شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
در صندوق اعتباری هنر بینظمی و آشفتگی وجود دارد. کارشناسان(اگر واقعا کارشناسی وجود داشته باشد) شیوهنامهای برای تایید و رد کردن متقاضیان و اعضا ندارند.
قاچاق فیلم آتش به خرمن سرمایهها در سینما زده و این در حالی است که اقدامات انجام شده در این زمینه نتوانسته مرهمی برای فیلمسازان باشد و مدیران به اکران زودهنگام آثار قربانی بسنده کردهاند.
یکی از بازیگرانی که حضورش در «پوست شیر» به چشم آمد، مهرداد صدیقیان بود؛ بازیگری جوان اما باتجربه که شاهد درخشش او (بهخصوص در فیلمهای سینمایی) بودهایم و حالا با «پوست شیر» موفقیت دیگری را به کارنامهاش اضافه کرده است.
پریناز ایزدیار که در «ملاقات خصوصی» نقشی مشابه سمیه (ابد و یک روز) را به عهده دارد، موفق شده از زاویهای دیگر دختر فداکار خانوادهای فقیر را جوری بازسازی کند که کمتر نشانی از سمیه تقدیرگرای آن فیلم ببینیم. او با عشق معصومانه اش رنگی دیگر به آن دختر رنج کشیده بخشد.
فیلم سینمایی سه کام حبس که پس از گذشت سالها از زمان تولید به تازگی و در روزهای اخیر روی پرده اکران قرار گرفته، بیش از آن که یک درام اجتماعی باشد یک پایان تلخ است.
در لوتوس مال، از خانم بازیگر سریالِ جمشید محمودی به تهیهکنندگی نوید محمودی، عکسی بدون روسری منتشر شده که سازمان سینماییِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به واکنشی سریع واداشته. این تصمیمات را به تفکیک از پنجره دانش حقوق میکاویم.
«جنگ جهانی سوم» برخلاف تمام آن چه تا امروز از هومن سیدی مشاهده کردهایم، یک درام روانشناختی است که در لایههای زیرین خود، انفعالات نفسانی کاراکتر را به عنوان محکی برای جریانات قصه قرار داده است.
هرچند در سالهای اخیر کمتر نامی از محمود کلاری در تیتراژ فیلمها دیده میشود اما تصاویر هوشمندانه و خوشترکیبی که در چهار دهه شصت، هفتاد، هشتاد و نود در فیلمها ثبت کرده او را در رده فیلمبرداران برجسته سینمای ایران قرار میدهد.
در رابطه با واقعه «خودکشی» کیومرث پوراحمد، ناگهان یاد ماجرای فیلم «طعم گیلاس» افتادم که از آقای عباس کیارستمی خواسته بودیم برای فیلمش خلاصه داستان کوتاهی بنویسد تا در کاتالوگ کن به چاپ برسد.
در «جنگ جهانی سوم» با فیلمی استیلیزه طرف هستیم که بر خلاف عموم کارهای پیشین فیلمسازش، مسیرهای مختلفی را برای بیان منظورش استفاده نمیکند و با تمرکز روی روایت و شخصیتپردازی، تبدیل به فیلمی سر راست و پر از جزییات میکند.
پیام فروتن طراح صحنه و استاد دانشگاه تهران در یادداشتی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد کار تازه هومن سیدی را نقد و بررسی کرد و نوشت: جنگ جهانی سوم هومن سیدی، یک فیلمفارسی بدون رقص و کافه و شهر نو است. گو این که این بار به جای یک آدم مجنون بامعرفت، با یک روان پریش که از عالم و آدم طلبکار روبرویم.
بارها شاهد بودم در پی فرستادن بخشی از مصاحبهای یا ارجاعی برای من و درخواست یافتن منبع اصلی آن، [آقای غفاری] توانایی این را داشتند که ماهها برای یافته شدن یا در دسترس قرار گرفتن آن منبع صبر کنند... و اگر منبع اصلی یافته نمیشد یا بعد از این همه صبر به وضوح نکته مورد نظر را تایید نمیکرد، کل یک پاراگرافِ مفصل را حذف میکردند! برای یک پژوهشگر هیچ لذتی بالاتر از کشف نکتهای نادیده و به اشتراک گذاشتن آن نیست.
از عجایب فیلم برادران لیلا این است که با فیلم رئالیستی طرف هستیم اما یکهو پایانی متفاوت از کل فیلم را نظارهگر میشویم. که میزانسن و دکوپاژ، لحن فیلم را تغییر میدهند و فیلم را دوپاره میکنند. درواقع با فیلمی چندپاره طرف هستیم.
قصهی فیلمهای دههی شصت پوراحمد، روایتِ زباندرازی و به سخره گرفتن چنین بند و گیرهایی است، که به زندگی روزانهی مخاطب ایرانی تحمیل می شود. روایتِ طغیان است به شیوهی طنازانه، وقتی همهی راهها را به رویت بستهاند.
فراستی گفت: برادران لیلا، فیلمی ضد خانواده است و اصلا فیلمنامه قوی و مناسبی ندارد.
سیلی لیلا سیلی نسلی به نسل دیگر است. سیلی نسلی که میخواهد زندگی کند بر نسلی که توهماتش برایش مهمتر از زندگی است و زندگی باید صرف رسیدن به این توهمات شود. نسل لیلا باید مانند باستانشناس خاکهایی که نسل پدران روی زندگی ریخته بودند کنار میزد و زندگی را از زیر خروارها خاکهای فرهنگی بیرون میکشید.
به نظرم فیلم «برادران لیلا» در مدیریت پس از تولید و اکران دچار همان سندرم خودخواهی و تکبر شخصیت پدر فیلم شد.
لیلای فیلم برادران لیلا، علیرغم شخصیت دلسوز و همراه با برادرانش، متاسفانه نزد تماشاگر فیلم، از شخصیت جذاب و قهرمانی برخوردار نیست. چرا؟! چون خود او از اساس کاراکتری منفعل و عاصی دارد. از همان سکانس های آغازین، او مدام یا غُر می زند یا گریه می کند.
سومین ساخته سعید روستایی پس از ابد و یک روز و متری شیش و نیم با ارائه تصویری از یک خانواده رو به فروپاشی چندین موضوع را به عنوان خط اصلی دنبال می کند و در ادامه تاثیرات متقابل هر کدام بر دیگری و نهایتا بر هم را تنها نشان می دهد که اصلی ترین کارکرد هنر آشکارسازی برای درگیر کردن ذهن و درک مخاطب است.
آندره بازن میگفت وفاداری به یک اثرِ اقتباسی، خیانت به متن است. اما از آن بیش نیز میتوان گفت وفاداری به واقعیتِ اقتباسی، خیانت به تخیل است. قطع نظر از آنچه در دنیای واقعی اتفاق میافتد، بینشِ فیلمنامهنویس اهمیت دارد که ذهنِ مخاطب را با ویترینی و شیرین کردن پایانِ حادثاتِ یک قصه به شدت تلخ به سوی برداشتهای «تزریقی» نکشاند. چیزی که در فیلمِ «ملاقات خصوصی» از آن غفلت شده است.