نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
«بعد از رفتن» یک فیلم بیمسئله و به معنای واقعی کلمه، خالی است. فیلم آنقدر کند است و هیچ اتفاقی در آن نمیافتد که تنها برای خوابیدن در سالن سینما مناسب است.
هادی محمدپور در نخستین ساخته سینمایی خود به سراغ یکی از بخشهای مهم نظامی و ابتکاری دوران هشت سال دفاع مقدس رفته است اما از لحاظ ساختار و فیلمنامه به شکل صحیح به این موضوع پرداخته نشده و آن را به یکی از ضعیفترین فیلمهای حاضر در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر بدل ساخته است.
سارا بهرامی بازیگری است که در سال های اخیر در میان پیشنهادهای که به او در مقام بازیگر ارائه شده وسواس و هوشمندی خاصی به خرج داده، استناد به این معنا هم حضور سال گذشته اش در فیلم "علفزار" که تلاش کرد با ظرافت تمام وجوه تازه ای از بازیگری اش را در این فیلم ارائه کند.
هادی محمدپور برای نخستین فیلم بلند سینمایی خود، دست بر روی سوژه سختی گذاشت که بیتعارف، موفق نشد از پس آن برآید.
قصه گلهای باوارده پس از حدود نیم ساعت از فیلم با شکل گیری یک درام حداقلی برای اثر سینمایی اینچنین، سر و شکل میگیرد. البته فیلم در استفاده از انفجارهای رایج در فیلمهای جنگی، خیلی اقتصادی و به اندازه رفتار میکند؛ چراکه قرار بوده این جلوههای در خدمت منطق قصه بادش، نه آنکه خلاءها و حفرههای آن را پوشش دهد.
پرداخت شخصیتها و بازیها در فیلم بهگونهای است که میتوان گفت، کارگردان فیلم بر بازیگران آن تسلطی نداشته است. «امیر جعفری» چیزی را که دوست دارد و خوب بلد است، باز هم به نمایش میگذارد، با چاشنی حرفهای شعاری بدون توجیه برای موقعیت درام.
فیلمسازان ایرانی هنگام ساختن پرتره شخصیتهای ملی، بیشتر تحت تأثیر این رویکرد قرار میگیرند که انگار هرچه انتخاب بازیگر و گریم او به شخصیتهای واقعی تاریخی نزدیک باشد و هرچه رویدادهای واقعی، واقعی به تصویر کشیده شده باشند، کار موفقتر است.
کارگردان به واسطه سالها حضور بهعنوان مدیر فیلمبرداری در سینمای ایران، طبیعی است که در تصویر، قاببندی، میزانسن، طراحی لوکیشن و غیره اثر قابل قبولی ارایه کند اما مشکل فیلمش در دو چیز است: استراتژی فکری و قصه.
«گلهای باوارده» از معدود ساختههای سینمای مقاومت است که طی آن، فردیت در راستای منافع ملی کنار رفته و یک کوشش جمعی به شیوه صحیح دراماتیک به تصویر درمیآید.
هر گاه در سینما، روانشناسی با اخلاق و عقیده، در هم تنیده اند، نتیجه کار، اثری درخشان و ماندگار خواهد بود.
نخستین ساخته بابک خواجهپاشا، فیلم خلاقانهای نیست. سوژه کهنهای دارد و در برابر این سوژه، پرداخت مبتکرانهای صورت نگرفته است.
«اتاقک گلی» به هر حال از سطحی دستکم متوسط برخوردار است که غصه هدررفت بودجه و اعتبار تخصیص یافته به آن را نمیتوان خورد اما این افسوس را به همراه دارد که ای کاش چنین آثاری با میزانی از واقعبینی و دقت در شکل دهی یک اثر حرفهای، بر نسل جوان ما بتواند تاثیر مطلوبی بگذارد.
آیا این انتخاب تکراری به مسائل فرامتنی، ازجمله اشتغال فرزند شهید در مسولیت به نسبت عالیرتبه دولتی برمیگردد؟ فرآیند سفارش ساخت اثر به سازندگانش چگونه بوده است؟ کارگردان اثر در خود توان پذیرش این مسوولیت را میدیده است؟ آیا کارگردان اثر تواناییهای فنی لازم را داشته اما شرایط بهگونهای بوده که در آفرینش یک اثر کیفی مطلوب ناموفق شده است؟ ناظران کیفی طرح چه کسانی بودهاند و مسوولیت خود را چگونه به انجام رسانده اند؟ و....
ناهید خداکرمی نوشت: با شناختی که از رفتارها و گفتارهای ابوالقاسم طالبی داریم، احتمال بیان هر حرفی از سوی ایشان میرود. در کل آنچه او و همپالکیاش در رسانه ملی مطرح میکند، مصداق بارز خشونت جنسی علیه زنان و مردم ایران است.
در این دوره از جشنواره ایدههای چشمگیری میبینیم و سینما اساسا قصهگوتر از دورههای قبل شده اما بهجز چند مورد خاص، ضعف شدید کارگردانی هنوز وجود دارد.
در ثلث پایانی فیلم، مخاطب متوجه گرایش این شخصیت به سازمان میشود. سکانس مذکور در اجرا هم موفق بوده است اما زمینهچینیهای لازم برای این امر ابدا کافی نبوده است. طوریکه مخاطب حتی شاید حس کند شخصیت دچار یک جنون ناگهانی شده است.
سینمایی که همه تولیداتش کمدی یا جنگی یا اکشن باشد، در حقیقت دچار یک رشد گلخانهای شده و نتوانسته توسعه متوازنی را به همه بخشهایش داشته باشد.
چرا سینمای ایران کمتر سراغ ژانر فاجعه رفته و فیلمهای ایرانی با محوریت یک فاجعه یا بحران عمومی، یا کم است یا اصلا وجود ندارد. درحالیکه ایران کشوری بلاخیز و پر از حوادث و بحرانهای طبیعی و اجتماعی است که هرکدام از آنها میتواند دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار بگیرد.
یک خصلت بزرگ بچه ها این است که نگران فردا نیستند و هر آنچه که در چنته دارند برای زندگی امروزشان هزینه می کنند. بنابراین همواره باید از کودکان آموخت.
"شماره ۱۰" یک فیلم فرار و گریز دفاع مقدسی است که کمتر در سینمای ایران دیده میشود. خط روایت، قصه فیلم، بازیها و طراحی صحنه و لباس یکدستی خوبی برای یک فضای تیره و تار و گریز از زندان شکل بخشیده است که هدف مهمی را در پایان دنبال میکند.