پایگاه خبری تئاتر: «ملاقات خصوصی» اثر امید شمس را میتوان در دستهای از فیلمها گنجاند که تصویر و روایتی کاملا خنثی را تحت عنوانی فرعی- در این فیلم تحت عنوان عاشقانه- پیش میبرند. به عبارت بهتر عشق دستاویزی است تا رئالیسم را خفه کند. در این فیلم اسم زندان و دیوارهایی که زندان نامیده میشوند، وجود دارند اما خودِ زندان وجود ندارد. انسانهایی تحت عنوان زندانی خوانده میشوند، اما چیزی جز جسمهای زندانی نیستند. بدنی وجود ندارد تا بتواند نیرویی آزاد کند. همه چیز حول زندان میگذرد اما زندانبان اصلا وجود خارجی ندارد. نه شهری وجود دارد، نه خانهای و نه عوامل قدرتی! یک مشت خلافکار که هر کاری بخواهند میکنند بدون اینکه حتی نیروهای قدرت دخالت یا همدستی کنند.
پس ردپای سیاست در این فیلم کجاست؟ شاید فیلمساز به بهانه ممیزی تصمیم گرفته باشد دخالت این نیروها را حذف کند، اما در نظر نگرفته است که نتیجه فاجعهبار از کار در خواهد آمد. برای مثال فیلم «زشت، کثیف و بد» اثر اتوره اسکولا یک کمدی گروتسک است که اتفاقا در تمام لحظههای فیلم نهتنها سیاست دور زده نشده، بلکه از ابتدا تا انتها جلوی چشم مخاطب است. شهر- سیاست در پسزمینه تپه حاشیهنشینها حضوری دایمی دارد. شهر- سیاست مانند تار عنکبوت بدنهای این حاشیهنشینها را در دام انداخته است و نیروی خود را در تصویر و فیلم اعمال میکند، بدون آنکه لحظهای از ساختار خود خارج شود.
این همان چیزی است که «ملاقات خصوصی» از آن بیبهره است. این جسمهای زندانی هر کاری میخواهند- فیلمساز بخواهد- میکنند و توانایی آزاد کردن هیچ نیرویی ندارند و هیچ نیرویی هم بر آنها اعمال نمیشوند. هنگامی که عناصر رئالیسم به نفع ایده کنار گذاشته میشوند، خود فیلم همدست وضع موجود میشود. پس هر گونه نسبت دادن رئالیسم به این دست فیلمها که سعی در حذف سیاست و وضعیت به نفع موقعیت و گره دارند، اشتباهی است که به نظر من باید از آن پرهیز کرد.
از طرف دیگر فیلمساز روی شمایل پریناز ایزدیار در فیلم «ابد و یک روز» حساب باز کرده است. یعنی او همان شمایل را در فیلم خود تکرار کرده است تا مخاطب با بازسازی آن شخصیت در ذهن خود، ادامه تصمیمها و موقعیتها را بهتر هضم کند. به عبارت دیگر این بازنمایی خنثی را نیز در کار خود ادامه میدهد. علاوه بر این، فیلمساز در مقام فیلمنامهنویس نیز نسبت به ایده آنقدر ذوقزده است که به باورپذیری داستان خود هیچ اهمیتی نمیدهد. ما تا دقیقه نود نمیفهمیم چرا فرهاد زندانی است و با اینکه مدت زندانی بودنش به پایان رسیده، هنوز در زندان است؟ جالبتر اینکه شخصیت پروانه که در آن زمان با او ازدواج کرده است هم نمیداند. فیلمنامهنویس به نفع خلق موقعیتهایی که داستان را پیش ببرد، نه تنها عناصر رئالیستی، بلکه منطق را هم به کل کنار گذاشته است. جرم نابخشودنی «ملاقات خصوصی» همین حذف نیروهای همدست شر است تا آن بتواند این فیلم خنثی را روی پرده نشان دهد.
فیلم با حذف سلسله عناصر رئالیستی که با سیاست پیوند خورده است، آن را قربانی گرههای داستانی کرده است تا یک داستان عاشقانه را به نمایش درآورد. اما از این مورد غافل بوده است که این رویه عاشقانه وقتی معنا پیدا میکند که بتواند از پس لایه زیرین و بستری که انتخاب شده است بربیاید وگرنه با فیلمی نامتعادل و همدست وضع موجود مانند «ملاقات خصوصی» روبهرو خواهیم بود.
///.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: شاهین محمدیزرغان