پایگاه خبری تئاتر: تعزیه یکی از آیین های نمایشی کهن ایرانیان محسوب می شود که از گذشته تاکنون در ایران و در ایام ماه های خاصی مثل محرم و صفر و ماه مبارک رمضان برای عزاداری ائمه اطهار(ع) مرسوم بوده است در شماره قبلی تاریخچه نمایش های کهن ایران درباره ورود تعزیه به ایران و الهام گرفتن ناصرالدین شاه از تالارهای نمایشی غربی صحبت هایی کردیم که از اینجا قابل مطالعه است.
توجه مخصوص ناصرالدین شاه به نمایش تعزیه در آغاز بیشتر ناشی از باورهای مذهبی بود لیکن پس از سفر به اروپا و احداث تکیه دولت، نمایش شکوه و جلال و سلطنتش را مطمح نظر داشت.
«ناصرالدین شاه که از همه چیز وسیله تفریح می تراشید، در این کار هم سعی وافر به خرج داد و شبیه خوانی را وسیله اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنتش کرد و آن را به مقام صنعت رساند.»
او سبب جلب توجه کلیه طبقات مردم ایران و استعدادهای اجرایی به نمایش تعزیه شد. توجه همگانی، تقاضای فراوان برای نمایش تعزیه، اماکن و امکان های مخصوص نمایشی، دیگر تاب تحمل تکرار و موضوع های محدود را از همه ربود. استادان پر احساس معتبر نمی توانستند این خواست ها را نادیده بگیرند و با نکته سنجان به شور ننشینند. این خواست های ضرور و طبیعی گهگاه موجب فاصله گیری از تمناهای ثوابکارانه و ارضای ذوق های خالص نمایشی شد. بازتاب پیش بینی ناپذیر و عکس العلمل های واقعی غیر قراردادی و نظارت ناپذیر تماشاگران، روند نمایش را دستخوش سیر و تحول رو به تکامل سریع کرد.
گویا تعزیه در زمان و به دست میرزامحمدتقی تعزیه گردان تحولی پیدا کرد و از حالت یکنواختی که گرفتار آن شده بود بیرون آمد. این استاد به تعزیه که تا آن زمان صرفا به نشان دادن واقعیات مذهبی اکتفا کرد، رنگی از تفنن و ارضای ذوقی کاملا خالص و نمایشی و دور از تمناهای ثوابکارانه افزود و به قولی به وسیله برگ و ساز و شاخ و برگ دادن به وقایع، تعزیه را از حالت عوامانه قبل بیرون آورد و جنبه اعیانیت به آن داد.
تفنن طلبی مقدمه خواست ها و نیازهایی بود که جبرا می بایست دیر یا زود هنر نمایش پاسخگوی آن باشد و این پاسخ خوشبختانه در بهترین سطح ممکن پیدا شد. سیر حرکت به گونه ای بود که خیلی زود با ایجاد پیش واقعه و گوشه تدریجا ارضا خواست های تفننی را بر جنبه عزاداری تعزیه چیره ساخت.
پیش واقعه در واقع ارضای تمایل به گریز از محور نمایش که جنبه مذهبی کامل داشت و پاسخ به دیگر نیازهای روحی و اجتماعی مردم به صورت موجه میبود. پیش واقعه خود تعزیه نامه تفننی بود که از نظر داستانی غیر مستقل ولی در هر صورت و به هر حال با گریزی به واقعه مربوط می شد . پیش واقعه زمان های مختلف را در بر می گرفت.
گوشه به عنوان بخش سوم تعزیه نامه ای تفننی، فکاهی و گاه ریشخند آمیز بود که آدم های آن می توانستند همه کس باشند و حوادث آن همه تاریخ را شامل شوند از هبوط آدم گرفته تا بر پا شدن محشر. خلق و توسعه گوشه های فکاهی در تعزیه به عنوان نمایش اصیل ایرانی، شاهکاری مورد علاقه همه مردم سرزمین ایران، از شهری و روستایی، پیروان ادیان مختلف حتی دیپلمات های مقیم کشور، شرق شناسان وسیاحان اروپایی بوده است.
با سرافرازی باید یادآور شویم که تاریخ تئاتر جهان از لحاظ کثرت تماشاگر هرگز نمایشی تا این حد مورد علاقه مردم را به یاد نداشته است. برای اثبات این واقعیت تاریخی ادله و شواهد بسیار وجود دارد که از آن جمله است وجود هزاران تالار نمایش (تکیه) در سراسر کشور و اسناد تاریخی متضمن گواهی سفیران و سیاحتگران خارجی ، به عنوان سیاحت نامه و حضور مجاز تماشاگران مذاهب مختلف در نمایش ها.
سرهنگ گاسپار دروویل در 1200 شمسی در شهر تهران تماشاگر تعزیه ای بوده که در فضای باز اجرا می شده است. او نظر خود را از جمله چنین ابراز داشته است:
«مهمترین مرحله نمایش روز دهم محرم به صحنه می آید. در اینروز یکی از درباریان که ایفای نقش حسین بن علی(ع) را به وی محول کرده اند با سواران به تعداد همراهان امام حسین به هنگام عزیمت به کوفه به میدان می آید. ناگهان عبید زیاد در رأس چندین هزار سرباز سر می رسد اما امام حسین از تسلیم و بیعت سرباز می زند و با وجود همراهان معدود خویش با شجاعت و شهامت به جنگ ادام می دهد. من از دیدن این صحنه جاندار که چیزی از واقعیت کم نداشت به حیرت افتادم. حیرتم وقتی بیشتر شد که دیدم پس از پایان نمایش از آن چهار هزار نفر که بدون رعایت نظم و احتیاط درگیر شده بودند حتی یک تن هم زخمی نشده است...»
تاورنیه سیاح دیگر به سال 1046 خورشیدی در حضور شاه صفی دوم در شهر اصفهان شاهد مراسمی بوده است که پنج ساعت پیش از ظهر شروع شده و تا ظهر طول کشیده است:
«.. در بعضی از آن عماریها طفل هایی خوابیده بودند و آنهایی که دور عماری را احایطه کرده بودند گریه و زاری می کردند. این اطفال شبیه دو طفل امام حسین هستند که بعد از شهادت امام، خلیفه بغداد، یزید آنها را گرفت و به قتل رسانید...»
در کتاب نمایش در ایران آمده است یکصد و بیست سال پس از گزارش تاورنیه، ویلیام فرانکلین، این نمایش را در یکی از مراحل پایانی آن در محرم سال 1166 شمسی (عهد زندیه) چنین دیده است:
«هر روز اشخاصی که برای این کار هستند گوشه ای از این داستان را نمایش می دهند. نشانههایی هم در دسته ها حمل می کنند که یکی از آنها نمایشی است به نام آب فرات. دسته های بچه ها و جوانان که عده ای به لباس سربازان ابن سعد و گروهی به قالب همراهان در مانده امام حسین در آمدند، در کوچه ها می گذرند و با هم نزاع هایی می کنند که گاهی به جنگ های نسبتا شدیدی می انجامد. درجای دیگر خلیفه یزید را می بینیم که روی تخت مجللی نشسته، اطرافش قراولان ایستاده اند و کنارش سفیر فرنگی تازه مسلمان است. یکی از جالب ترین نمیش های این سوگواری نمای شعروسی قاسم جوان پسر امام حسن است با دختر عمویش که دختر امام حسین باشد. این عروسی هیچگاه تحقق نیافت چون قاسم در یکی از نبردهای کنار فرات در هفتم محرم کشته شد. پسر جوانی نقش را با همه تزیینات یک عروس بازی می کند. این عروس همراه زن های خانواده اش است و با لحنی اندوهبار شعری راجع به پایان غم انگیز شوهرش که توسط کفار نابود شده می خواند. نمی توان دقایق جدا شدن آنها را فراموش کرد، وقتی که شوهر نامزد جوانش را ترک می کند تا به جنگ برود و جامه سوگواری به او بدهد...»
گوبینو سیاح دیگر درباره نمایش اختر مسیحی (نصرانی) که به سال 1243 شمسی در تهران تماشاگرش بوده چنین نوشته است:
«.. برای اولین بار پیش از شروع نمایش سکو دیده نمی شد، زیرا که دور تا دورش بر دیرکهایی پرده بسته بودند. با شیپور شروع چند فراش پرده ها را برداشتند. صحنه صحرای کربلا بود. پس از پایان وقایع همه رفته اند و جز تابوتها هیچ چیز نیست.سکوت و تنهایی صحرا خیلی گیرا بود. روی زمین و تابوت ها گاه به گاه علفهای سبز ریخته اند. در تابوتها جسد شهدا را می بینیم، بعضی از اینها نعش های ساخته اند وچند تایی هم شبیه تابوت بزرگتری که هست متعلق به امام است. بالای سر چند تابوت شمع هایی روشن است تا به ایجاد هاله ای نورانی تقدس آنها را نشان دهد.
تماشاچی حس می کند که هم زمین را می بیند و هم زیرزمین را . قافله ای با نوازندگان و سربازان و شترهای پربار و نوکرهای پیاده و دختر یکه به اسب نشسته وارد می شود. لباس دختر از روی نقاشی ها و باسمه های فرنگی درست شده بود با کلاه حصری لبه پهن و دامن چین دار و روبنده و چکمه های بلند سیه و غیره. دختر که نمیداند اینجا کجاست پیاده می شود و دستور می دهد چادر بزنند. وقتی میخ ها را می کوبند از زمین خون بیرون میزند و همه می ترسند. هر جا را می کنند همین می شود تا سرانجام زن در طاقنما می خوابد. مسیح وارد می شود و بالای سکو برای زن ماجرای کربلا را تعریف می کند و می رود.»
ئوژن فلندن در سفرنامه خود درباره نمایشی صحبت میکند که در محرم سال 1228 شمسی در تهران دیده است:
«تعزیه به زیر چادرهایی که در معابر عمومی، حیاط مسجدها یا درون قصرهای بزرگ برپا می سازند دایر می شود. در وسط چادر تختی می گذارند که بازی روی آن انجام می شود. روی تخت منبری است که پیش از هر نمایش ملایی بالای آن رفته مردم را وعظ می کند و برای نمایش حزن انگیز بعد آماده شان می سازد. شبیه ها به طوری لباس می پوشند که اعمالشان تا ممکن است حققی به نظر آید. فرنگی که نقش مهمی را بازی می کند لباسش اروپایی است.
تعزیه نامه به شعر نوشته شده که بازیگران با آهنگ و حالات و حرکات مخصوص می خوانند و در مردم ایجاد شور می کنند. مدت تعزیه ده روز است لیکن علاقه و رغبت مردم به تعداد این روزها افزوده است...»
اصولا بخش بزرگی از شیوه نمایش های تعزیه را جهانگردان، هنرشناسان و سیاستمداران خارجی نوشته اند. سود بردن از نوشته های دیگران، نیاز گریز ناپذیر شناخت این تراژدی مردمی است.
مادام کارلاسرنا از نویسندگان و جهانگردان سده نوزدهم یکی از آن کسانی است که نمایش تعزیه را در آخرین دوران شکوهمندی در تکیه دولت تماشا کرده و دیده های خود را در سال 1883 به بهترین صورت در کتابی به نام انسان ها چیزها در ایران به زبان فرانسوی منعکس کرده است. کتاب نامبرده سال 1362 به وسیله علی اصغر سعیدی به نام آدم ها و آیین ها در ایران ترجمه و توسط زوار انتشار یافته است و دیدی دقیق، جامع و تاریخی از بنای ساختمان، چگونگی نمایش و فضای تالار دارد.
«مراسم تعزیه نزدیک ظهر آغاز و به هنگام غروب آفتاب تمام می شود. شاه همچنین زنانش و اطرافیانش تا پایان مراسم تکیه را ترک نمی کنند. به عنوان پیش در آمد آغاز تعزیه تمام آنهایی که روی سکو نقشی به عهده دارند، مدتی در برابر مردم ظاهر می شوند و به طور دسته جمعی راه می روند. شترها مزین به پارچه های گرانقیمت، اسب ها، استرها، که بر پشتشان سواران نشسته اند.بعد افراد مشخصی که پیشاپیش آنان یک دسته موزیک نظامی که با آلات و ادوات موسیقی اروپایی، آهنگ های ایرانی می نوازند روی صحنه رژه می روند. بعد نوبت به اعضای هیئت های مختلف مذهبی می رسد. عده ای نوحه خوان، سینه می زنند و برخورد ضربات دست آنها با سینه لختشان صدای سنگین و هماهنگی ایجاد می کند. در آخر هر بند نوجه صدای حسین حسین بلند می شود. با شنیدن این اسم ها همه با هم محکم بر سر و سینه می کوبند و دهل ها و سنج ها با آواز نوحه خوان ها همراهی می کنند.
ادامه مبحث تعزیه و تعزیه نامه ها در گزارش های بعدی منتشر خواهد شد.
منبع:
سفرنامه ئوژن فلاندن ترجمه حسین نورصادقی سال 1326 تهران
مشاهدات سفر بنگال به ایران، ویلیام فرنکلین
سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری و نوشته تاورنیه
سیری در تاریخ تئاتر ایران. دکتر مصطفی اسکویی از نشر آناهیتا. 1378
شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد دوم
تعزیه و تعزیه خوانی از صادق همایونی