پایگاه خبری تئاتر: تولیدات تئاتری ما مدتهاست مسیر دیگری را پیش گرفته، آنچنان که با جهش بهای بلیت تئاترها و به بهانهی سالنهایی که دوراز مرکز اصلی تئاتری شهرست، نمایشی را به خورد مخاطب بدهد که ادعای طرح معضلات اجتماعی و بیانی انتقادی دارد. قشر فرودست و بی بضاعتی را بر صحنه بیاورد که برای گذارن زندگیاش، ناچار به انجام هر خلاف و هر رذالتیست. نه بخودش رحم میکند نه به دیگری. میچاپد تا از چاپیده شدن کمتر دردش بگیرد. از دله دزدی و کلاشی و ساخت مشروبات دستساز جعلی و مسموم، تا همدستی درفحشا و احتکار اجناس و مایحتاج مردم. اما برای دیدن این حجم عظیم از بدبختی و دربه دریِ همین قشر درمانده در نان شب و جای خواب، هر تماشاگر باید 95 هزارتومان، بهای بلیت بپردازد تا دو کمدین مشهور از سریالهای مناسبتی را که دستمزدهای هر نقش فیلم و یا تلوزیونیشان، چندصد میلیونست، و نقش آدمهای فلاکتزده را بازی میکنند، ببیند.. این حجم از تناقض نه تنها در شکل و سوژهی تولید یک اثر فرهنگی بلکه در افراد اجتماعیست که حاضرست این هزینه را بکند اما به معضلات عمیق جامعهاش که روز به روز به مرز ویرانی بیشتری میرسد، بخندند. که میدانند بهای این بلیت، بیش از آنکه در چرخهی اقتصاد تئاتر و فرهنگ تاثیرگذار باشد، به جیب عواملی میرود که قصد مالیشان، از مسیر فرهنگ و تئاتر، بیش از کار فرهنگی، تجارتست. و بیآنکه قدمی بیشتر برای این معضلات بردارند وحتی کمی به خودشان رجوع کنند که چه میتوانند برای این جامعهی رفاه زده انجام دهند که لااقل از خودشان شروع شود.که حتی اندکی حقشهروندی را درست رعایت کنند. که پا روی گردهی هم برای بالاتر رفتن و پیشرفت، نگذارند. تئاتری که تنها ترسیم بدبختی و بیان معضلاتیست که بارها وبارها چه خود با آن روبرو بودهایم و چه در اقشار فرودست جامعه دیدهایم، آنهم تنها برای خندیدن و خنداندن مخاطبی که میخواهد مشکلاتش را برای ساعتی فراموش کند، نه تنها دردی دودا نمیکند یا آگاهی و هوشیاری به ثمر نمیرساند، بلکه جیبِ هر تماشاگر را به اندازهی 95 هزارتومانی که میتواند صرف خرید کتاب و یا دیگر محصولات مفید فرهنگی شود خالی میکند . فرض بگیریم بهای تمامشدهی این نمایش برای یک خانوادهی چهارنفره، رقمی معادل نصف حقوق یک کارگر ساده در ماه میشود. همین مبلغی که برای آن قشر کم توان وکمدرآمد روی صحنه ، یکماه اجاره بهای محل مسکونیاشست. این روند مخرب تئاتریست که پیشترها با اعتراض و پیشآگهی به ادامهاش، بارها گفته شد و حالا امروز این رسمی متداول، برای اغلب گروههای نمایشیست که به بهانهی تورم اقتصادی، با موضوعیتِ متناقض، تئاتر بورژوازی تولید کنند که برای ترسیم دانشجوی بیپولی که پیزرن پولدار را میکشد، ویا سگ دزدانی که حتی از کرم لجنبودنِ خود ابایی ندارند، با ترفند دکوری پرهزینه، چند برابر بهای تعریف شدهی یک تئاتر را، دریافت کنند. اگر چنین متنی که نقادانه و متمرکز بر عمق فجایعی دارد که در جامعهامان درحال نشرو گسترش و وقوعست، با بهای معقول بلیت، و دورتر از فضای تئاتر آزاد و گلریزی ، که گاه هجو و هزلی تمام عیار برای خنداندن میشود، اجرا میشد، چه بسا قابل توجه بود. اما از آنجا که چنین سیستمی نه برای ایجاد آگاهی و تحول دیدگاه مردمی بر جریانات روز جامعه، و نه برای ایجاد انگیزه در بهبود و اصلاحِ بخشی که شهروندان در آن سهیمند، بلکه متمرکز بر کسب درآمد و گیشهمداری از مسیر تئاتر تجاری و به اسم کار نمایشی و هنر صحنهای، نه تنها ارزشی ندارد، بلکه خود یکی از زنجیرههایی میشود که بیش از پیش منجلاب موجود را، هم میزند و شکاف طبقاتی عمیقتری ایجاد میکند. و اعلام میدارد، تئاتر حتی با موضوعیتی چنین پارادوکسیال، تنها درخدمت قشریست که توان مالی خرید بلیت بالای آن را داشته باشد. و تئاتر بندهایست درجهت خنداندن این قشر مرفه، که حاضرند به هر چیزی بخندند حتی اگر به رنج و بدبختی گروهی از افراد زیرخط فقرِ همان جامعه باشد. و مصداق بارز این مثل خواهد بود که زین پس "خنده بر درد دردمندان، دواست ". این دامنهی پاگرفته در امروز تئاترماست که بدون شک در آیندهی نزدیک شاهد همه گیرترشدن و گسترشش بیش از پیش خواهیم بود. و احتمالا دیگر چیزی به عنوان اجرایی که نام مردم را یدک بکشد، بعنوان "تئاتر مردمی" وجود خارجی و عینی نخواهد داشت. تئاتر کنشمندی که بقصد تغییر و رشد جامعه برصحنه اجرا می رود و تاثیرگذار بر فرهنگ و سطح فکر واندیشه ورفتار افرادست . پینوشت: برای این نمایش از سوی نویسندهی محترم بعنوان منتقد تئاتر دعوت شدم. و سپاسگزارم علی رغم اطلاع از دیدگاههای شخصی نگارنده در نقد تئاتر، ایشان این اهمیت را برای نقد و تئاتر قائل شدند .