نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
نخستین ساخته بابک خواجهپاشا، فیلم خلاقانهای نیست. سوژه کهنهای دارد و در برابر این سوژه، پرداخت مبتکرانهای صورت نگرفته است.
«اتاقک گلی» به هر حال از سطحی دستکم متوسط برخوردار است که غصه هدررفت بودجه و اعتبار تخصیص یافته به آن را نمیتوان خورد اما این افسوس را به همراه دارد که ای کاش چنین آثاری با میزانی از واقعبینی و دقت در شکل دهی یک اثر حرفهای، بر نسل جوان ما بتواند تاثیر مطلوبی بگذارد.
آیا این انتخاب تکراری به مسائل فرامتنی، ازجمله اشتغال فرزند شهید در مسولیت به نسبت عالیرتبه دولتی برمیگردد؟ فرآیند سفارش ساخت اثر به سازندگانش چگونه بوده است؟ کارگردان اثر در خود توان پذیرش این مسوولیت را میدیده است؟ آیا کارگردان اثر تواناییهای فنی لازم را داشته اما شرایط بهگونهای بوده که در آفرینش یک اثر کیفی مطلوب ناموفق شده است؟ ناظران کیفی طرح چه کسانی بودهاند و مسوولیت خود را چگونه به انجام رسانده اند؟ و....
ناهید خداکرمی نوشت: با شناختی که از رفتارها و گفتارهای ابوالقاسم طالبی داریم، احتمال بیان هر حرفی از سوی ایشان میرود. در کل آنچه او و همپالکیاش در رسانه ملی مطرح میکند، مصداق بارز خشونت جنسی علیه زنان و مردم ایران است.
در این دوره از جشنواره ایدههای چشمگیری میبینیم و سینما اساسا قصهگوتر از دورههای قبل شده اما بهجز چند مورد خاص، ضعف شدید کارگردانی هنوز وجود دارد.
در ثلث پایانی فیلم، مخاطب متوجه گرایش این شخصیت به سازمان میشود. سکانس مذکور در اجرا هم موفق بوده است اما زمینهچینیهای لازم برای این امر ابدا کافی نبوده است. طوریکه مخاطب حتی شاید حس کند شخصیت دچار یک جنون ناگهانی شده است.
سینمایی که همه تولیداتش کمدی یا جنگی یا اکشن باشد، در حقیقت دچار یک رشد گلخانهای شده و نتوانسته توسعه متوازنی را به همه بخشهایش داشته باشد.
چرا سینمای ایران کمتر سراغ ژانر فاجعه رفته و فیلمهای ایرانی با محوریت یک فاجعه یا بحران عمومی، یا کم است یا اصلا وجود ندارد. درحالیکه ایران کشوری بلاخیز و پر از حوادث و بحرانهای طبیعی و اجتماعی است که هرکدام از آنها میتواند دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار بگیرد.
یک خصلت بزرگ بچه ها این است که نگران فردا نیستند و هر آنچه که در چنته دارند برای زندگی امروزشان هزینه می کنند. بنابراین همواره باید از کودکان آموخت.
"شماره ۱۰" یک فیلم فرار و گریز دفاع مقدسی است که کمتر در سینمای ایران دیده میشود. خط روایت، قصه فیلم، بازیها و طراحی صحنه و لباس یکدستی خوبی برای یک فضای تیره و تار و گریز از زندان شکل بخشیده است که هدف مهمی را در پایان دنبال میکند.
پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری فیلمسازان جوان سینمای ایران در دومین تجربه کارگردانی مشترکشان به سراغ روایت قصهای چندلایه و پرتعلیق رفتهاند.
در این یادداشت نقدی بر فیلم "چرا گریه نمی کنی" به نویسندگی و کارگردانی علیرضامعتمدی و تهیهکنندگی رضا محقق را میخوانید.
دو علت اصلی در این فیلم که مانع از ارتقای سطح کیفی هوک و علت قرار نگرفتن این فیلم در لیست اندک فیلمهای قابلقبول ورزشی ایران میشود، فقدان سکانسهای قابلقبول و تکنیکی ورزشی و مبارزات بوکس و فقدان درام و داستان پرچالش و تماشایی است.
«کت چرمی» از منظر داستانی و نوع نگاه کارگردانش به موضوع، کوشیده تفاوتهای قابل لمسی را هم با «مرد بازنده» داشته باشد.
«روایت ناتمام سیما» سومین ساخته بلند سینمایی علیرضا صمدی در کسوت کارگردان، تجربهای متفاوت نسبت به ساختههای پیشین او محسوب میشود.
نظرات درخشان و مشعشع ابوالقاسم طالبی جای خود، او میتواند هر نظر راست و ناراستی داشته باشد و میتواند برای اثبات عقیده خودش هر هجوی را سرهم کند؛ اما نکته اینجا است، بهروز افخمی اگر بهعنوان نماینده تلویزیون -که نهادی رسمی است- آنجا نشسته، نباید حرف مدعو برنامه را اصلاح کند یا به احترام ساحت عمومی به سخنانش تعریضی داشته باشد؟
«کاپیتان» هر چند این شاخصها را تا حدودی در خود دارد اما واقعیت این است که با یک نگاه حساب شده، به پرداخت و سرانجامدهی متفاوت از قصهای پرداخته که فضایش در تعدادی از فیلمهایی پیشتر تجربهشده، به نمایش درآمده است. در ضمن نباید فراموش کرد که «کاپیتان» یک فیلم کودک و نوجوان با استاندارهای مشخص و رعایتشده است.
دیدن یا اندیشیدن؟ مساله برای سینما این است. آیا ما فیلم می سازیم که سرگرم کنیم یا به فکر کردن وادار کنیم؟
یک نقلقول معروفی در سینمای جهان وجود دارد که معتقد است تمامی سوژههای فیلم در دنیا، تکراری هستند و این، پرداختها هستند که سبب تازگی و طراوت یک فیلم میشوند.
وجود شباهتهای بسیار میان نقش عزتی در ۲ فیلم «مرد بازنده» و «کت چرمی»، سوالاتی را راجع به نوع انتخاب فیلمنامه توسط این بازیگر به وجود آورده است.