آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
آقاي كرمي از من خواست به تئاترشهر بيايم، ابتدا قصد نداشتم بپذيرم، دقيقا به دليل همين نكته چون قبلا تئاترشهر را به عنوان مخاطب و همكار ديده بودم ولي اينجا لايههايي دارد كه تا در آن كار نكنيد متوجه نميشويد. پذيرش مديريت تئاترشهر به دليل همكاري با آقاي كرمي بود، اتفاقا خيلي هم علاقه داشتم آقاي شريعتي به كارشان ادامه دهند. عملا شايد بتوان گفت يك هفته فرصت برنامهريزي داشتم و در بدو ورود هم جدول آمادهاي وجود داشت كه بخشي به دوران حضور آقاي كرمي بازميگشت و تعهد ما به حساب ميآمد.
شرايط بازتوليد، هميشه ايجاب ميکند که بخشي از بازيگران بهدليل گذشت زمان و غيرقابلدسترسبودن، تغيير کنند. البته در اين نمايش، بازيگران به صورت کلي عوض شدهاند. گروه تازه، شرکتکنندگان در ورکشاپ اخير من بودهاند و همه با انگيزه و نيرويي مضاعف به نمايش اضافه شدهاند که فکر ميکنم در روند تازهسازي نمايش سهيم خواهند بود.
محمد منعم میگوید: نمایشنامههایی هستند که اجراهای موفقی داشتهاند و به دلیل انگیزههای اقتصادی ناشر یا دلایل دیگر، منتشر نشدهاند. این باعث میشود که حافظه تاریخی تئاتر ما هم ضعیف شود و بعد از مدتی فقط یک اسم از آن اجرا میماند.
علیرضا کوشک جلالی با بیان اینکه هیچ تغییر اجتماعی در جامعه صورت نمیگیرد، مگر اینکه مردم با آموزش آشنا شوند، گفت: اینکه تئاتر فقط در تهران نباشد، برایم از اهمیت بسیار داشته و به همین دلیل با گروههای تئاتری بسیاری در شهرستانهای مختلف کار کردهام.
رحمت امینی، کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه عنوان کرد: هدف از اجرای نمایشهای ایرانی ادای دین به درامنویسانی است که سالها پیش کار کردند، اما نخواستم درام ایرانی را زیر و رو کنم بلکه تلاش کردم متن را چون یک بنای تاریخی مرمت کنم.
رحمت امینی گفت: یک مترجم هر چقدر تلاش کند که متنی را با توجه به نیازهای جامعه ما ترجمه کند، اندیشهاش از جایی دیگر آمده است. اما متون ایرانی، کاراکترهایی که خلق میکنند با تمام ضعفی که در شخصیتپردازی دارند، حاصل یک اندیشه ایرانی هستند.
ساناز بیان گفت: «آبی مایل به صورتی» پیش از هر چیزی یک نمایش و یک درام است. هیچ وقت بافت گزارش و تجربه روزنامهنگارانه بر تئاتر نمیچربد.
قهرمان و ضد قهرمان در ادبیات نمایشی ایران چگونه شکل میگیرد؟ طول عمر قهرمانهای نمایشنامههای متاثر از شرایط ملتهب سیاسی چقدر است؟ چرا ادبیات ایرانی دست به خلق اسطورههای جدید نمیزند؟ اینها سوالاتی است که ایوب آقاخانی (نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر) به آنها پاسخ داده است.
ژانويه 2016 نمايش «كودك مدفون» سام شپارد در نيويورك روي صحنه رفت و به همين مناسبت الكسيس سولوسكي، خبرنگار نيويورك تايمز با او به گفتوگو نشست.
اگر بخواهيد جهان جديدي به تماشاگر نشان بدهيد، به يكباره پس ميزند. تئاتر ايران به صورت ناگهاني تغيير كرده است. ما نزديك به دو دهه تئاترهاي خيلي قديمي داشتيم و رابطهمان با جهان قطع بود؛ بعد، به يكباره اجراهاي خيلي جديد را روي صحنه برديم. گاهي اروپاييها هم ميگويند اجراها و تئاترهاي ايراني چقدر عجيب هستند!
مشكل دانشگاهها اين است كه آنجا هيچ اتفاقي نميافتد. من در تمام سالهاي گذشته از ترم يك تا 9 به چشم ديدم چطور اساتيد خوب ما يكي يكي رفتند. حتي اگر تك و توك اساتيد خوب هم در دانشگاه بمانند، به حدي فضاي رخوت حاكم است كه دانشجويان رغبت چنداني براي مشاركت ندارند.
امیرحسین خالقی (اقتصاددان نئولیبرال و پژوهشگر توسعه) معتقد به حذف مداخله دولت در اعطای یارانه فرهنگی به تئاتر و همچنین مقرراتزدایی و حداقلی کردن پروسه صدور مجوزهاست و میگوید سیاستهای تشویقی مانند معافیت مالیاتی میتواند به رونق هنر نمایشی کشور کمک کند.
حسین کیانی گفت: اشکال نمایش ایرانی، دیگر اشکالات موزهای به شمار میآیند. آن ظرفیتها هنوز هم قابلیتهای فراوانی دارند، اما تکرار آن اشکال و ظرفیتها، دیگر پاسخگوی نیازهای مخاطب امروز نیست. بنابراین باید دیگرگونهتر و خلاقانهتر فکر کرد.
مسعود دلخواه معتقد است: وضعیت کنونی تئاتر تحت تأثیر عواملی است که با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند و زمانیکه یک عضو از بدنه تئاتر درد میگیرد باید تئاتر را به آزمایشگاه برد و بررسی کرد که چه مسائلی باعث درد آن عضو شده است. در آزمایش است که مشکلات ریشهیابی میشوند. ما نمیتوانیم تنها یک دلیل برای وضعیت کنونی تئاتر بیاوریم.
از سال گذشته اعتبارمان در حوزه تئاتر کم شد، سال 96 اعتبار مصوب ما 33 میلیارد بود و چیزی در حدود 25 میلیارد توانستیم اعتبار جذب کنیم. سال 97 اعتبار مصوب 25 میلیارد تومان شد، یعنی حدود هشت میلیارد تومان کسر شد، بهاضافه اینکه سال 97 ما رقمی حدود هفت میلیارد بدهی سال گذشته را هم داشتیم. یعنی در سال گذشته با جذب 25 میلیارد، آن کسری هفت میلیارد و 200 میلیون تومانی سال 96 را هم تسویه کردیم.
پیام لاریان گفت: به نظرم بازنمایی آنچه در جهان موجود است، در نمایشنامه مهم نیست. بلکه مهم درکی است که تو از جهان داری. یا نگاه اغراقآمیز یا تخیلی که تو به جهان پیدا میکنی. برای همین، هر چه که مینویسم، جایی از رئالیسم خارج میشود و به فراواقع میپیوندد.
من از نسلي هستم كه تئاترهاي لالهزار را از نزديك ديدم. اين تئاترها خصوصي بودند. پس از دوران كودتا تئاتر را از شكل و شمايل خودش خارج كردند و آن را به سوي ميانپرده و ژانگولر بردند. تمام اين آثار هم فروختند! آنها همه خصوصي بودند. آيا از اين تئاترها نكات مهمي باقي مانده است؟ چيزي براي گفتن دارند؟
علی سرابی میگوید: عمده سانسورها و ممیزیهای تئاتر در ایران بر اساس انگاههای سلیقهای و فردی افرادی است که روی کار میآیند. او از سال ۹۷ به عنوان سال سخت تئاتر ایران یاد میکند که هنرمندان بسیاری را بازداشت کردند و حتی محمد یعقوبی بدون ممنوعالکاری رسمی، اجازه کار پیدا نکرد.
داود فتحعلی بیگی گفت: بسیاری از هنرمندان به دلیل شرایط حاکم بر تئاتر نمیتوانند کار کنند.
کوروش نریمانی که سالهای زیادی از فعالیت هنری خود را صرف اجرای تئاترهای کمدی کرده است، میگوید: احساس میکنم داریم راه غلطی در کمدی میرویم و نگاه غلطی در حوزه تئاتر کمدی دنبال میشود. چارهای نیست جز اینکه در این شرایط، خلاف جریان آب شنا کنم. چون تبعات نگاه غلط به کمدی و فروش صرف نمایشها را خیلی خوب میشناسم و میدانم در نهایت ضربه مهلک خود را بر بدنه تئاتر ما وارد خواهد کرد.