آیا فیلمی حوصله سر بر، شعاری و نه چندان جذاب معیار آثار هنری و خوب است؟ پس فیلم The Other Way Around نیز جزو این دسته از آثار است…!
چارسو پرس: دوستانی که طرفدار جدی سینما هستند و از کلاسیک تا به امروز آثار مهم و جدی را تماشا کردهاند؛ میدانند که تفاوتی فاحش میان سینمای هالیوود و اروپا وجود دارد. ما شاید هرگز نتوانیم آنطور که برگمان را میبینیم، فورد یا هیچکاک ببینیم و برعکس. گویی سینمای اروپا نسبت به پشتوانه هنری غنی که دارد، همواره در تلاش بوده تا آثاری به اصطلاح هنری بسازد و با عنصر سرگرمیِ رایج در هالیوود چندان موافق نبوده است. اما مخاطب امروزی باید با هوشیاری به سراغ یک فیلم اروپایی رفته و سعی کند اثر هنری را از تقلبی تشخیص دهد.
شاید نوشتن از این مباحث دور از بحث اصلی باشد اما ناگزیر مجبورم بنویسم تا ذهنیت من به شما و شما به من نزدیکتر شود. سینما برای من مثل هر هنر دیگری بر پایه فرم شکل گرفته و از پسِ سرگرمی میآید. سرگرمی به معنا و مفهوم آثار پاپ کورنی نیست، سرگرمی برای من فیلمی دارای جهان، مسئله و کاراکترهایی است که مخاطب با حس همذاتپنداری همراه آنها شده و ساعتی را از واقعیت زندگی خود دور میشود تا مهمان دنیای دیگری باشد. اگر فیلم قرار است مرا از واقعیت زندگی کنده و به دنیایی ببرد که قرار نیست به من خوش بگذرد و حسهایم تحریک شود، همان بهتر که این کار را نکند.
The Other Way Around دقیقا این کار را میکند. ساعاتی از زندگیمان را به خود اختصاص میدهد تا داستانی را روایت کند. داستان درباره جدایی زن و شوهری است که قصد دارند این جدایی را جشن بگیرند و گویا پشت این جشن، فلسفهای ایستاده که پدر کاراکترِ زن بر روی آن تاکید داشته است. در نگاه اول شاید فیلم اثری درباره ازدواج، عشق و جدایی باشد اما چنین نیست! فیلم درباره هیچ است، درباره فیلمسازی که سینما را زیر مجموعه سرگرمی نمیداند و از سویی حرف کوچک خود را صرفا در قالب دیالوگها بزرگ جلوه میدهد، وگرنه خبری از حرف بزرگ نیست. این نوع از فیلمسازها با ظاهری متفکرانه ادعا میکنند که قرار است فیلمی جدی بسازند نه آثاری سرگرم کننده و ساده! اما فیلم پیچیده با پیچاندن مخاطب تفاوتها دارد. مرحوم عباس کیارستمی میگوید: فیلمهایی را دوست دارم که ذهنم را چند روزی به خود مشغول کنند. جمله بسیار جالب و هنری است. اما مرحوم مقصود و منظور خود را از واژه “مشغول” توضیح نمیدهد! ذهن را به خود مشغول کردن به این معناست که فیلمی را دیده و عملا متوجه آن نشویم؟ مثل اینکه کودکی بر سر کلاس فیزیک کوانتوم نشسته و هر مفهومی برایش گُنگ است؟ من دوست دارم برای واژگان مرزبندی کنم. دوست دارم جمله “ذهنم را مشغول کند” را توصیف کنم. برای من فیلمی معیار است که حرفش را ساده بزند و فرم داشته باشد. از سالن سینما که بیرون آمدم تا مسیر خانه به کاراکترها، به رنجها، به خنده و … فکر کنم. فردا صبح که بیدار شدم دوباره همان کاراکترها و همان فضا به سراغم بیاد. گویی از سالن سینما برای خود دوستانی پیدا کردهام که قرار است با من بمانند. برای همین هم است که آثار همینگوی شخصا هر روزه در ذهن من است. به همین دلیل نیز شکسپیر چند صد سال است که زنده مانده و معیار است. حال من از شما میپرسم، فیلم The Other Way Around چقدر زنده خواهد ماند؟ تا کی موفق خواهد شد ذهن شما را درگیر خود کند؟ آیا کاراکترها، فضا، دیالوگها و … قرار است این فیلم را به یاد ماندنی کند؟ برای من این فیلم جزو آثاری است که تا پرده میافتد و چراغها روشن میشوند، فیلم تمام شده است. گویی که هرگز آن را ندیدهام.
فکر میکنم تا به اینجای نقد هر آنچه لازم بود گفته شود را گفتم. ولی بنا به رسم عادت بهتر است که درباره تکنیک فیلم هم بنویسیم. به نظر بنده فیلم The Other Way Around از دو منظرگاه دچار اشتباهات بزرگ شده است. اولین اشتباهی که فیلمساز حداقل در دید من مرتکب شده، استفاده از سکانسهایی است که در آنها تنها و تنها دیالوگهایی طولانی در قالب گفتگوی دو یا سه شخص جریان دارد. در اصل چنین میشود گفت که تمام سکانسهای فیلم چنین نوشته شده است. گویی فیلمساز نوشتن یک سکانس را بلد نیست. سکانسهایی پُر حرف و خسته کننده که حتی به پیشبرد فیلم هم کمک نمیکنند. دومین ایراد همین دیالوگنویسی در فیلم است. اول از همه فکر میکنم که دیالوگها فضای فیلم را خفه کردهاند. دوم اینکه در دیالوگنویسی باید هدف این باشد که به روایت و پیشبرد داستان در قالب سخن کمک کند. اما در این فیلم عمده دیالوگها از مرکزیت فیلم دور هستند و حتی فیلم را به بیراهه میکشند. مثلا دیالوگ کاراکتر اصلی مرد با دوستی که درباره سینما حرف میزدند. حال بحث سینما که پیش آمد بهتر است از این فرصت استفاده کرده و به سراغ یکی از پایههای اصلی فیلم یعنی سینما برویم. کاراکتر زن بارها اشاره میکند که فیلمساز است و در اصل خودِ فیلم The Other Way Around اثر اوست. این دوگانگی میان سینما و زندگی اصلا ساخته نشده و فیلمساز آگاه نیست که ساختنِ فیلم درباره سینما به جز یکی دو مورد، به شکست انجامیده و این پیوند هرگز به فرمیت مناسبی نرسیده است. حال هرچقدر که فیلمساز دوست دارد به برگمان و تروفو اشاره کند، مشکلی نیست اما اینها قرار نیست دردی از درد مخاطب دوا کند و اثر مذکور را به فرم برساند. این اشارات حداقل در دید من کارهایی ادایی و تیپیکالی است که تازه واردان سینما بسیار چنین میکنند.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
کارگردان این فیلم خناس تروئبا فرزند فیلمساز معروف اسپانیایی یعنی فرناندو تروئبا است. پدر و پسری که فرمهایی به ظاهر مشابه دارند و پسر نیز سعی میکند در مسیری قدم بردارد که برای پدر اسکار به همراه داشته است. البته بنده به شخصه با آثار پدر هم رابطه خوبی ندارم و فکر میکنم حضور ایشان در قالب بازیگر در همین فیلم یکی از سکانسهای ضعیف The Other Way Around بود. سکانسی که پدر مفصل درباره کیرکگارد صحبت میکند تا با ارجاع به کتابِ تکرار؛ تکرار در ازدواج را نیز توجیه کند. البته در اصل این توجیه خود فیلمساز است که دوست دارد فیلم خود را به کتاب تکرار کیرکگارد پیوند بزند اما خب لازم به ذکر است که موفق نمیشود. یعنی تلاشی است بیهوده و به راستی مضحک. بازیگرانِ فیلم هم در راستای همین تکرار و خسته از تکراری بودنِ ازدواج اکت میکنند و همین هر دو اکت اصلی را به شدت آسیب پذیر کرده است. هر دو بازیگر اصلی بازی بسیار ضعیف، شعاری و خسته کننده را ارائه میدهند که تنها در قالب چنین آثار شعار زدهای یافت میشود. بازیگرانی که سعی میکنند خود را آشفته نشان دهند و به هر کسی که میرسند، دلیل جدایی را توضیح میدهند. آنها حتی به لولهکش هم توضیحاتی درباره ازدواج و جدایی خود میدهند. این تلاشها برای نشان دادن به آخر خط رسیدنِ کاراکترها حداقل در دید من بیمعنی و پوچ است. البته لازم به ذکر است که میزانسنها، دوربین و صداگذاری به دور از همه ایرادات فیلمساز، قابل قبول است و میشود آن را تحمل کرد. گویی ایده بازی با مفاهیم فلسفی در همان فرم و فیلمنامه مانده و به تکنیک دوربین سرایت نکرده است.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم The Other Way Around اثری خسته کننده، مفهوم زده و به دور از عنصر سرگرمی هنر است که فیلمسازانِ اروپایی بسیار در این مسیر قدم برداشتهاند. این نوع از آثار امید دارند که روزی در تالار مشاهیر سینمایی حضور داشته و نام خود را بر روی سنگهای معبد خدایان حک کنند. اما من بعید میدانم چنین اتفاقی رخ بدهد و یقین دارم که چنین آثاری در دید مخاطب عام و منتقد نیز لحظهای نخواهد ماند. به نظر بنده این فیلم هرچقدر هم تلاش کند و به تروفو و برگمان ارجاع دهد، موفق به همجواری با بزرگان نشده و درنهایت با یک کلمه خلاصه خواهد شد: هیچ!
نمره نویسنده به فیلم: ۳ از ۱۰
منبع: گیمفا
https://teater.ir/news/69266