نمایشنامهی باغ آلبالو به نویسندگی آنتون چخوف در تاریخ تئاتر بسیار مهم است. جورجو استرهلر، پیتر اشتاین و پیتر بروک، سه اجرای مشهور از این نمایشنامه را بهصحنه بردهاند. ماریا شِتسُوا و کریستوفر اینِس در کتاب «مقدمهی کیمبریج بر کارگردانی تئاتر» به این موضوع پرداختهاند. ترجمهی این مطلب را در ادامه میخوانید.
به باور نعلبندیان هنرمندان حوزه رئالیسم شکستخوردگان جریانات اجتماعیاند. مصاحبهکننده در همین راستا نعلبندیان را قضاوت میکند که او به واسطه جایگاه طبقاتیش چنین ادبیاتی را پیش گرفته است
نه سرقت بخشی از مجموعه تئاتر شهر اتفاق تازهای است و نه زشتی محیط پیرامون آن. سالهاست بابت وضعیت نامناسب این مجموعه فغانمان به آسمان است و آنچه البته تا امروز به جایی نرسیده، همین فریاد است.
محسن حسینی در یادداشتی نوشت: امروز دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ است و به عبارتی بهانه نگارشی این جریده کوچک هم، سال مرگ عبدالحسین نوشین در نیم قرن گذشته است که در مسکو در چنین روزی در تبعید و اقامت اجباری و در تنهایی مطلق بر اثر سرطان معده رخ از جهان برمیکشد و دریغ از سرزمین و بهویژه کارگزاران و دستاندرکاران تئاتری که هنوز بزرگداشتی درخور این معلم شایسته تئاتر برپا نکردهاند.
از دید جلال ستاری خواست عمومی جامعه از هنرپیشه در ایران کنشگری آغشته به جنبههای سیاسی و اجتماعی است. چشم بستن بازیگر به یک رویداد میتواند به معنای از دست دادن محبوبیت باشد یا واکنشپذیری نسبت به مسائل حتی کوچک، شرایطی برای شهرت.
دبیر ششمین جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران طی یادداشتی به انحلال مجمع تئاتر دانشجویان کشور اشاره کرد و به ستاد اجرایی جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران نسبت به دولتی شدن این جشنواره هشدار داد.
با گذشت بیش از یک سال از همهگیری کرونا که بخشهای مختلف زندگیمان را دستخوش تغییر کرده، ظاهرا قطعیترین موضوع این است که هیچ برنامه مشخصی برای اشتغال خانواده تئاتر نداریم.
«بهرام بیضایی با تولید آثاری چون «باشو غریبه کوچک» و «طرب نامه» عملا مساله رنگ و تبعیض برآمده از آن را در برابر ما قرار داد. این بازنماییهای ناراست تصویر و تصور نژادی را در خوانش و تفسیر فرهنگ ایران و اقوام ایرانی تقویت کرد.»
سكوت اعضای قدیمی و موثر شورا درباره جریان پردامنه ایجاد حریم پیرامون این مكان فرهنگی و میدانداری یكی، دو تازهوارد است. انگار در این شهر بزرگ فعلا نام و بهانه دیگری برای برندسازی در ماههای پایانی سال وجود ندارد. هرچه هست یك نفر باید حرف هنرمندان و رسانهها را متوجه شود كه نزدیك به هفت هشت سال است بانگ فریاد بلند كردهاند كه باید به حال تئاتر شهر فكری شود.
تئاتر فجر هیچ برنامهای ندارد. هیچ راهبردی ندارد. هیچ هدفی ندارد. به قول قادر آشنا فقط دریچهای است برای تزریق بودجه به تئاتر، برای دولتی نگاه داشتن تئاتر و برای سقوط بیشتر چیزی به نام هنر تئاتر.
هرچند برگزارکنندگان جشنواره تئاتر و فیلم فجر عنوان کردهاند که اجازه شفاهی برای برگزاری بخش حضوری این جشنوارهها را به شکل محدود دارند ولی گفته می شود، هنوز هیچ ابلاغ رسمی از سوی وزارت بهداشت درباره حضور مخاطبان در این دو جشنواره صورت نگرفته است.
اگر بتوان دو دلیل برای شهرت آرتور میلر (۱۹۱۵ـ۲۰۰۵) بیان کرد یکی از آنها ازدواجش با مریلین مونرو (مشهورترین زن ایالات متحده در آن سالها) است و دیگری نمایشنامه «مرگ فروشنده». این آمریکایی نامدار در بروکلین بزرگ شد و از همان سالهای جوانی در دانشگاه میشیگان استعداد تئاتری خود را به نمایش گذاشت.
امروز ديگر نوشتن در اين باره كه علي رفيعي هيچگاه آنچنانكه شايستهاش بود امكان خلق در اختيار نداشت و نخواستند كه داشته باشد - مثل اكثر كارگردانان صاحب سبك و مولف تئاتر ايران؛ از جمله حميد سمندريان و بهرام بيضايي- حرفي است تكراري، گوش شنوا هم وجود ندارد. در نهايت ما ميمانيم با هزار افسوس از نمايشها و نمايشنامههاي به صحنه نيامده حاصل تجربههاي گران چهرههايي كه عمري فقط دل در گروه فرهنگ داشتند نه چيز ديگر.
تئاتر نصر، جزئی از میراث فرهنگی ماست و طبیعتاً در هر دورهای چنین نمادها و میراثهایی باید چه به لحاظ مادی و چه بهلحاظ معنوی پاسداری شوند تا نسل به نسل به آیندگانی برسند که میخواهند بدانند و بفهمند که تئاتر ما از کجا آمده و چه کسانی این شعله را فروزان کردهاند.
«اميررضا كوهستاني و مهين صدري به دنبال تجربههاي اخير خود در تئاتر آلمان، با الهام از نمايشنامه «ويتسك» اثر مشهور گئورگ بوشنر نمايشي توليد كردهاند كه چندي پيش به صورت آنلاين به نمايش درآمد و طبق برنامه تا چندي ديگر نيز اجراي صحنهاي خواهد داشت؛ اجرايي كه در گام نخست واكنش مثبت مخاطبان و همچنين رسانهها را به دنبال داشت
فجر بيبرنامه است و اين بيبرنامگي آن را بيهويت كرده است. صددرصد فجرهاي اوليه، فجرهاي درستتري بودند، هر چند آماتوري و غيرحرفهاي بوده باشد. تكليفش با خودش مشخص بوده است. كرونا و تعطيلي تئاترها و همزمان شدنش براي برگزاري فجر نشان ميدهد فجر نه تنها ويترين تئاتر ايران نيست كه چيزي جداست. يك سال تئاتر هم نباشد، فجر هست.
«ولاديـمير نــابـوكوف گفـتـارهاي «تراژديِ تراژدي» و «نمايشنامهنويسي» را براي كلاسهايي با موضوع درام تدوين كرد كه در تابستان 1941 در استنفورد برگزار شد. او در مه 1940 وارد امريكا شده بود و غير از چند حضور كوتاه به عنوان استاد مهمان، اين اولين تدريس رسمي او در دانشگاههاي امريكا بود.
بيضايي در نقدش بر «روزنه آبي» رادي را به نوعي ندانستن متهم و مرز روشني ميان نگاه خويش و رادي تعيين ميكند. رادي نيز متن بيضايي را متني كامل نميداند و آن را ناقص و مملو از ايراد ميداند.
بايد كمي به گذشته بازگرديم و شكل ديالوگ هنرمند و منتقد با يكديگر را مرور كنيم، گو اينكه هنرمند امروز ما پيش چشم خود منتقدي به قامت جلال آلاحمد نميبيند، اما در مقابل منتقد هم در نسل جديد كسي همارز بهرام بيضايي پيدا نميكند.
انديشه بيضايي معاصر است. او افق گذشته را با افق امروز در هم ميآميزد. كارهاي او آيينه زمان خودشان هستند، ضمن اينكه دغدغههاي هميشگي بيضايي مثل هويت گمشده ايرانيان و زنان در كارهايش تكرار ميشود.
علی شمس: بیضایی برای من نگاه به تجربيات بزرگ جهاني را در كنار علاقهمندي و استخراج از آنچه به عنوان ايراني در فرهنگ و رسوم خود دارم، به برابري و تعادل رسانده است. رتبه بيضايي در تئاتر ايران رتبه داناي طوسي در شعر است و من قدردان او به واسطه آنچه تاكنون كرده - كه زياد است و پربار است و ستودني- هستم.