دارد، اما تنها زمانی این زندگی رشد میکند که گذشته رها شود.
«پاندای کونگفو کار ۴» (Kung Fu Panda 4) جدیدترین قسمت از این مجموعه انیمیشنی محبوب، با وجود انتظارات فراوان، رضایتبخش نیست. در این نسخه نه اثری از خلاقیت دیده میشود، نه طنز و نه حتی عشق به کونگفو! نقد انیمیشن «پاندای کونگفو کار ۴» را در این مطلب میخوانید.
فیلم Arcadian مسیر پیموده شده فیلمهای ترسناک محبوب درباره بقا در دوران پسا آخرالزمان را دنبال میکند. مسیری آسان، کلیشهای و بدون تازگی که منجر به گفتن این واقعیت میشود که فقط هیولاهای درون این اثر از کل تصویر به یاد میآیند. شاید این نگته برای یک فیلم هیولایی، وقتی به آن فکر میکنید، آنقدرها هم بد نباشد. اما متأسفانه، بعید است که یک اثر سینمایی تنها بر اساس ظاهر به یاد ماندنی هیولاها ساخته شود.
«آرکادیا» یک اثر ترسناک است که ارزش جدی گرفته شدن از جانب مخاطبان را دارد. در ظاهر «آرکادیا» نیکلاس کیج را در حال مبارزه با شیاطین آخرالزمانی نشان میدهد، که به خودی خود معرکه است. اما کل فیلم حول یک داستان محکم و منسجم ساخته شده که هرگز با خودنمایی کیج تضعیف نمیشود.
«گودزیلا منهای یک» از همین ابتدا مشخص میکند که در کنار سرگرمی، حرفهای مهمی هم برای گفتن دارد. برخلاف آثار بلاکباستری هالیوودی که علاقهای به سیاست و تاریخ نشان نمیدهند، تاکاشی یامازاکی نه تنها ابعاد سیاسی-اجتماعی قصهی اصلی گودزیلا را به شکلی مدرن بازآفرینی و سیاستهای غلط کشورش را نقد میکند بلکه یک قهرمان کلاسیک را هم در کانون توجه قرار میدهد.
نویسندهی این متن نیز با استیون کینگ همنظر است و توافق دارد که با فیلمی بسیار خوشساخت روبرو شده که توانسته از پتانسیلهای ژانر Found Footage به خوبی بهره ببرد. مضامینی چون عمقِ روح انسان، طمع و معامله با شیطان برای صرفاً رسیدن به هدف، نیز کاری کردهاند که Late Night with the Devil به خوبی در ذهن بیننده خودش را جا کند.
فیلم Wicked Little Letters اثری معمایی و کمدی البته در جنس سیاهش میباشد که در سال ۲۰۲۳ منتشر شده است و قصهای درباره چند نامه شرورانه را روایت میکند.
مرد میمونی شاید نتواند از نظر فیلمنامه یا بازیهای تیم بازیگری شما را غافلگیر کند، اما با تماشای آن میتوانید به راحتی تمام جاه طلبیهای کارگردانی تازه کار را تشخیص دهید. این فیلم بهعنوان یک اکشنِ درام انتقامی به خوبی عمل میکند، وارد زوایا و پلانهای اصلی میشود، با صحنهسازی و تدوین گاهی شما را غافلگیر میکند و گوش مخاطبش را عاشق موسیقی متنش میکند. این یعنی اکشن با ترکیب فرم کلاسیک و مدرن.
با اینکه «معصوم» را نمیتوان یک فیلم روشنفکرانه در نظر گرفت، اما اینکه داستان آن دقیقا همان مسیری را نمیرود که همیشه از فیلمهای ترسناک با نمادهای دینی توقع داریم خود نقطهی قوت بزرگی است.
«مرد میمونی» شاید فیلم اکشن مهجوری باشد اما هرگز این حس را به شما منتقل نمیکند که در حال تماشای یک فیلم آماتور و درجهدو هستید و برخی از لحظات اکشن آن با بهترینهای سالهای اخیر برابری میکند. مشکلاتی که پتل در مسیر تولید این پروژه تجربه کرد، تفاوت چندانی با قهرمان قصهاش ندارد اما او از این ماموریت سربلند بیرون آمد و حتی میتوان نامش را در فهرست فیلمسازان آیندهدار قرار داد.
اگر از زمرهی طرفداران بازیهای بتسدا هستید، از شانس کشف جنبههای جدید دنیای «فالآوت» لذت خواهید برد. با اینکه میتوان به عنوان یک مجموعهی تلویزیونی مستقل سرگرمکننده به «فالآوت» نگاه کرد، اما نکتهای که سریال در آن موفق شده این است که توانسته دنیای بازیها را توسعه دهد.
گروهی از منتقدان فیلم در دنیا، درباره «گودزیلا و کونگ: امپراتوری جدید» فیلم پرمخاطب این روزهای هالیوود نظرات خود را ارائه دادند
«شوگون» تنها بر دیالوگها، دشمنیهای میان قبیلهها و دایمیوها و همچنین افشای زیباییشناسی شرق باستان استوار است. در واقع صحنههای اکشن در این اقتباس جدید را میتوان روی انگشتان یک دست شمرد. با این حال، نکته مورد نظر این است که نبود اکشن به هیچ وجه به داستان آسیب نمیرساند، بلکه برعکس، صرفاً به نفع آن نیز شده است.
Música از آن دسته از فیلمهایی میباشد که حال خوبی را به مخاطب منتقل میکند. در واقع ما شاهد سیر صعودی کار یک آرتیست هستیم، او را درک میکنیم و دنیایش را لمس میکنیم. این فیلم مفرح ارزش دیدن را دارد و ما را با دنیایی که شاید کمتر با آن در ارتباط باشیم روبهرو میکند.
نقد فیلم «آنچه بعدا اتفاق میافتد» (What Happens Later) را در این مطلب بخوانید.
فیلم جیسون رایتمن در مجموع اثری ساده بود که تنها توانست خاطرات نیمه فراموش شده دوران کودکی برخی را زنده کند. در واقع آن فیلم داستانی را روایت میکرد که کاملاً مبتنی بر نوستالژی بود؛ بنابراین اگر میتوانستید معایب آن را نادیده بگیرید، چارچوب پایه فیلم حاوی یک سفر سرگرمکننده میشد که مخاطب را با خود همراه میکرد.