مرتضی میرمنتظمی در مسیری که برای به صحنه بردن مالی سویینی انتخاب کرده، نسبت به گذشته، ریسکپذیرتر و تجربیتر شده است. جسارت او را باید ستود و این تغییرات را به فال نیک گرفت. اما از طرف دیگر میتوان این انتظار را داشت که متن نمایشنامه بدون حذفیات بر صحنه آید و زمان طولانی اجرا، موجب عقبنشینی گروه اجرایی نشود.
چارسو پرس: تاریخ بشر کمابیش «بیناییمحور» بوده و فهم از «بینایی» امری تاریخی و اجتماعی محسوب شده است. همچنانکه از نتایج گریزناپذیر مدرنیته، یکی هم تفوق «تصویر» بر «کلمه» و اهمیت یافتن «بصریت» نسبت به «متنیت» بوده است. توانایی دیدن به انسان مدرن این امکان را میدهد که با «مشاهده»به فهم دقیقتری از جهانی برآید که سودای فتح کردنش را دارد. تسخیر مادی جهان، ضرورت دوران سرمایهداری است و مفهومپردازیهای تازه از مناسبات پیچیده عالم هستی راهگشای مسیر دشوار پیشرو. به هر حال انسان در دوران جدید بیش از کلام به بینایی وابسته شده تا شاید راهنمای خروجش از این سرگشتگی بیپایان در قبال امور نامکشوف جهان شود. بنابراین پایان مدرنیته و برآمدن پسامدرنیته را میتوان تفوق کامل تصویر بر کلمه دانست و پدیدار شدن جامعه نمایش در تمامی سویههای هستی اجتماعی. به دیگر سخن، رژیم دانایی بیش از پیش بر امر دیدن تکیه میکند تا حواس دیگر بشری به حاشیه رانده شود. عصری نو آغاز شده که مقهور امر بصری است و لاجرم تنش مابین تصویر و کلمه، امر دیداری را بر امر نوشتاری رجحان بخشیده.
نمایشنامه «مالیسویینی» براین فرییل به درخشانی توانسته غیاب «بینایی» را به امری بحرانی بدل کرده و به میانجی زنی نابینا که مالی سویینی نام دارد، پرسش از حد و مرز کنشورزی انسان را از یک منظر تازه مطرح کند.
صد البته پاسخ فیصلهبخشی برای این قبیل پرسشها وجود ندارد اما حضور شخصیتی که تحت عمل جراحی چشم قرار گرفته و در دهه پنجم زندگیاش، شکلی از تجربه دیدن را از سر گذرانده، واجد بصیرتهای انکار نشدنی است در رابطه با نسبت بینایی و نابینایی انسان با جهانی که در آن زندگی میکند. به عبارت دیگر، مالی سویینی که از دهماهگی بیناییاش را از دست داده و به اجبار با حواس دیگر خود به شناخت جهان مبادرت ورزیده، حال در چهلویک سالگی، این فرصت را یافته که بار دیگر بینا شود و جهان را نه فقط از طریق «بو، صدا و لمس» که به میانجی چشمهایش ادراک کند. مالی سویینی از معدود انسانهایی است که از نابینایی به بینایی رسیده و در این مسیر خارق عادت، پیشفرضهای دانش بشری را به چالش کشیده است. البته این مسیر، فراز و فرودی دارد که نتیجهاش پناهبردن مالی سویینی به جهانی بینابینی است که نه آن را بینایی میتوان نامید و نه به تمامی نابینایی. بلکه برساختن یک فضای ذهنی و تخیلی است که میشود در آن با والدینی که سالها پیش مردهاند از نو ملاقات کرد و در باب گذشته و حال و آینده به گفتوگو نشست. مالی سویینی در همان بیمارستانی بستری میشود که مادرش در آن تحت درمان بوده است. جهان برساختهاش چنان از بینایی و نابینایی فاصله گرفته که گویی موجب خشنودی است و بیشک از دست دادن این موقعیت تکین، مستوجب ملال و رنجوری. پس میتوان گفت این جغرافیای دستنیافتنی و مرموز، بهشتی است پر از نعمات زندگی و آسایش ابدی. مالی سویینی به مثابه یک استثنا در این فضای بینابینی حضور یافته و شوربختانه بعد از عمل جراحی چشم و توانایی دیدن، به تدریج بار دیگر به تاریکی رانده شده و مهارتهای شناختی دوران نابیناییاش را هم از کف میدهد. او بدل به موجودی سرگردان شده که ناگزیر از جامعه فاصله گرفته و مشمول طردشدگی اجتماعی میشود. اما در مقابل این وضعیت عجیب و دشوار، این «دکتر رایس» است که در مقام چشمپزشک، با عمل جراحی چشمهای مالی سویینی، بعد از سالها زیست نیهیلیستی در روستایی کوچک، بار دیگر زندگیاش معنایی تازه مییابد و به شکل استعاری از تاریکی و انزوا خارج میشود. به واقع دکتر رایس بعد از عمل جراحی، از ظلمات زندگی خارج شده و بینایی حقیقی خویش را بازیافته و سویه مثبت زندگی را به تماشا مینشیند. حتی اگر فرجام کار چندان که باید درخشان نباشد و هنرنماییاش در قبال چشمهای مالی سویینی، معجزهای کوتاهمدت به نظر آید. براین فرییل در مقام نمایشنامهنویس، با مهارت و پژوهش فراوان، توانسته از منظر اخلاق پزشکی این مساله را مطرح کند که دانش پزشکی تا کجا حق دارد انسانهای بیمار را همچون ابژهای تغییرپذیر در نظر گرفته و به فرآیند درمان بسپارد. نمونه مالی سویینی بسیار درسآموز است. زنی که با نابیناییاش کنار آمده و هویت اجتماعی به نسبت موفقی دارد اما بعد از جراحی چشمها و تجربه شکلی از بینایی، زندگیاش چنان دچار گسست میشود که امکان بازگشت به دوران نابینایی و دلخوشیهای کوچکش ناممکن میشود.
حال به اجرای مرتضی میرمنتظمی از این نمایشنامه بپردازیم که این شبها در تالار وحدت بر صحنه است و پذیرای تماشاگران متمول این روزهای تئاتر پایتخت. این اجرا همچون اجرای سال 1397 سالن اصلی تئاتر شهر، بازتولید محسوب شده و اینبار بازیگری چون علی سرابی، جایگزین امیر آقایی در نقش دکتر رایس شده و به خوبی توانسته بازنمایی یک شخصیت بیتفاوت و درمانده را به انجام برساند. لباسی که علی سرابی بر تن دارد، ژستها و مکثهایش در خدمت اجرا بوده و روستانشینی این روزهای جناب چشمپزشک را بازتاب میدهد. مرتضی میرمنتظمی در مقام کارگردان، از ایستایی اتمسفر اجراهای پیشین عدول کرده و تلاش دارد با گسترش فضا، تمامی صحنه تالار وحدت را به کار گیرد. هر سه شخصیت نمایش، یعنی مالی سویینی با بازی الهام کردا، فرانک سویینی با نقشآفرینی صابر ابر و دکتر رایس با حضور علی سرابی، به تناوب و ضرورت، در طول و عرض صحنه حرکت میکنند و ترکیبی از ایستایی و کنشورزی را به نمایش میگذارند. اشیایی چون توپهای سیاه که ناگهان از سقف به پایین پرتابشده و در دل تماشاگران هراس ایجاد میکند تا آن نورهای کورکنندهای که به هنگام اولین مواجهه مالی سویینی با محیط اطراف به چشمهای تماشاگران تابیده میشود تا آن گلهای نموفیای سفیدرنگ عظیم که به شکل سوررئالیستی بر صحنه رویتپذیر شده و نسبت مالی سویینی با گذشته خانوادگی را عیان میکند تا آن نهنگ غولپیکری که قطعات بدنیاش یادآور حضور مادر است، به فضاسازی این اجرا یاری رسانده و صحنه را تماشایی میکند. فضامندی در این اجرا، کمابیش در مخالفت با ایدههای نمایشنامهنویسی چون براین فرییل بوده و از جهتی علیه کلاممحوری متن نمایشنامه است. رویکردی که به لحاظ بصری تماشاگران را به وجد میآورد و از طریق گسترش فضای هر کدام از شخصیتها، فیالمثل دوری و نزدیکی را رویتپذیر میکند.
بیشتر بخوانید: نقد نمایشهای روی صحنه
الهام کردا مثل قبل خوب و مسلط ظاهر شده و توانایی خودش را در باورپذیر کردن حضور تنانه زنی چون مالی سویینی را بار دیگر به اثبات میرساند. او در لحظاتی از اجرا از صحنه پایین آمده و نزدیک ردیف اول تالار وحدت میشود و تلاش میکند تعاملی انسانی برقرار کند مابین یک زن نابینا با تماشاگرانی که با نگاه خیره به تماشایش نشستهاند. صابر ابر حضوری صمیمی و شوخطبعانه دارد. ترکیبی از سادهلوحی و شیطنت مردی که در زندگی حرفهای بحران دستاورد داشته است و ازدواج با مالی سویینی نوعی موفقیت برای او محسوب میشده است. البته گاهی جنس بازی صابر ابر یادآور نمایش «امشب به صرف بورش و خون» میشود که مدتی پیش در سالن بلکباکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب به اجرا درآمد و قرار است از آخر آذرماه بار دیگر بر صحنه آید.
در نهایت میتوان گفت مرتضی میرمنتظمی در مسیری که برای به صحنه بردن مالی سویینی انتخاب کرده، نسبت به گذشته، ریسکپذیرتر و تجربیتر شده است. جسارت او را باید ستود و این تغییرات را به فال نیک گرفت. اما از طرف دیگر میتوان این انتظار را داشت که متن نمایشنامه بدون حذفیات بر صحنه آید و زمان طولانی اجرا، موجب عقبنشینی گروه اجرایی نشود. براین فرییل متن درخشانی نوشته که ای کاش بهطور کامل بر صحنه آید و هیچگاه به دلیل شرایط سالن، تلخیص نشود. سرگذشت تراژیک و تماشایی مالی سویینی حیف است که بنابر دلایل غیرتئاتری ابتر روایت شود.
نویسنده: محمدحسن خدایی
https://teater.ir/news/66368