اگر فیلمساز در پرداخت چنین ایده‌ای از ابزارهای دراماتیک دراختیار خود ازجمله همان موضوع جابه‌جایی سهوی فرزندان دو خانواده که ضرورت‌های نمایشی بعدی را ایجاب می‌کرد استفاده خلاقانه‌تر و فکر شده‌تری می‌نمود و اگر شاخ و برگ‌هایی نظیر دو پرستاری که در جابه‌جایی دو نوزاد سهوا مقصر بوده‌اند و عشق فکر نشده و بدون مقدمه بازپرس پرونده و پرستار جوان که ظاهرا به عنوان خرده‌پیرنگ به کار گرفته شده‌اند اتصال درست و دقیقی با خط اصلی داستان داشتند با محصولی بهتر و قابل دفاع‌تر مواجه می‌بودیم.

چارسو پرس: اولین و البته مهمترین نکتهای که پس از تماشای چهارمین ساخته سینمایی بلند حامد محمدی یعنی فیلم «چپ راست» به ذهن مخاطبِ کمی آشنا با دو مقوله سینما و سیاست به ذهن خطور میکند دیرهنگام بودن ساخت این فیلم است. با پذیرش اصل اولیه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری سینما و جامعه روی یکدیگر که بعید است کسی در قبول آن تردید داشته باشد در مواجهه با تازهترین ساخته حامد محمدی این پرسش مهم پیش میآید که آیا در سپهر سیاسی کنونی جامعه (زمستان 1401) موضوع درگیری دو جناح سیاسی چپ و راست مقوله‌‌ای است بهروز و تعیینکننده در اندازهای که به عنوان مضمونمحوری یک فیلم بلند سینمایی مورد استفاده قرار بگیرد؟ بیتردید برای پاسخ به این سوال به دانش سیاسی آنچنان بالایی هم احتیاجی نیست و هر مخاطب نه چندان اهل مطالعهای هم درک میکند که مقوله درگیری جناحی «چپ و راست» مقولهای است تا حدود بسیاری تاریخ گذشته، موضوعی که دوران اوج آن در دوران هشت ساله موسوم به اصلاحات اتفاق افتاده و با شدت و حدتی کمتر و کماثرگذارتر در دوران دولت موسوم به تدبیر و امید هم فراز و فرودهایی داشته است و نه زمان حاضر. در شرایط زمانی کنونی نه تنها از نظر کارشناسان حوزه سیاست بلکه از دید همان مخاطبان کم مطالعه هم که به هر حال در متن جامعه زندگی میکنند موضوع چالشهای دو جناح چپ و راست حاکمیت دیگر آن موضوع مهم و حساسیتبرانگیزی نیست که پرداختن به آن در قالب یک کمدی سیاسی با مایههای شوخیهای جنسی موفقیتآمیز باشد و خاطرهاثر موفقی نظیر «نان و عشق و موتور هزار» را که در همان بازهزمانی ساخته شده را تداعی کند

نقد فیلم چپ راست

اما از این وجه فرامتنی ماجرا که بگذریم، «چپ راست» از منظر نمایشی هم اثر موفق و قابل اعتنایی نیست، شاید بد نباشد ورود به مبحث تحلیل فنی فیلم از پیرنگ اثر آغاز شود که میتوان بدون هیچ شک و تردیدی آن را پاشنه آشیل فیلم قلمداد نمود، پیرنگی که برمبنای ایده تکراری و نه چندان بکر «تعویض دو بچه» در زایشگاه پایهگذاری شده است استفاده از چنین نقطه آغازی میطلبیده که در ادامه حوادث مهم و نقاط تاثیرگذار درام از همین نقطه آغازین تاثیر گرفته و بر پایه آن شکل بگیرند اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاده و مشخص میشود که موضوع جابهجایی فرزندان دو خانواده از دو جناح راست و چپ حاکمیت تنها مجرایی ضعیف و کار نشده برای ورود به درام و بستری خام و فاقد پرداخت برای بسط داستان بوده که زیر بار سنگین شوخیهای سیاسی و جنسی فیلم به مایهای فرعی و کماثر تبدیل شده است. فیلم سرشار است از کلکلهای دو قهرمان آن یعنی بشیر کشاورز (نماینده جناح راست) و اصلان دهقان (نماینده جناح چپ) که از ابتدا تا انتهای فیلم به کشمکشهای لفظی و نثار متلکهای سیاسی آنچنانی به یکدیگر مشغولند. بشیر کشاورز (با بازی رامبد جوان) به شکلی گریم شده که چهره بخشی از نیروهای تندروی سیاسی که در سپهر سیاست از آنها تحت عنوان نیروهای ارزشی یاد میشود را تداعی میکند، محاسن پُر‌‌‌ِ کادر نشده، موهایی که به ضرب آب و شانه مداوم روی سر چسبانده میشوند و اعلام مفاهیم مورد اعتقاد با شور و هیجان و حتی داد و فریاد بسیار از جمله مختصاتی است که برای نقش بشیر به عنوان نماینده جناح راست درنظر گرفته شده است اگرچه نباید از اشارات واضحی که در طراحی این شخصیت به مرد آذری بامزه و پرشوری گذشت که چند سالی است در شبکههای اجتماعی ویدیوهای پرهیجانی از او در دفاع از مفاهیم انقلابی و ارزشی و خرده گرفتن از سازشکاری و عافیتطلبی بازنشر میشود.

نقد فیلم چپ راست

در سوی دیگر ماجرا اصلان دهقان (با نقشآفرینی پیمان قاسمخانی) به عنوان نماینده جناح چپ تصویر شده است. جناحی که همیشه از سوی گروه مقابل به سستاعتقادی، سازشکاری و دفاع شکننده از ارزشهای انقلاب و اسلام متهم شده است. فیلمساز برای ترسیم این شخصیت به درستی از بازیگری مثل پیمان قاسمخانی استفاده کرده که تیپ شناخته شده نقشهایش خونسردی، عاری بودن از تعصب موردنظر نیروهای ارزشی و اعتقاد به مدارا و سازش را تصویر میکند. همانگونه که اشاره شد تندیهای بشیر به اصلان و متهم کردن او به بیغیرتی و محافظهکاری و در مقابل پاسخهای خونسردانه اصلان دالّ بر کمسوادی بشیر که در اشتباهات او در استفاده از واژگان و ضعف شدیدش در زبان انگلیسی جلوهگر میشود بهانهسازنده برای گسترش داستانی بوده که ظرفیت بسط تا سقف یک فیلم بلند سینمایی را نداشته است و بیشتر به میان پردههای کمیکی میماند که در نقد وضعیت هر دو جناح سیاسی برجسته کشور آنهم در زمانی که اصولا چنین مقولهای موضوعیت داشته ساخته شده باشد و نه وضعیت فعلی کشور که به هر حال جامعه قدری از آن فضا فاصله گرفته است. میتوان تصور کرد که اگر فیلمساز در پرداخت چنین ایدهای از ابزارهای دراماتیک دراختیار خود ازجمله همان موضوع جابهجایی سهوی فرزندان دو خانواده که ضرورتهای نمایشی بعدی را ایجاب میکرد استفاده خلاقانهتر و فکر شدهتری مینمود و اگر شاخ و برگهایی نظیر دو پرستاری که در جابهجایی دو نوزاد سهوا مقصر بودهاند و عشق فکر نشده و بدون مقدمه بازپرس پرونده و پرستار جوان که ظاهرا به عنوان خردهپیرنگ به کار گرفته شدهاند اتصال درست و دقیقی با خط اصلی داستان داشتند با محصولی بهتر و قابل دفاعتر مواجه میبودیم.

نقد فیلم چپ راست

///.