«سونسوز» که با بودجهی کم ساخته شده و هیچ بازیگر مطرحی ندارد به جز مریم مومن که لااقل در کارنامهاش چند فیلم به چشم میخورد و بقیه اهالی روستا هستند. نابازیگرانی که از همهی بازیگرانی که امروز در فیلمها دیدم، از علی سرابی تا باران کوثری و ارسطو خوشرزم که پارسال سیمرغ هم گرفته، طبیعیتر، باورپذیرتر، شیرینتر و دوستداشتنیتر بودند.
چارسو پرس: روز اول جشنوارهی چهل و سوم فیلم فجر طبق معمول همیشه سرد شروع شد. انگار هر دوره تا جشنواره به نیمه نرسد یخش آب نمیشود. روز اول فیلم بد زیاد دیدیم: از «صیاد» گرفته تا «بازی خونی» و «داد». دو فیلم اول که براساس وقایع تاریخی ساخته شدهاند. اولی بیوگرافیک است دربارهی صیاد شیرازی و دومی به واقعهی آمل در دههی ۶۰ میپردازد ولی اگر اصل قصه را ندانید هیچ چیزی دستتان را نمیگیرد. «داد» هم فیلم ابوالفضل جلیلی است دیگر. همچنان اخلاقیات و دغدغههایش در دههی ۷۰ باقی ماندهاند. اما روز اول یک فیلم جمعوجور بامزهی درست هم داشت به اسم «سونسوز».
چند سال پیش مرحوم اصغر یوسفینژاد فیلمی ساخته بود به نام «ائو» به زبان ترکی که به فارسی میشود «خانه». فیلمی کاملا رئال، با فضایی سنگین و غمناک دربارهی مردی که بعد از مرگ خواسته جسدش در اختیار دانشکدهی علوم پزشکی قرار بگیرد اما دخترش مخالف است. فیلم اتفاقا در جشنواره مورد تحسین قرار گرفت اما حیف که درنهایت اکرانش به گروه هنر و تجربه افتاد و آنطور که باید دیده نشد. بازیگر مطرحی نداشت و فیلم بیسروصدایی هم بود و متاسفانه مشتری چندانی پیدا نکرد اما آنها که دیدند از نگاه سینمایی فیلم لذت بردند. برای «سونسوز» رضا جمالی البته سرنوشت بهتری آرزو میکنم.
نقد فیلم «سونسوز»؛ بامزه و بیادعا
فیلمی که با بودجهی کم ساخته شده و هیچ بازیگر مطرحی ندارد به جز مریم مومن که لااقل در کارنامهاش چند فیلم به چشم میخورد و بقیه اهالی روستا هستند. نابازیگرانی که از همهی بازیگرانی که امروز در فیلمها دیدم، از علی سرابی تا باران کوثری و ارسطو خوشرزم که پارسال سیمرغ هم گرفته، طبیعیتر، باورپذیرتر، شیرینتر و دوستداشتنیتر بودند. قصهی فیلم البته به شکل مشخصی برآمده از یک ایدهی کوتاه بود و بعد که صحبتهای فیلمساز را در نشست مطبوعاتی خواندم دیدم که واقعا هم بسط داده شدهی فیلم کوتاهی است که قبلا ساخته.
«سونسوز» یک کمدی فانتزی است که اگر بخواهم برایش نمونهی دیگری در سینمای ایران مثال بزنم مرا یاد «خواب تلخ» امیریوسفی میاندازد از لحاظ داستانی که خیلی فراز و فرود و فیلمنامهی کلاسیک ندارد و کمدی است. به لحاظ مدل جمع شدن بازیگران و جفنگگویی (به معنای خوبش) و درآوردن اتمسفر از دل همین گفتوگوهای به ظاهر بیمعنی شبیه «کارگران مشغول کارند» مانی حقیقی بود اما درنهایت «سونسوز» خودش است. یک خردهپیرنگ که کش آمده. طبعا جای فیلمی که پیرنگ اصلی دارد و کنارش خردهپیرنگهایی هست را نمیگیرد و به این معنا کامل نمیشود اما در قصهگویی و در کارگردانی و در نگاه فیلم مدرنی است گرچه داستانش در روستایی اتفاق میافتد که حتی تلفن هم ندارند.
کاظم سالها پیش فیلمی دربارهی زنان روستا ساخته که بچهدار نمیشدهاند و زنان هم به خدمتش رسیدهاند. حالا میخواهد بعد از ۲۰ سال دل همسرش را که سه طلاقه کرده و شوهر بعدیاش مرده و دوباره میتواند با او ازدواج کند، به دست بیاورد اما گوزل خانم از کاظم که به زنهای آبادی انگ ناباروری زده روی خوش نشان نمیدهد. کاظم دست به کار میشود که فیلم دیگری بسازد. حالا با کمک خانم دکتری که به روستا آمده و دلایلی دارد که لزوما این ماجرا به نازا بودن زنان روستا برنمیگردد.
اینکه اصلا چرا اهالی روستا، کاظم را فیلمساز میدانند و خودش هم کادر و صدا بلد است از همان نکتههای فیلم است که از ابتدا باید قواعد جهانش را بپذیرید. این فیلم رئال نیست اما معانی رئالیستی از آن برداشت میشود. نزدیک سی سال بعد از فیلم «لیلا» داریوش مهرجویی دوباره بحث نازایی زنان در سینما اینبار به شکلی مفرح روایت میشود و این زنان روستایی مثل لیلای شهری تسلیم هم نیستند. جنگندهاند و بامزه و نمیگذارند دل کسی برایشان بسوزد. جهان حالا تغییر کرده.
ستارهی فیلم اما مسلم است. دوست کاظم که میخواهد کارگردان شود و در عوض وعدهی دستیار کارگردان شدن قبول میکند کنار کاظم بایستد و مردم روستا را وادار کند جلوی دوربین او بیایند و برایش به خواستگاری برود. فیلم چند سکانس دوستداشتنی عالی دارد از جمله پلانی که چهار پیرمرد پشت دوربین، کاظم کارگردان و مسلم دستیار و فیاض فیلمبردار و صمد صدابردار تو اتاق دورهم جمع شدهاند و جلسهی فکر تشکیل دادهاند که چرا فیلم پیش نمیرود.
نمره نویسنده: 2از ۵
نکات مثبت- بازیهای درخشان
- شخصیتپردازی جذاب
- شوخطبعی هوشمندانه
- فرم جالب و نگاه مدرن
- گاهی تکرار لحظات بیش از اندازه است
- برای تبدیل شدن به فیلم بلند نیازمند پیرنگ استوارتری بود
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
شوخطبعی کاراکترهای فیلم تحمیلی نیست. شوخیها زننده و زشت و بیمزه نیست. نماهای فیلم دلپذیر و کار شده است و حتی گاهی پلانهایی یادآور «خانه دوست کجاست؟» کیارستمی داریم. همهی شخصیتهای فیلم دوستداشتنی هستند که در این روزگار خودش نعمت است که حتی بعضی فیلمسازان آنقدر در خلق کاراکتر ناموفقاند که قهرمانشان را هم نمیشود دوست داشت. جمالی ولی توانسته از چند پیرمرد معمولی که گرفتار زندگی معمولی هستند اما در دل یک داستان اگزوتیک کمدی، فیلمی بسازد که قلب تماشاگر را نرم میکند.
یک پایان خیلی خوب و از همه مهمتر اینکه فیلمساز فهمید کجا دیگر باید کار را تمام کند از حسنهایش هست.
عیبش اما این است که برای ساخت یک اثر سینمایی فقط موقعیتهای خوب و شیرینی دیالوگها و بازیهای خوب و حتی نمای خوب کافی نیست. «سونسوز» نیاز به چفت و بست محکمتری داشت اما در این اوضاع سینمای ایران با فیلمهای تکراری و لوس و سفارشی و خستهکننده، تماشای فیلم «سونسوز» نوید ظهور کارگردانی را میدهد که فیلم اگزوتیک ساخته اما نگاهش به کاراکترها و موقعیت توریستی نیست. فیلمی مدرن دربارهی آن بحث همیشگی نابرابری و بیعدالتی در حق زنان.
نویسنده: صوفیا نصرالهی
https://teater.ir/news/68692