چارسو پرس: فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» (When Evil Lurks) تصویرگر ترس رخنه کرده در جان زنان و مردانی است که در یک توهم متکثر زندگی میکنند، مردمانی که نه گوشی برای شنیدن دارند و نه چشمی برای دیدن، مردمانی ترسان و لرزان که حتی از مکث کردن و شنیدن ندای درون خود هم ناتوانند؛ چرا که خوب میدانند شیطان همان جا کمین کرده است. برای رسیدن به چنین حال و هوایی، سازندگان فیلم قصهی خود را به شکلی پیش میبرند که گویی هر فردی که در قاب قرار میگیرد توان دست زدن به هر جنایتی را دارد و هر لحظه ممکن است که هر شخصیتی، هر قدر مهربان به قاتلی شرور تبدیل شود که به خانوادهی خود هم رحم نمیکند و میتواند جان عزیزترین کسانش را بستاند. نقد فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» را باید با بررسی افتتاحیهی آن آغاز کنیم.
هشدار: در نقد فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
فیلم با صدای شلیک چند گلوله در چشماندازی شبیه به آثار وسترن آغاز میشود. خانهای در ناکجاآباد وجود دارد و گویی هجومیانی مانند سرخ پوستهای آن فیلمها در بیرون از خانه مشغول تدارک حمله به این بخت برگشتگان هستند. دوربین درون خانه حضور دارد و سینماگر هیچ اطلاعاتی از اتفاقات بیرون به مخاطب نمیدهد تا صبح فرا رسد و اهالی خانه شجاعت بیرون رفتن را پیدا کنند. از همین جا تعلیقی در داستان شکل میگیرد که از رازآلود بودن عامل شر قصه تغذیه میکند و تا پایان هم ادامه دارد. علاوه بر چشماندازها، تک افتادگی شخصیتها و درگیری دائمی میان خیر و شر هم یک راست از دل سینمای وسترن به فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» راه یافته است. نکته این که شخصیتپردازیها زمین تا آسمان با آن آثار باشکوه حاضر در غرب وحشی تمایز دارند. در این جا خبری از قهرمانی نیست که در پرتو اعمالش دیگران رستگار شوند؛ شخصیتها در مردابی گرفتارند که هر چه بیشتر در آن دست و پا میزنند، بیشتر آنها را میبلعد.
از سوی دیگر از جایی به بعد به سختی میتوان شر را از خیر تمیز داد. قدرت نفوذ عامل شر و سایهی تاریکش از میانههای قصه چنان فضا را تیره و تار میکند که جایی برای خودنمایی نوری در این سیاهی باقی نمیماند؛ انگار هر چه هست سیاهی است و پلیدی. در چنین بستری است که نوعی تقدیرگرایی بر درام سایه میاندازد. شخصیتها هر چه میزنند به در بسته میخورند و گرچه سرنخهایی از ماهیت شر موجود در داستان پیدا میکنند اما امکان پیروزی آنها در برابر شر مقتدر، به اندازهی امکان عوض کردن سرنوشتی مقدر شده است. در چنین شرایطی که شکست حتمی است، رفتار تک تک افراد حاضر در قاب فیلمساز به یک خودویرانگری بیانتها تبدیل میشود. رفتاری که گاهی از سر ناچاری و یاس، با وجود تمام جنونآمیز بودنش، به عاقلانهترین کار ممکن میماند.
ساختن چنین حال و هوای دیوانهوار و قابل باوری در فیلم جنونآمیزی چون «وقتی شیطان کمین میکند» بزرگترین دستاورد کارگردان است. دیگر نقطه قوت فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» سربسته نگه داشتن علت حضور شیطان و البته نمایش سریع این حضور در داستان است. در سکانس دوم و پس از نمایش آن شب تاریک و شنیده شدن چند صدای گلوله در اطراف خانه، نشانههایی از وجود عامل شر نمایش داده میشود. در این سکانس کارگردان هیچ گونه باجی در ترسیم خشونت به مخاطب خود نمیدهد و خیلی زود اعلام میکند که فیلمش چندان مناسب مخاطب دلنازک نیست. نکته اینکه شخصیتها هم خیلی زود این حضور شوم را باور میکنند و بلافاصله به دنبال راه چاره میگردند؛ گویی سالها است که منتظر شیطان نشستهاند. البته آنها راه چاره را نه در مواجهه با مشکل، بلکه در فرار میبینند و تراژدی نهایی هم از همین جا رقم میخورد. در چنین چارچوبی است که فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» نیشتری هم به دولت مستقر میزند و با نگه داشتن آنها در پس زمینه، از تاثیر حضور شیطان بر زندگی چند آدم واداده فراتر میرود و به کلیت یک جامعهی زخم خورده میرسد.
یکی از نشانههای حضور شیطان، تغییر احوالات شخصیتها و تسخیر آنها است. دامنهی این تغییر چنان زیاد است که میتواند مادری را به قاتل فرزندش تبدیل کند یا همسری را به جان شوهرش بیاندازد و بعد خودش دست به خودکشی بزند. اما آن چه که بیش از پیش به چشم میآید و فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» را شدیدا ترسناک میکند، رویکرد و نگاه بدبینانهی کارگردان در نمایش بیپردهی تاریکی است. دیمین راگنا در مقام فیلمساز حتی هیچ امیدی به آیندهی بشریت هم ندارد و این نکته را میتوان در شیوهی نمایش رفتار کودکان به عنوان نمایندهی نسل آینده و معصومیت در سکانس ما قبل پایانی فیلم دید؛ همان جا که رسما حمام خون راه میاندازد.
اما شاید ترسناکترین بخش فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» پایانبندی آن باشد. این موضوع که هر فیلم ترسناکی با عدم پیروزی مطلق قطب خیر ماجرا و فرار عامل وحشت تمام شود، سابقهای طولانی در عالم سینما دارد. این موضوع هم دلیلی اقتصادی دارد که باعث میشود بتوان داستان را در قسمتهای بعدی ادامه داد و هم علتی هستی شناسانه که به نگاه سینماگران ژانر وحشت بازمیگردد؛ آنها باور دارند که هیچگاه نمیتوان شر را به طور کامل شکست داد و هیچ نوری تا ابد روشن نمیماند. اما نکته درخشان اینکه پایان فیلم «وقتی شیطان کمین میکند» ابدا چنین نیست؛ شر چنان پیروز ماجرا است و چنان خیر را در هم کوبیده که نه میتوان داستان را ادامه داد و نه نمیتوان برای شخصیتهای وادادهی داستان هر نوع رستگاری متصور شد؛ آنها محکوم هستند که برای همیشه با داغی بر پیشانی در جهنم زندگی کنند.
///.