رویکرد فیلمساز، نگاه سرد و بی رحمانه ای است که زندگی را در سخت ترین و ناامیدترین شکل ممکن تصویر می کند.
وقتی ویلیامز با مرگی خودخواسته رفت، همزمان شده بود با خانهنشینی جلال. انگار هر دو به پایان چنگ انداخته بودند. این را دوستداران هر دو خیلی ملموس درک میکردند. دوبلور ما که از اواخر دههی هشتاد در صدایش گرفتگی آمد و آن شفافیت را از او ربود، در سال 93 دچار عارضهی لعنتی مغزی شد و اثری مخرب بر تارهای صوتی و نوع گفتارش گذاشت و ما را محروم از شنیدن صدای لطیف و با احساساش.
مدیری که خود را تا این اندازه انقلابی و دلواپس حجاب و عفاف نشان میدهد و معتقد به زیست عفیفانه است، خودش تا چه اندازه به شعارهایش معتقد است و به آن عمل میکند؟ آیا دعوت و تحکم به زنان، برای چگونه زیستن و داشتن چگونه پوشش و لباس، برای بیرون و دیگران است و ایشان به دلیل جایگاه مدیریتی، میتوانند رفتاری دیگر به مصداق این مصرع داشته باشند که «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»؟
فیلم با دقت، فردای پذیرفتن قوانین تحمیلی را به تصویر میکشد که میخواهند سبک زندگی را تغییر دهند، تو را تبدیل به آدم دیگری کنند، تو را به محیطی ایزوله ببرند تا هیچی نبینی و نشنوی، همان لحظه که دستیار کارگردان میگوید اصلا میدانی قرار است در چه فیلمی حضور داشته باشی؟ ما درمییابیم که قرار است خواستههای نامعقول خود را با برانگیختن شور توجیه سازد.
فیلم کت چرمی به کارگردانی حسین میرزامحمدی، آمده تا سیستم را پرچمدار مبارزه با بیقانونی و عوامل خودسر معرفی کند که اعتمادسازی کند، امید را احیا کند، آمده ابعاد پنهان پروندهها را نشان دهد و افراد را از تصمیمات عجولانه منصرف سازد، برخلاف آن چیزی که در «مرد بازنده» شاهد بودیم.
فیلمساز تلاش میکند با نشاندادن عریان مسالههای اجتماعی، احساسات مخاطب را جریحهدار نماید. شاید به همین بهانه نظرها معطوف به فیلمساز شود. درحالی که به نظر میرسد هدف فیلمساز به ضد خود بدل شده است.
بازیگران فوتبال و سینما در مثلث نامعادله «هزینه تولید، درآمدزایی، دریافت کمک از بودجههای عمومی کشور» هر روز اعداد بیشتری را مطالبه میکنند. کم نیستند فیلمهایی که بازیگر یا بازیگران اصلی آن چند برابر میزان فروش دستمزد دریافت میکنند. مانند فوتبالی که مهمترین باشگاههایش با انواع بازیها نمیتوانند مجوز حرفهای بگیرند اما بازیکنانشان هماندازه برخی بازیکنان در باشگاههای اروپایی دستمزد میگیرند.
«پسر انسان» از حیث بصری بهشدت متکی بر نمای نزدیک و کلوزآپ است و اغلب نماهای درشتی از چهره شخصیتها میبینیم بهویژه در گفتوگوها یا جدالهای کلامی. گرچه حجم این شکل از فیلمبرداری زیاد است و چهبسا زیباییشناسی بصری فیلم را مخدوش میکند اما بهنظر میرسد کارگردان خواسته با نماهای نزدیک، به جهان درونی آدمهای قصه نزدیکتر شود و خود آنها را در کانون درام قرار دهد تا مخاطب را بیش از سویههای تصویری با کلام، حرف و درد دل آنها مواجه کند.
ایرادهایی که به فیلم تازه نعمتالله وارد شده، موهای تراشیدهشده نقش اول زن با بازی لیلا حاتمی است. گرچه معلوم نیست آیا مسئله اصلی همین است یا چیز دیگر، چون برخی مدیران میگویند مسئله مو نیست، گوش است!
فیلم تازه میرکریمی را از بعضی جهات میتوان بازگشت و بازیافتی درخور از مولفههای آشنا و دوستداشتنی سینماگری دانست که در کارنامهاش فیلم خوبی همچون زیر نور ماه را داراست.
محمدرضا تاجیک درباره فیلم سینمایی شهرک نوشت: در این شهرک-اردوگاه، بازنمودی معکوس از واقعیت به نمایش گذاشته شده است و در آن، تصویر بازنمودها، به جای نمودها خرید و فروش و مصرف میشود. در این شهرک-اردوگاه، واقعیتها نه آنگونه که واقعا هستند، بلکه همواره به عنوان بازنمود چیزهای دیگر ظاهر میشوند.
«جنگ جهانی سوم» در نظرگاه اولیه و به جهت مواجهه مخاطب عمومی فیلم نسبتاً جذابی است. البته این جذابیت صرفاً یک خروجی دفعی و مقطعی است که به زودی رنگ میبازد.
علی مجتهدزاده نوشت: اینجا (نظارت صداوسیما بر شبکه نمایش خانگی) اگر هیچ نقض قانونی هم در کار نباشد، نقص قانون قطعا مشهود و نمایان است.
گرچه «عروسی مردم» در اجرا فیلم تمیز وشستهرفتهای است و کارگردانی خوبی دارد اما فیلم فاقد فرمی خاص یا مبتکرانه است. درواقع اجرایی خوب اما ساده کار را از رسیدن به فرمی تازه و بدیع دور کرده است. فیلمساز کوشیده است تا فیلم از ریتم نیفتد اما به دلیل تکرار واقعهای ثابت در سراسر درام خواهناخواه فیلم از جایی به بعد دچار مشکل ریتم میشود و کشش خود را برای مخاطب از دست میدهد.
آقای جبلی! برای عذرخواهی و اصلاح، هیچوقت دیر نیست ولی اگر دستفرمان روزنامه شما همین است و قرار است «جامجم» به «توپخانه علیه هر صدای متفاوتی» تبدیل شود، باید حق داد که همه هنرمندان و اصحاب سینما «نگران» آینده شغلی و فضای فرهنگی کشور باشند!
یونس شکرخواه نوشت: سینما قهرمانان را میستاید، این قاعده جهانی این بازی است، از روزگار هرکولها تا سوپرمنها، اسپایدرمنها، بتمنها، تا نئوهای ماتریکسی و موجودات سایبری.
فیلمهای سیاسی معمولا سرنوشتی مبهم دارند و نخستین فیلم سینمایی حسین دارابی به نام «مصلحت» یکی از فیلمهای توقیفی در این چند سال اخیر بود که توانست نجات پیدا کند و اکنون در حال اکران است.
همه می دانیم محمدحسین نیرومند مشاور هنری و سینمایی وزیر ارشاد است و محمد خزاعی معاون وزیر ارشاد ؛ حالا نکته سوال برانگیز این است که در خبر انتصاب امینی به عنوان مشاور وزیر چرا اشاره نشده مجتبی امینی مشاور در چه بخش وزیر ارشاد است ؟
«سه کام حبس» یکی از نمایندگان سینمای اجتماعی دهه ۹۰ شمسی در سینمای ایران است و با بررسی این فیلم میتوان تاحدودی به دلایل افول این جریان سینمایی پرداخت.
فیلم سینمایی «کت چرمی» که این روزها اکران سینماییاش آغاز شده را میتوان فیلمی بسیار نزدیک و شبیه به فیلم سینمایی «مرد بازنده» دانست.
مجتبی امینی برای دومین سال متوالی به عنوان دبیر جشنواره فیلم فجر معرفی شد، با نگاهی به نقاط ضعف مدیریتی او در دوره گذشته باید دید که میتواند در مدیریت چهل و دومین جشنواره فیلم فجر موفق عمل کند یا خیر.