فیلم Challengers اثری در ژانر ورزشی و عاشقانه محصول سال ۲۰۲۴ میباشد که نام زندایا در بازیگران آن نیز به چشم میخورد.
در واقع اطلاق واژه ورزشی به ژانر این فیلم نیز به همین دلیل است اما در طول قصهای که به مدت دو ساعت روایت میشود ما چیزی از چالشهای و مسیر حرکتی و پیشرفت کاراکتری را در زمینه ورزشی خود (در اینجا تنیس) نمیبینیم بنابراین نوع پرداخت به این کاراکترها از نظر جایگاه شغلی و حرفهای عملا به مرحله شخصیت نرسیده و در حد یک تنیسور تیپیکال باقی میماند که مخاطب هیچ چیز از آن نمیداند پس ای کاش ژانر ورزشی به فیلم Challengers نسبت داده نمیشد، چرا که این ژانر تعریف مشخص خود را دارد و همانطور که پیشتر مثال زدیم فیلم Creed نمونه درستی از ژانر ورزشی در سینما است.

کمی پس از تماشای مسابقه آن دو متوجه چیزی عجیب بین آرت و پاتریک و البته تاشی میشویم، حال سریال با فلشبکی به عقب رفته تا پرده از راز این سه بردارد. در واقع در مدت زمان بازی تنیس آرت و پاتریک در فینال ما مرتبا به گذشته رفته تا اتفاقات بین این سه را مشاهده کنیم. آرت و پاتریک در دوران نوجوانی هر دو عاشق تاشی شده و نوعی مثلث عشقی داشتهاند، تاشی مدتی را با پاتریک گذرانده اما در نهایت با آرت ازدواج کرده و در قالب مربی و بازیکن تنیس حرفهای را ادامه داده و به شهرت میرسند، در حالی که پاتریک در دنیای تنیس یک شکست خورده گمنام به حساب آمده و هرگز به موفقیتهای دوست صمیمی دوران نوجوانی خود یعنی آرت نرسیده است، نه در تنیس و زندگی حرفهای و نه در زندگی شخصی. آرت به تاشی رسیده و با او ازدواج کرده و تاشی پاتریک را رها کرده است، حال پاتریک در فینال مقابل آرت قرار گرفته و فرصتی خوب برای انتقام را حس میکند.

انتخاب چنین شیوه روایتی قطعا به حس مخاطب ضربه میزند. شیوه درست روایت چنین قصهای میتوانست روایت خطی آن باشد. دلیلی نداشت که ما به شکلی غیر خطی و با جابجاییهای مداوم بین سالیان مختلف متوجه اتفاقات شویم. اگر فیلم از زمان دوستی آرت و پاتریک شروع میشد و رفته رفته با گذر زمان فیلم متوجه فاصله این دو میشدیم و در نهایت آنها در یک مسابقه مقابل یکدیگر قرار میگرفتند، مخاطب بسیار بیشتر از حال حاضر میتوانست این رابطه را حس کند.
مسئله مهم دیگر درباره Challengers بحث اضافهگویی است. فیلم از جایی به بعد دیگر چیزی برای رو کردن نداشته و صرفا شاهد تکرار اتفاقات پیشین به نحوی دیگر هستیم. یعنی فیلم از لحظهای برای مخاطب قابل حدس شده و دیگر وارد سطح جدیدی از روایت و شخصیتپردازی نمیشود و دائما شاهد خیانت این به آن هستیم. این خیانت و جاهطلبی و خودخواهی را تا نیمه فیلم میفهمیم و بعد از آن نیاز به چیزی جدید و یا سطح جدیدی از این احساسات داریم که فیلم آن را به ما نمیدهد.

نتیجه این قصه و روایت نیز مشخص نیست، فیلم در نهایت به پایان میرسد و در پایان با سوال بزرگ “خب که چی؟” مواجه میشویم. فیلم هیچ نتیجهگیری هم نداشته و به طور ناگهانی در جایی تصمیم میگیرد که به پایان برسد و سوال اینجا است که دلیل تماشای این قصه چه بود؟ چرا ما نزدیک به دو ساعت و ده دقیقه شاهد اتفاقات بین این سه نفر بودیم که در نهایت فیلم بدون هیچگونه نتیجه و البته موضعگیری به پایان برسد؟
در بحث کارگردانی و تدوین نیز ایرادی که به فیلم وارد است استفاده بیش از حد از اسلوموشن میباشد. در لحظاتی مخصوصا در اواخر فیلم استفاده از اسلوموشن به حدی است که آزاردهنده شده و کاربرد آن را نیز از بین میبرد. فیلم با ریتم کندی که دارد در انتها مخاطب هر لحظه منتظر مشخص شدن نتیجه و پایان فیلم است که Challengers با اسلوموشنهای متعدد این انتظار را سخت و سختتر میکند.
در پایان باید گفت که فیلم Challengers در طول روایت دو ساعته خود در نهایت موفق به ساخت اساسی چیزی و در انتها حتی موضعگیری خاصی نمیشود. فیلم قصه یک مثلث عشقی را روایت میکند که در آن نه عشق ساخته میشود و نه حتی دوستی بین آرت و پاتریک. از ابتدا تا پایان فیلم، دوستی بین آرت و پاتریک در حد یک لیبل باقی مانده و ما چیزی از دوستی را هرگز بین آنها حس نمیکنیم. فقط از ابتدا اشاره میشود که آن عین برادرند و در سطح همین برچسبزنی باقی میمانند. بنابراین Challengers نه در زمینه ورزشی و نه در زمینه درام و عاشقانه موفق نبوده و تبدیل به اثری سطحی، اضافهگو و بدون نتیجه میشود.
https://teater.ir/news/61571