نمایشنامهی باغ آلبالو به نویسندگی آنتون چخوف در تاریخ تئاتر بسیار مهم است. جورجو استرهلر، پیتر اشتاین و پیتر بروک، سه اجرای مشهور از این نمایشنامه را بهصحنه بردهاند. ماریا شِتسُوا و کریستوفر اینِس در کتاب «مقدمهی کیمبریج بر کارگردانی تئاتر» به این موضوع پرداختهاند. ترجمهی این مطلب را در ادامه میخوانید.
سه مورد از چهار مورد مد نظر هياتمديره در ماههاي اخير به نوعي تكرار شده و حرف تازهاي ندارد، براي مورد چهارم هم كه گوش شنوا نيست؛ اگر بود امروز ما با آمار عجيب كشتهشدگان مواجه نميشديم
اسكار وايلد در تصويري كه ترسيم ميكند مرز بين آنچه درست و مهم است و آنچه درست و مهم نيست مبهم است و وايلد در واقع به اين شكل، جامعه مخاطبان معاصر خود يعني جامعه عصر ويكتوريا را زير سوال ميبرد.
حمیدرضا نعیمی از هنرمندان تئاتر، شغل محسوب نشدن «تئاتر» را مشکل اساسی فعالان این حوزه میداند که متأسفانه در دهههای مختلف مدیران و مسئولان فرهنگی نسبت به رفع آن بیتوجه بودهاند.
«اعتماد» هنرمندان حلقه مفقوده امروز ارشادنشينان بهنظر ميرسد، وگرنه در روزگاري كه نفر دوم دولت ميگويد «براي كاهش قيمتها دعا كنيد» و وزير كابينه درباره افزايش مرگ ناشي از ويروس كرونا معتقد است «مردم بايد خود مراقبتي كنند» حكايت هنرمند تئاتر و اين چندرغاز بودجه نانوشته از پيش روشن است.
جواد طوسی، منتقد سینما، در یادداشتی با عنوان «حکایتِ ما و ابراهیم و عیار تنها» به انتقاد از گفتههای اخیر ابراهیم گلستان و بهرام بیضایی پرداخت.
اقتصادِهنرِاصیل تنها و تتها نمی تواند به خودش و هوادارانش متکی باشد و احساس استقلال کند و تئاتر مستقل چنین بود و باقی تماشاخانه هایی که سرنوشت محتوم تئاتر مستقل را دارند چنین خواهند شد.
مرتضی اسماعیل کاشی بازیگر و کارگردان تئاتر با گلایه از وضعیت این روزهای تئاتر از قرار نداشتن هنرمندان در یک حاشیه امن و نبود قانونی تدوین شده برای حمایت از آنها انتقاد کرد.
یک مرکز تئاتر دیگر از بخش خصوصی، یعنی یکی از همانهایی که مدیریت وزارت مربوط، به وجود و فعالیتشان میبالید، پس از هشتمین ماه جولاندهی ویروس مرگبار، با انتشار متنی غمناک، اعلام کرد که پس از یک دهه حیات، دیگر امکان نفس کشیدن ندارد و کرکره را پایین کشید.
تجربه به ما میگوید بعد از هر جنگ ویرانگر تحولات مهمی در ساحت اندیشه بویژه در هنر رخ داده است. جنبشهای فکری و هنری بعد از جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم و ظهور چهره هایی همچون ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، آلبر کامو، ژان پل سارتر در نمایش نامه نویسی، ویا کارگردانانی چون گروتفسکی، آرتو، و...که تجربیات بعد از جنگ ، نگاه آنها را به تاتر تغییر داده بود گواه این ادعاست.
تمدید هفته به هفته محدودیتهای کرونایی تئاتر از یک طرف و نبود اطلاعرسانی به موقع در خصوص این تمدیدها از سوی دیگر، بیاحترامی به جامعه تئاتری در اوج روزهای بلاتکلیفی را دوچندان کرده است.
رفتن تئاتر به تلویزیون یعنی درآمد برای هنرمند. به هر حال تلویزیون برای تولید نمایشهای سفارشیاش هزینهای متقبل میشود که در شرایط امروز میتواند محل درآمد بخشی از هنرمندان باشد؛ اما تجربه ثابت کرده است این محل درآمد انحصاری بوده است. چهرههای ثابت تلهتئاترها گواه این موضوع است.
بهرام بيضايي ميگويد: «واقعگرايي روزنامهاي كاري در تئاتر انجام نميدهد.» غلامحسين ساعدي اعتقاد دارد: «من با جنبه تمثيلي خيلي موافق هستم.» اما اكبر رادي مخالف اين دو است: «نمايشنامه بايد به زندگي مردم نزديك شود.» محمد چرمشير به تئاتر نو نظر دارد و ميگويد: «در حوزه ما همچنان اجرا مهمتر از متن است.»
همسر زنده یاد اکبر رادی همزمان با سالروز تولد این نمایشنامهنویس، با نگارش متنی، گلایههای خود را بابت کمتوجهیها به بنیاد رادی و اموری که به این نمایشنامهنویس مربوط میشود، بیان و دلگیریهای خود را از برخی از هنرمندان تئاتر مطرح کرد.
نیلوفر بیضایی (نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر) متنی درباره کارگردان و نویسنده فقید تئاتر ایران، عباس جوانمرد که در ۹۱ سالگی درگذشت، منتشر کرد.
دوشنبه هفتم مهر تلخ میماند به یادگار در یاد و خاطره تئاتر ایران! این روز تئاتر ایران یکی از پیشگامان تئاتر ملی، تئاتری برآمده از نشانهها و مولفههای بومی، تئاتری اجتماعی و انتقادی که با روح دوران خود آمیخته بود و حرفی میزد از جنس دوران و زمانهی خودش را از دست داد!
یک عکس دیگر در اتاق مدیریت مجموعه تئاتر شهر آویخته میشود تا مشخص کند این مجموعه یک مدیر دیگر را بدرقه میکند.
شهرت يكي از مضامين اصلي نمايشنامه بوته آزمايش است. بيشتر شخصيتهاي داستان براي حفظ شهرت خود تلاش ميكنند. آنها نگرانند كه آنچنانكه بايد، خوب به نظر نرسند. نمونه بارز اين شخصيتها جان پراكتور است كه روابط خود را با دختري به نام ابيگيل پنهان ميكند.
صدای زنگدار بانمکش، بداهه پردازی های حیرت آورش، شگردهای خلاقانه، بازی در بازی های گیج کننده، مهارت های آوازی، حرکات موزون، بیان بدنی هارمونیک، نرم و البته چرخشها و پیچشهای شگفت انگیزش او را به یک استثنای بلامنازع و به تکرار نشدنی ترین هنرمند تئآتر ایران تبدیل کرد.
آدم باید خیلی خوش شانس باشد که وقتی در کوچهپسکوچههای محلهای از جنوب شهر - که سال تا سال به ندرت گذر جماعت انتِلکت و هنری به آنجا میافتد - مشغول «بازی» است، یکی از آنسوی دنیا میان تماشاگرانش باشد، هنرش را ببیند و بعد سببساز اتفاقهایی شود که بعد از ۵۰ سال هنوز تکرار نشدهاند.
هنريك ايبسن بدون شك مهمترين درامنويس جهان مدرن است و خيليها هم او را «پدر درام مدرن» ميدانند اما خودش ميگويد كه «تراژدي مدرن» مينويسد. وي آثارش را با توجه به شخصيتپردازي چندلايه و زندگي روزمره و با محوريت اعتراض پيش ميبرد.