حضور این افراد هنگامی بحثبرانگیز میشود که بسیاری از اهالی تئاتر حذف و کنار گذاشته شدهاند، همچنین بسیاری از دانشجویان و مشتاقان بازیگری با اینکه دورههای لازم را برای بودن در صحنه گذراندهاند، بنا به دلایل غیرتئاتری مجبورند به شغلی دیگر روی بیاورند.
به یقین گروههای موسیقی و نوازندگان خودشان بهتر از بازیگران در این نمایشها میتوانند چند دیالوگ را بگویند و بعد سازشان را بزنند و به نظر خیلی هم واقعیتر میشود. اما روی سخنم با افرادی است که با زاویهای جدید حقوق مادی و معنوی را زیر پا میگذارند، آقایان بازیگردان و بالاداری که تا چند سال پیش ترجمه نمایشنامههای غربی را به زحمت اجرا میکردند و به جایی نرسیدند، چرا سر از موسیقی در آوردهاند.
برشت در پاسخ به نقدهای لوکاچ به تئاتر اپیک، فرمالیسم و آثار مدرنیستی نوشت: «اگر کسی بخواهد هر آنچه را که آثار هنری را غیر واقعی میکند، فرمالیسم بنامد پس... شخص نبایستی مفهوم فرمالیسم را صرفاً بر حسب عوامل زیباییشناختی تعریف کند.
چه شد که نعیمیذاکری که در بدو ورود به خانه تئاتر (مرداد ۱۴۰۱) گفته بود: «دلگیریهایمان را داخل خانه حل کنیم»، حدود یک سال و نیم بعد به گفتگو با رسانهها رسید؟ او مدت کوتاهی نیاز داشت تا نشان دهد وضعیت هیات مدیره به گونهای پیش میرود که چندان هم نمیتوان به شعارها جامه عمل پوشاند. شاید بر همین اساس در گفتگویی که همزمان با تاریخ اعلام استعفا انجام داد، درباره وضعیت مورد نظر اظهارات صریح و نسبتا تندی داشت.
هرچند باور عمومی این است که اغلب بازیگران به شهرت تمایل دارند، اما فردوس کاویانی چنین نبود. او ذوق و شوق مشهور شدن نداشت و بیشتر به فکر تجربهگرایی بود.
برای سالندار دولتی و غیردولتی فروش است که اهمیت دارد و کسب درآمد. رسانههای دولتی هم گواهی میدهند مهم نیست افرادی که چه در عرصهی نمایشنامه نویسی و چه در زمینه زیباییشناسی صحنه و کارگردانی، تئاتر ایران را یک گام به جلو راندهاند امروز غایب صحنه باشند، مهم پر شدن سالنها است به هر قیمت: «کیومرث مرادی بعد از مدتها با نمایش «تنهایی و تنهایی وطنهایی» روی صحنه برگشته؛ نمایشی به نویسندگی سجاد افشاریان که خودش هم به عنوان بازیگر روی صحنه حضور دارد. به نظر میرسد نام و حضور افشاریان در میان کست یک نمایش حالا تضمینی برای فروش شده است.
این چکیدهی وضعیت تئاتر ماست و سعی در پنهان کردناش، ریاکارانه است. پس شاید بهتر است ما منتقدها هم حسودی و بلاهت را بگذاریم کنار و اذعان کنیم هرکه میتواند با یک چهارپایه و کمی قِردادن صدا حتی ناهماهنگ با کمر و چهار کلمهی غیرمجاز که از خط سانسور عبور کرده ۱۳ میلیارد تومان بفروشد، ابله است که نکند آنهم در این وضعیت اقتصادی فاجعهبار اما درنهایت همهی این ۱۳ میلیارد و حتی حسودی من منتقد ربطی به زیباییشناسی اجرا ندارد، کار بد، بد است.
میتوان آخرین تجربه نمایشی سجاد افشاریان را در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان، از منظر عقلانیت ابزاری، گیشه و جذب مخاطب، موفق دانست. اجرایی که سلیقهسازی میکند و تماشاگران نوجوان و جوان این روزهای سالن اصلی تئاتر شهر را با یک چهارپایه و چند نوار سفید، به وجد میآورد. برای نسل من که در دهه 70 شمسی و آغاز دولت اصلاحات و رونق فرهنگ و هنر کشور، تماشای تئاتر با نمایش «دایره گچی قفقازی» حمید سمندریان ممکن شد، این روزها و در اجراهایی چون آثار سجاد افشاریان نکته تازه و شگفتانگیزی وجود ندارد.
این فروش میلیاردی اگرچه در سینمای ایران عددی معمولی به نظر میرسد اما برای اقتصاد همواره در آستانهی ورشکستگی تئاتر ایران چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی اعدادی غیرمعمول است. آن هم در شرایطی که درآمد ماهانهی بسیاری از هنرمندان تئاتر در ایران - بهخصوص آنان که در سینما و تلویزیون نیستند و کارشان فقط تئاتر است؛ چه بازیگر و کارگردان باشند، چه نمایشنامهنویس یا عواملی که در پشت صحنه مشغول کارند- بهطورمتوسط در طول سال از حداقل دستمزد کارگران -به عنوان قشری با دستمزدهای حداقلی- هم کمتر است.
یک منتقد و پژوهشگر تئاتر با اشاره به ویژگیهای نمایش «در انتظار گودو» مازیار لرستانی درباره مفهوم رنج و سلطه در این اثر نمایشی توضیحاتی ارائه داده است.
مهرداد رایانیمخصوص منتقد، نویسنده و کارگردان تئاتر طی یادداشتی به تحلیل نمایش «تنهایی و تنهایی وطنهایی» کیومرث مرادی پرداخت که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است.
زمانی که آتیلا پسیانی نمایش «گنگ خوابدیده» خود را برای اجرا به کشورهای دیگر میبرد، یک جمله از نقد مثبتی را که بر این نمایش نوشته بودم، در تیتر یکی از پوسترهای خود نقل کرده بود که مضمون آن این بود که نظامهای معنایی و اندیشههای بلند میتوانند بدون کلام نیز منتقل شوند و انقلاب ذهنی ایجاد کنند.
گاهی اوقات، حتی با اجرای عالی، یک گروه تئاتر ممکن است در افزایش فروش بلیتها به شکست بخورد. این شکستها نه تنها ناشی از نقص در کیفیت اجراها نیستند، بلکه به عوامل مختلفی مانند نقص در استراتژیهای تبلیغاتی مرتبط است.
تماشاگران چیزی از تئاتر تجربی -یا به عبارت درستتر، تجربهگرا- نمیدانستند. وقتی به دیدن نمایش متابولیک (۱۳۸۷) در تئاتر شهر رفتم، برخی از تماشاگران، سر و صدای زیادی راه انداختند و گفتند که پولمان را پس دهید! بیشتر آنها پسیانی را در سریالهای آبکی و قصهگوی تلویزیون دیده بودند و انتظار اجرایی متمایز و تجربهگرا را نداشتند. کسی نبود تا به آنها بگوید تئاتر متمایز و نامتداول دیگری هم داریم که جدا از تئاتر جریان اصلی است.
یون فوسه از نظر خیلیها، مهمترین نمایشنامهنویس قرن بیستم است که اکثر آثار مهمش را نیز در دهه نود میلادی نوشته است. در سالهای آغازین هزارۀ سوم نیز کم کم کارهایش به زبانهای مختلف از جمله زبان فارسی ترجمه شد. البته ترجمۀ کارهای او بسیار کار سختی است و به همین سبب میبینیم که خیلی از کارهای او ترجمه نشدهاست.
آتیلا پسیانی با هنر ایران وداع کرد؛ مردی که همیشه بر سر حرف خود ماند و با تمام نامهربانیها تئاتر تجربی ایران را زنده نگه داشت.
آرشیو کتابخانههای مهم ایران از جمله مجلس، آستان قدس و ملی صاحب نمایشنامههایی است که هنوز بدل به کتاب نشدهاند. نسخههای خطی که به عنوان سند در کتابخانهها نگهداری میشوند و چشمانتظار پژوهشگران دلسوز برای بازخوانی آنهایند. حتی برخی از آثار چاپ شده در مطبعههایی چون فاروس کماکان از دسترس خارج است.
با انتخاب حامد سقاییان در مقام دبیر جشنواره فجر 42 میتوان استنباط کرد آن اتحاد سال گذشته برای نادیده گرفتن حرف ناقدان از سوی دولت با یک شکست روبهرو شده است. پیشبینی ناقدان عملی شد و دولت بعد از برگزاری یک جشنواره شاید دردسرساز تلاش میکند به جشنوارهای بیدردسر روآورد که حداقل بتواند روی برندگانش برای خود اعتباری کسب کند
ما امروز کجا هستیم؟ اگر بخواهیم به پاسخی به این پرسش نزدیک شویم که چگونه مفهوم دراماتورژی اروپایی را تعریف کنیم و به عمل درآوریم، باید به رابطهی واقعی بین هنرمند با این جهان و به گفتوگویی که میشود یا میتوان بین آنها انجام داد، توجه کنیم. به گفتوگو بین اثر هنری و تماشاگر، بین عمل تئاتری و پرسشگریهای نظریاش، و ادامهی گفتوگو با اروپا یا دربارهی اروپا و امثالهم.
مطالعات اجرا در سالهای اخیر، وارد محافل دانشگاهی ایران شده است و مقالهها و کتابهای مهمی در این زمینه منتشر شده است. جالب است که همچنان، مطالعات تئاتر، جایگاه ویژهای در ایران ندارد؛ ولی مطالعات اجرا، شور و شوق زایدالوصفی را ایجاد کرده است. دلیل این امر، وجود کارگردانانی است که علاقه زیادی به نظریههای اجرا دارند.
پینتر در نوشتن چیزهایی که خودش آنها را «دونیز» مینامید؛ یعنی موضوع درام، اطلاعات و مفاهیمی که میتوانست از آنها استفاده کند، نویسندهای بسیار بزرگ بود که اتفاقاً نقطهی شروع مناسبی هم به او میداد.