شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
پیشنهاد میکنم مدیریت خانه سینما هرچه سریعتر متن پیشنویس آییننامههای مذکور را منتشر کند و در دسترس افکار عمومی قرار دهد. این اقدام به هیچوجه مغایرتی با تشکیلِ -احتمالیِ – «کارگروه مشترک» ندارد، اما قطعاً در چارچوب اهداف و وظایف خانه سینما به عنوان نمایندهٔ بخش غیر دولتی و جامعهٔ اصناف سینمای ایران بسیار ضروری و مفید است.
چرا ساختن سریال «موسی» (ع) برای جمهوری اسلامی اینقدر مهم است ولی مثلا ساخت سریال حضرت عیسی (ع) یا حضرت ابراهیم (ع) اینقدر اهمیت ندارد؟ این اهمیت از چه روست که پس از گذشت سالها با تغییر سه کارگردان(سلحشور، شورجه، حاتمیکیا)، آقایان هنوز بیخیال «موسی» نشدهاند؟ این اهمیت از چه روست که هزاران میلیارد تومان میارزد؟ دقت کنید؛ هزاران- میلیارد- تومان.
گاهی وقتی چیزی یا کسی بیشازحد در دسترس باشد در واقع از دید خارج میشود. به عبارتی دیگر همیشه و همهجا بودن، آنسوی غیبت و فقدان است و جلوی چشم بودن زیاد بهمعنای بهچشم نیامدن است. فارغ از تعدد حضور، پرسش این است که آیا شهرت یک بازیگر دلیلی بر شایستگی او برای داوری در یک جشنواره است و آیا داوری یک جشنواره سینمایی نیازمند تخصص و دانش تئوریک و نظری است.
افزایش اقدامات نظارتی ساترا و همچنین دستور به توقف آثار بار دیگر فضای شبکه نمایش خانگی را ملتهب کرده است. بهعنوان نمونه سریال «شبکه مخفی زنان» از زمان انتشار تاکنون، در مواردی با وقفه در پخش همراه بوده است که هر بار شبههتوقف یا توقیف این سریال را در برخی رسانهها و فضای مجازی پررنگ کرده است. این سریال قرار بود طبق روال همیشگی، ظهر جمعه 16 دیماه، پخش شود اما برای چندمین بار با مشکل پخش همراه شد.
همهچیز از «زن، قدرت، شکوه» آغاز شد. آنجا که در پایان قسمت چهارم سریال «شبکه مخفی زنان»، شاهد برگزاری نخستین جلسه ثبتنام و عضوگیری از زنان با حضور میرزامحمود زنبورکچی (سیامک انصاری) و دلبرجان (لیلاحاتمی) بودیم. میرزامحمود که وارد حیاط محل برگزاری جلسه شد، تابلویی صورتی به چشم آمد که در نماهای نخست به خوبی دیده نمیشد اما سرانجام، در بالای دو مشت گرهکرده رخ نمود. شعار تابلو این بود: «زن، قدرت، شکوه».
سوریایی کردن جشنواره فجر نه تنها برای مهمترین رخداد سینمایی در سطح بینالمللی اعتباری کسب نخواهد کرد، بلکه به تعمیق هرچه بیشتر شکاف جامعه هنری و سینمایی منجر خواهد شد. آنچه روزنامه کیهان در این روزها هدفگذاری کرده، خواسته یا ناخواسته تعمیق این شکاف است.
این سریالها اینطور القا میکنند که تمامی نخبگان ایران در مظان افشای اطلاعات و جاسوسی هستند و باید مراقب آنها باشیم و البته به طور ضمنی این پیام را القا میکند که نخبگان غربی، هرگز تن به افشای اطلاعات نمیدهند و از رصد دایمی بینیاز هستند، لابد چون مورد اعتماد حاکمانشان هستند.
برای نسل جدیدی که فیلمها را دانلود میکند و یا روی صفحه لپ تاپ و موبایل اش فیلم میبیند و هیچ خاطره بصری از تماشای فیلم در این سالنها ندارد، شاید از بین رفتن این سینماها، کوچکترین اهمیتی برایشان نداشته باشد اما برای نسل من و نسلهای قدیمیتر که بهترین فیلمهای عمرمان را در سالنهای تاریک این سینماها تماشا کردهایم، نابودی و محو شدن تدریجی این سینماها، غمانگیز و تاسفآور است.
سینما فراتر از سینمای سیاسی یا سینمای متعهد و مستند، نمیتواند خود را زیر لوای «هنر محض» یا «سرگرمکننده بودن» از زیر بار موقعیت اجتماعی خویش بیرون بکشد. همانطور که در سینمای روسیه و کشورهای اروپای شرقی دیدیم، این بدان معنا نیست که این تعهد را در تن دادن به گونهای شعارزدگی ایدئولوژیک یا هر شکلی دور یا نزدیک به آنچه زمانی «رئالیسم سوسیالیستی» نامیده میشد، بدانیم: سینمای آوانگارد، یا هنرهای تجسمی و نوشتارهای آوانگارد از ابتدای قرن بیستم تا امروز نشان دادند که معنای تعهد داشتن به موقعیت اجتماعی هنرمند، آن نیست که خود را درون کلیشههای ایدئولوژیک اسیر کند.
مهمترین ویژگی که در قسمت نخست سریال «سقوط» جذاب و قابل پیگیری بود، انتخاب سوژه ملتهب و پرچالشی است که در آغاز، بذر آن پاشیده شد و در ادامه کار، شکلگیری یا عدم شکلگیری تعلیق اصلی در داستان، به چگونگی پرداختن به آن در قسمتهای بعدی برمیگردد.
موضوع نمایش آثار روز خارجی در سینماهای کشور، اتفاق بزرگی است که فواید بیشمارش، نصیب سینمای ایران و سیاستهای میانمدت و بلندمدت آن میشود.
بنا بر تحلیل کیهان اینکه در یک دیالوگ سریال خاتون گفته می شود"ارتش باید با مردم باشد" یعنی اینکه این سریال در آشوبهای اخیر نقش داشته است.
رضای فیلم، عاشق هیچکس نیست! حتی عاشق آن نیمتنۀ پشت ویترین «مزون» لباس عروس. او پس از یک دوره جوانی سرشار از محرومیت، عقدههای فروخوردۀ جنسی خود را در قالب ابراز علاقه افراطی به آن نیمتنه بدون جان، جبران و ابراز میکند...
کیارستمی را به یک تعبیر فیلمساز رئالیستی میانگارند، از این حیث که تصویرگر بیواسطه واقعیتهای داخل کادر دوربینش است. اما رئالیسم او، نه بر مبنای نمایش صرف واقعیت، بلکه بر اساس دعوت از مخاطب در مشارکت فهم و ایده و ماجرای اثر است.
مستندها و پرترههایی از چهرههای مشهور ورزشی در دنیا، پرطرفدار است، اما عجیب است که این سوژه کمتر در ایران دستمایه ساخت فیلم قرار گرفته است.
آخرین روزهای آذرماه جشنواره سینما حقیقت به کار خودش پایان داد، حواشی آن جشنواره و اختتامیهاش آنقدر بود که هر نوع نقد و نظری در آن روزها گم میشد؛ اما حالا و پس از چند روز که آنقدر خبر آمده و اخبار آن فراموششده، شاید بتوان به یکی از فیلمهای جشنواره که چالشبرانگیز بود، نگاهی دوباره کرد.
هومن سیدی در این سالها با دریافت ۸ سیمرغ بلورین در مقام کارگردان و بازیگر، یکی از چهرههای مورد توجه ادوار جشنواره فجر در دولتهای احمدینژاد و روحانی محسوب میشود.
پس از دو بار ورود متوالی نمایندگان سینمای ایران به فهرست نامزدهای اولیه اسکار در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، «جنگ جهانی سوم» نتوانست این اتفاق را برای سینمای کشورمان به سه مرتبه متوالی برساند.
عصر ایران نوشت: حمید فرخ نژاد به اندازه کافی نقش سپاهی و بسیجی و نیروی امنیتی برای جمهوری اسلامی بازی کرده و دستمزدهای میلیاردی گرفته! خونه ویلایی پاسداران و ماشین پورشه رو هم فروخته دلار کرده! سرتون کلاه نره ...
سینما و سیاست در تراژیکترین نسبت خود قرار گرفتهاند و حالا سایه سیاست بر سینما، نه فقط در سیاستگذاریها یا اعمالنظرهای سازمان سینمایی در فرآیند تولید و نمایش فیلمها که بر خودسینماگران سنگینی میکند. درحالیکه ثبتنام چهلویکمین دوره جشنواره فیلمفجر شروع شده، نهتنها هیچ شوقی انتظار آن را نمیکشد که بسیاری از اصناف سینمایی هم طی بیانیههایی پیدرپی ضمن انتقاد نسبت به وضعیت همکاران خود اعلام کردند که در جشنواره امسال شرکت نمیکنند.