منوچهر اکبرلو در گفت و گو با سایت خبری تئاتر با اشاره به حضور کمرنگ کودکان در سالن نمایش‌های کودک و نوجوان طی روزهای برگزاری جشنواره تئاتر فجر گفت: به صورت عادت درآمده که وقتی اسم فجر می‌آید همه به یاد کارهای جدی و هنری می‌افتند. خوشحالم که این اجرا را در تالار هنر گذاشتند و ما تعدادی کودک در سالن دیدیم.

چارسو پرس: «به کفشات نگاه کن» یکی از نمایش‌های کودک حاضر در سی و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر بود. این نمایش البته تندیس جایزه ویژه داوران بخش نوجوان و 7 جایزه در جشنواره همدان را از آن خود کرده است. «به کفشات نگاه کن» در سی و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر 2 اجرا در تالار هنر داشت. در همین رابطه به منوچهر اکبرلو، نویسنده نمایشنامه این اثر نمایشی گفت و گو کردیم.

 

چند ویژگی برای «به کفشات نگاه کن» می‌‎توانیم در نظر بگیریم. اول بدون دیالوگ بودنش است و دوم تمرکزش بر کفش و ظاهر، نمایشنامه چه طور شکل گرفت؟

مدتها بود که من همه تئاترهای کودک را رصد می کردم. یکی از چند آسیبی که فکر می کردم در آن خیلی رایج است، این است که بسیار پرگو هستند گرچه همیشه موافق بوده ام که باید برای بچه‌ها قصه تعریف کرد. اما این که فقط متکی بر دیالوگ باشند، مرا آزار می‌داد. بسیاری از نمایشنامه‌ها از جمله نمایشنامه‌های خودم پرگو هستند.

اما با دوستان که صحبت می کردیم گفتیم ببینیم می‌شود دیالوگ را کلا حذف کنیم از نمایش؟ البته ما اولین نفراتی نبودیم که این کار را کردیم. اما در زمینه کودک کمتر این کار انجام شده چون عادت داریم چند نفر بایستند و قصه را روایت کنند یا دیالوگ‌هایشان را بگویند. گفتیم بیاییم درباره کودک این کار را بکنیم چون تصویر و حرکت با هر سنی می‌تواند ارتباط برقرار کند.

 بنابراین از یک ایده اولیه شروع کردیم. چند تا محور را گرفتیم؛ یکی کفش بود، یکی لباس و یکی چهره که آنها را گذاشتیم برای قسمت‌های بعد کار کنیم. گفتیم که بخشی از هویت انسان‌ها کفش‌هایشان است. یعنی در خیابان که راه می روید اگر سرتان پایین باشد و کفش ها را ببینید یا جایی بروید که فقط کفش‌ها باشند، از روی کفش برداشت و قضاوتی درباره صاحبش می‌کنید.

 تمیزی، شیک بودن و گران بودنش و کفش هایی که مختص یک صنف خاص هستند مثل دکتری یا کفش دلقک گفتیم از این ایده بگیریم یعنی کفش ها شخصیت داشته باشند. نکته دوم این بود که بگوییم انسان ها می توانند هر شخصیتی را بگیرند. در نمایش هم می بینیم که با پوشیدن کفش های مختلف در واقع سکنات و حالات و رفتار قشر جامعه را نشان می دهند.

و بعد رسیدید به مسئله جنگ...

بله. دیدیم که پوتین یک ویژگی که با بقیه دارد این است که هر وقت می آید برای ما تداعی کننده خشونت و جنگ است. بنابراین بعد از این که یک مقدار شوخی داریم تا تماشاگر عادت کند به این که هر وقت کفش می‌پوشیم داریم قسمتی از آن کاراکتر را بازی می‌کنیم، بعد از قسمت‌های تفننی، می‌رسیم به اینجا که حالا اگر پوتین باشد چه؟!

پوتین می آید و رابطه پوشیدن پوتین توسط یکی از اینها، رابطه بین شخصیت‌ها را به هم می‌زند. پوتین را می‌پوشد، پرخواهی می‌کند، طمع می‌کند یا بیشتر از حق خودش می‌خواهد، می آید رابطه صمیمانه سالم و پرتفنن بینشان را از بین می‌برد و باعث نابودی انسان ها می شود و راهی جز این نیست که روحیه جنگ طلبی از اشخاص گرفته شود با درآوردن کفش یا تغییر تفکر خشونت طلبانه آنها.

 

در نمایش دیالوگ‌ها حذف شده‌اند و فقط اصوات را می‌شنویم اما در ابتدا و انتها دو نریشن با صدای کودک روی کار هست. انگار محافظه‌کاری باعث شده دیالوگ‌ها به طریقی بالاخره در کار وارد شوند!

 

البته در متن اولیه نریشن نبود، فقط کلماتی که بین‌المللی هستند، مثل مامان بابا و ... گفته می‌شوند و در اجراهای خارجی هم این کلمات به صورت ماما، پاپا و ... وجود دارند. آن قسمت قرار بود ترانه‌ای باشد که درباره صلح و آرامش جهانی خوانده شود. چون نتوانستیم به کیفیت خوب برسیم و البته به خاطر این که راستش را بخواهید، صدای خانم بود و دچار مشکل می‌شدیم تبدیلش کردیم به دکلمه.

مخصوصاً که نوع جمله‌بندی‌ها و متن انگار برای بزرگسال نوشته شده بود ولی با صدای کودکانه ادا می‌شد

خب این نگاه کارگردان است. البته من به عنوان نویسنده می‌گویم که در کار نبود و اگر من کارگردانی می‌کردم آن نریشن‌ها را نمی‌آوردم. چون وقتی دیالوگ می آوری تماشاگر انتظار دارد هر جا لازم است دیالوگ باشد و دیگر از اصوات استفاده نشود.

این اجرا با اجرای همدان چه تفاوتی داشت؟

در همدان متاسفانه روز آخر رسیدم و نتوانستم اجرا را ببینم. فقط فیلمش را دیدم. زیاد فرقی نمی‌کنند ولی به هر حال اجرای جشنواره با اجرای روتین فرق دارد. همه گروه‌ها این مشکل را دارند که سالن شب قبل در اختیارشان قرار می گیرد. آن نور و دکوری که می خواهند، نیست و باید بدون کمک هزینه‌ها آماده‌اش کنند. معمولا اجرای جشنواره هیچ وقت کیفیت اجرای عموم را ندارد. در همین اجرا هم مکث‌هایی در کار دیدم که خب طبیعی است چون آخرین بار، دو ماه پیش اجرا کرده‌اند و از اجرای عمومشان ماه‌ها گذشته طبیعی است که این نادرست بودن ریتم وجود دارد.

چه قدر اجرا توانست شما را به عنوان نمایشنامه نویس  کار، راضی کند؟

در کل، از کار راضی بودم. در کارهایی که نمایشنامه من هستند، به تماشاگر نگاه می‌کنم می‌بینم اگر مثلاً برای 7 تا 10 سال نوشته‌ام آیا آنها ارتباط برقرار می‌کند؟! آنجا که من در نظر گرفته‌ام بخندند، می‌خندند یا بی‌خیالند؟! خوششان آمده یا نه. به من و کارگردان کمک می‌کند کارمان را روتوش و تکلیفمان را با مخاطب مشخص کنیم.

«به کفشات نگاه کن» را برای چه گروه سنی نوشته‌اید؟

بیشتر برای گروه ج و دال نوشته شده. البته برای اجرای عموم تدارک دیده شده برای جشنواره و چون سالن تخصصی کودک نداریم، در نوبت اجراهای تالار هنر بوده و خب اینجا از بچه 6 ساله تا 10 ساله و 12 ساله می‌آیند. همه گروه‌ها مجبورند تخصصی کار نکنند. آرزوی خودم و بچه های گروه ماه و خورشید است که جایی اجرا کنند که بدانند 90 درصد زیر 6 سال هستند یا نوجوانان فقط می‌آیند. البته وقتی تخصصی باشد، کار سخت‌تر هم می‌شود چون توقع‌ها بالا می‌رود ولی حداقل از بلاتکلیفی خلاص می‌شویم.

 

در این اجرا هم تعداد بچه‌ها خیلی کم بود. انگار مردم نمی‌دانند در جشواره فجر کار کودک هم هست!

بله خب به صورت عادت درآمده که وقتی اسم فجر می‌آید همه به یاد کارهای جدی و هنری می‌افتند. خوشحالم که این اجرا را در تالار هنر گذاشتند و ما تعدادی کودک در سالن دیدیم. البته همه می دانند که در ایام جشنواره انتظار روتین اجرای عموم را نباید داشته باشند به هر حال در ایام جشنواره بیشتر تئاتربین‌های حرفه‌ای می‌آیند و بچه‌ها فقط به عنوان همراه در سالن‌ها هستند.