در تازه‌ترین اثر از کارگردان سبک‌گرای سینمای معاصر، وس اندرسن با ظرافتی طنزآلود به سراغ مفهوم سرمایه‌داری، پدران غایب و میراث‌های مشکوک می‌رود؛ بنسیو دل تورو در نقش یک سرمایه‌دار پیر و زخمی، قلب اثر را در دست دارد.

چارسو پرس: فیلم «نقشه فنیقی» (The Phoenician Scheme) شاید در نگاه اول نقدی صریح به سرمایه‌داران قرن بیستم به‌نظر برسد، اما همان‌طور که از وس اندرسن انتظار می‌رود، این فیلم بیش از آن‌که سیاسی باشد، طناز، جزئی‌نگر و تلخ‌اندیشانه است. فیلم با تمرکز بر رابطه‌ی پدر-دختری میان زسا-زسا کوردا (بنسیو دل تورو) و دختر نوآموز راهبه‌اش، لیزل (میا تریپلتون)، داستانی سرشار از شوخ‌طبعی بصری و مالیخولیای احساسی روایت می‌کند.


در فیلمی که به‌ظاهر درباره ابرپروژه‌های زیرساختی و مذاکرات مالی پیچیده است، وس اندرسن باری دیگر نشان می‌دهد که علاقه‌ی اصلی‌اش به سازه‌های انسانی‌تری‌ست: رابطه‌های مخدوش، قلب‌های ترک‌خورده و امیدی کمرنگ برای بازسازی آنچه از دست رفته.


«نقشه فنیقی» شاید با فُرم آشنای اندرسن عرضه شود — قاب‌بندی‌های متقارن، رنگ‌های پاستلی، دیالوگ‌های شمرده و عجیب — اما درون این جلد آشنا، یکی از شخصی‌ترین و عمیق‌ترین آثار او نهفته است.


زسا-زسا کوردا، همان‌قدر که تاجرِ جعبه‌نارنجک‌به‌دست است، نماینده‌ی پدری‌ست که هرگز بلد نبود احساسش را بیان کند. و شاید همین باشد پرسشی که فیلم می‌پرسد: اگر قرار است همه چیز را ببازیم، آیا بهتر نیست پیش از مرگ، راه بازگشت به خانه را بیابیم؟


زسا-زسا کوردا، سرمایه‌داری جهانی با کت‌های دو دکمه دست‌دوز، موهای فلفل‌نمکی و جعبه‌ای پر از نارنجک، شخصیتی است بی‌وطن اما با تجارت در هر گوشه دنیا. او نماد کامل سرمایه‌داری دوران استعمار نو است؛ بی‌احساس، مجادله‌گر، اما در خفا در جست‌وجوی آشتی با گذشته.


اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


فیلم با انفجار در هواپیمای شخصی کوردا آغاز می‌شود؛ صحنه‌ای که با موسیقی پرتنش الکساندر دسپلا و دوربین متقارن و نرم اندرسن، تبدیل به کمدی سیاه غیرمنتظره‌ای می‌شود. این سانحه کوردا را مجبور می‌کند تا دو مأموریت موازی را آغاز کند:

۱. آشتی با دخترش، که او را هنوز بابت مرگ مادرش نبخشیده.

۲. اجرای طرح بزرگ و سه‌مرحله‌ای عمرانی‌اش که شامل تونل کوهستانی، کانال بیابانی و سد هیدروالکتریک است — مفاهیمی که خود فیلم هم چندان به جذاب‌سازی‌شان علاقه‌مند نیست.

در جریان این مأموریت، کوردا به همراه لیزل و معلم سوئدی عجیب‌وغریبش (با بازی مایکل سرا) در کشور خیالی «فنیقیه‌ی مستقل مدرن» سفر می‌کنند؛ کشوری که حال‌وهوای جغرافیای خلیج فارس دهه ۱۹۵۰ را دارد، درست بین اکران «همشهری کین» و «لورنس عربستان».


دل‌تورو در این نقش، ترکیبی از خشونت کنترل‌شده و وقار فرسوده را ارائه می‌دهد؛ گویی بیل موری در جلد یک تاجر لبنانی حلول کرده است. رابطه میان او و دخترش همچون محور احساسی فیلم عمل می‌کند، درحالی‌که باقی ماجراها – از جمله جلسات پرشمار سرمایه‌گذاری، امتیازگیری از وزرا و قراردادهایی که با بازی بسکتبال بسته می‌شوند – عملاً بهانه‌ای برای باز کردن این زخم قدیمی‌اند.


در صحنه‌هایی سورئال، کوردا در مواجهه با خطر مرگ، وارد رؤیاهایی سیاه‌وسفید می‌شود که با الهام از آثار سرگئی پاراجانوف ساخته شده‌اند — استعاره‌هایی بصری و دشوار که باری دیگر علاقه اندرسن به فرم‌های تودرتو و رمزآلود را آشکار می‌کند.


در کنار دل‌تورو، بازیگرانی چون تام هنکس، برایان کرنستون، بندیکت کامبربچ (با ریشی عجیب)، اسکارلت جوهانسون و ویلم دفو در نقش‌های کوتاه و تأثیرگذار ظاهر می‌شوند؛ افرادی که هرکدام بخش کوچکی از این پازل تجاری را تکمیل می‌کنند.


بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان


لایه پنهان

فراتر از طنز و رنگ و قاب‌بندی وسواس‌گونه، «نقشه فنیقی» حامل یک پرسش وجودی است:
اگر عمر خود را صرف انباشت ثروت کنیم، اما خانواده‌ را از دست بدهیم، آیا واقعاً چیزی به‌دست آورده‌ایم؟


اندرسن از طریق زسا-زسا به کاوشی درونی می‌پردازد؛ همان‌قدر که فیلم درباره سرمایه‌داری و ثروت‌اندوزی است، درباره پشیمانی، بخشش و میراث شخصی یک هنرمند نیز هست. انگار خود وس اندرسن در این فیلم به جای «شاهزاده‌های پوچ‌نگر» همیشگی‌اش، بالاخره به سراغ قلب و روح رفته باشد.

جمع‌بندی

«نقشه فنیقی» اثری است که ممکن است بینندگان معمولی را با اصطلاحات مالی و ساختارهای پیچیده سردرگم کند، اما برای علاقه‌مندان به دنیای بصری و احساسی اندرسن، این فیلم یک گنجینه واقعی است.

نه تنها یک کمدی فکری است، بلکه خلاصه‌ای هوشمندانه از دغدغه‌های دیرینه یک کارگردان در جست‌وجوی معنا در جهانی پیچیده و بی‌احساس.

منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند