نوید محمدزاده در پروژه کارگردانی خویش، مسیر دشواری را پیش گرفته که به نظر میآید در بعضی صحنهها، بیش از اندازه معطوف به حضور او شده و به گنگی اجرا دامن زده است. به دیگر سخن، نمایش شهربازی سیاست اجرایی پر ابهامی را در پیش گرفته و مخاطبان پرشمارش را گرفتار سرگشتگی نالازمی کرده است.
نوشتن در مورد نمایشی که بعد از دوبار به صحنه رفتن، بار دیگر برای بار سوم روی صحنه است و همچنان مخاطبان پر و پا قرصی دارد و نقدهای بسیار مثبت و پرشوری دربارهاش نوشتهاند کار سختی است. نمایش فهرست که این روزها با نام فهرست مردگان در حال اجراست، نمایش تحسینشده و پر مخاطبی است که مدافعان بسیاری دارد. اما سعی شده است که بیطرفانه نمایش را دوباره بررسی کنم و امید دارم تا اندکی توجه شما را برای تامل دوباره بر آن جلب کنم.
نهمین نشست نقد صحنه با حضور افشین هاشمی، گلاب آدینه، مونا فرجاد، ریحانه سلامت، محمدرضا مالکی، علیرضا ناصحی، رضا آشفته، بهزاد صدیقی و گروه موسیقی ول شدگان و با همکاری موسسه ی افرامانا عصر روز شنبه پنجم اسفندماه 96 در سالن ذوالفقاری فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
درامی با ساختار محکم و منسجم، تعداد کم شخصیتها، کم هزینه بودن دکور، تناسب متن با محل اجرا و ... از جمله دلایلی هستند که کارگردان را برای انتخاب یک متن مجاب میکنند. اما به واقع همین مقدار دلایل برای انتخاب یک متن کافیست؟
تفاوتی مهم میان بندبازی کردن و کارگردانی وجود دارد و آن این که بندباز نسبت به خود مسئول است و کارگردان نسبت به مخاطب. و چه گرانمایه است کارگردانی که چنین مسئولیتی را با جان و دل میپذیرد و با همه دردهایی که در نهاد خویش دارد، از این بندِ لغزان و لرزان عبور کرده و شرف و آبرویش را از دستان قدرشناس و ارزشسازِ مخاطب خود طلب میکند. اما در این مسیر کسانی هم هستند که قاعده بازی را عوض کرده، بند روی زمین میگذارند و با چشمانی بسته از رویش رد میشوند و زیرزیرکی خودشان را بندباز ماهر جا میزنند.
تئاتر زباله با این توضیحات شروع میشود. زمانی که میگویم شروع میشود منظورم دیدن تبلیغ یک اثر است. از نظر من از لحظهای که شما تبلیغات یک نمایش را در رسانهها میبینید، آن نمایش برای شما شروع میشود. این شروع میتواند با بیتوجهی شما همانجا تمام شود و یا به همت شما برای حضور در محل اجرا ادامه پیدا کند.
«سویکابوی»، درباره چند مرد ایرانی است که به تایلند سفر کردهاند و در هتل ارزانقیمتی در حوالی خیابان معروف سویکابوی، بانکوک اقامت دارند. ظاهرا قرار است به واسطه طرح داستان هریک و جدال برخی از آنها با یکدیگر، بخشی از مسائل و مشکلات مربوط به گروههایی از جامعهی ایرانی با چاشنی مطایبه به نمایندگی آنها بازگو شود.
نمایش «درنیومده» درباره چیست؟ درباره رازهای چند جوان است؟ درباره عصیان بازیگران نسبت به هم در جهت بهتر دیده شدن روی صحنه نمایش است؟ یا که در نگاهی کلیتر درباره سرگشتگی نسل امروز است که نمیداند چه میکند، چه میخواهد و به کدام سمت و سو میرود؟ نداشتن پاسخ شفاف از سوی اثر برای این سوالات اولین و مهمترین مشکل نمایش «درنیومده» است.
نمایش جنگ کثیف درگیر کلیشههای تئاتری امروز است. مسئلهاش بیشتر از آنکه جهانی و عام باشد، عقیم است چرا که حتی نشانههای خودش مانند مظلوم و ظالم را هم بیاثر میکند. فضایش بسیار احساسی است. برای مثال بازجویان یک عروسک بزرگ را به جای همسر مرد بازداشتشده به او قالب میکنند و او با گذشت یک صحنه با عروسک اخت میشود. اما چرا چنین اثری باید با افتخار لقب سیاسی به خود دهد؟
«باورپذیری ، خلاقیت و شگفتی» از یونان باستان تا امروز در زمرهی اصلهای تئاتر تجربی و علمی بوده است. باورپذیری در نتیجهی همذاتپنداری با تماشاگر ایجاد میشود که این همذاتپنداری چونان برخی آثار مدرن میتواند احساسی هم نباشد و با قراردادها به باور برسد اما هر چه هست نیازمند تجربه و ممارست بسیار بازیگر است تا با ابزارهای گوناگون خود که مهمترینش دربدن اوست به باور تماشاگر برسد.
تئاتر میتواند صرفا سرگرمی باشد و هیچ اشکالی هم ندارد. اما تئاتر مدعی و پیشرو است که نباید صرفا سرگرمی باشد چرا که تعهد و وظیفهای را بر شانههای خود حس میکند و نسبت به این حس مسئولیت دارد.
نمايش«هملت» به كارگرداني كريستوفر روپينگ را ميتوان اثري با گرايش «پاروديك» ناميد. گرايشي با سابقه قابل توجه در تئاتر اروپا. پارودي كه در زبان و ادبيات فارسي هم جايگاه منحصر به فردي دارد و دكتر عبدالحسين زرينكوب، آن را با نام «نقيضه» معرفي كرده، نوعي نگاه آزاد به يك اثر ادبي يا هنري است.
نمایش «عاقبت عشاق سینهچاک» با این که ایراداتی جدی بر نمایشنامهاش وارد است و از جمله آثار متوسط نیل سایمون به شمار میآید اما کارگردانی و کنشگری محرکی دارد و سرگرم کننده است. نمایش ظاهرا در پی نقد روابط و ضوابط انسانها در عصر مدرن است که در این راستا زبان الکن و ابتری دارد.
"قسم به روح تختی که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر" این بخش از ترانه یاسر بختیاری بیشک به سرنوشت آدم های نمایشنامههای اپیک و آدمهایی همچون محمودرضا رحیمی در تئاتر اشاره دارد.
خشم و هیاهو، نمایشی است که ظاهرا قصد دارد با زهرخند، سیستم اصلاحی و تربیتی را نقد کند و نقش و مسئولیت همه افراد یک اجتماع را بر شکلگیری و بروز بزه و بزهکاری در یک فرد آسیبدیده یادآوری نماید.
این که نمایشی در مضمون و ایدهپردازی و فرم اجرایی کوچک باشد هیچ اشکالی ندارد. مهم این است که اندازه دهان مولف و کارگردان باشد. اما متاسفانه اشکال از جایی خودنمایی میکند که اثر «چه در فرم و چه در محتوا» گندهتر از دهان کارگردان باشد و چنان گلوگیر شود که هم صاحبش را به عزای خودش بنشاند و هم مخاطب را دچار امراض گوناگون روحی و روانی کند.
در این نوشتار کوشش شده ضمن نگاهی اجمالی به نمایشهای «آبی مایل به صورتی» کار ساناز بیان و «خودکار بیکار» اثر سامان ارسطو، که دارای مضمون اصلی مشترکی هستند و به مسائل و مصائب تراجنسیتیها در اجتماع میپردازند؛ مساله تفاوت نگاه و شیوهی پرداخت پدیدآورندگانش نسبت به این موضوع و تاثیرگذاری و اثربخشی احتمالی هر کدام بر مخاطبان نیز مورد بررسی قرارگیرد که البته این امر نافی هدف انسانی، جسورانه و آگاهیبخش هنرمندان در خلق آثار مورد بحث نیست.
"آندره" سالمندی فرانسوی که در پاریس زندگی میکند، با ورود به دوران کهنسالی و با آغاز ناتوانی ذهنیاش، درگیر مشکلات بیماری آلزایمر میشود و با تغییر ارتباطات انسانی با اطرافیانش، پایان زندگیاش را در خانه سالمندان مییابد.
«در انتظار آدولف» نمایشیست بیادعا، سرزنده، سرگرمکننده و پویا اما با کمی اشتباهات کوچک. اشتباهاتی که به چشم نمیآیند اما سرسری گرفتنشان نیز دور از عرف نقد صریح است. چرا که برطرف شدن این دست اضافات و گاه کاستیها میتواند در پروراندن آثار بعدی کارگردان موثر واقع شود.
نسبت واقعیت با حقیقت چیست؟ آیا امر حقیقی جُستنی است؟ آیا میتوان روایتی فارغ از رأی راوی پیش کشید؟ آیا واقعیت در زمینِ حقیقت میروید؟ آیا میتوان در کلاف هزار گره واقعیت راهی به سوی حقیقت جُست؟ اینها همه پرسشهایی است که نمایش تازه محمد مساوات پیش میکشد. بگذارید کمی عقب برویم و کمی بیشتر بدیهیات را مرور کنیم. از طبقات تقلید افلاطونی، از صندلی مثالی به آن صندلی که نجار میسازد تا صندلی نقاشی که هنرمند ...
نمایش پسران تاریخ به کارگردانی و دراماتورژی اشکان خیلنژاد، اجرایی امپرسیونیستی و شاعرانهای است از نمایشنامه شکوهمند، فرهیخته، طناز و در عینحال نامتعارف الن بنت، نمایشنامهنویس، نویسنده و بازیگر ۸۳ ساله بریتانیایی.