نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
«امیر قویدل» که فیلمسازی خوش قریحه و کاربلد بود متاسفانه مانند استادش «خاچیکیان» در معدودی از آثارش موفق شد توانمندی هایش را به نمایش بگذارد و اثری بیافریند که توفیقی همه جانبه بیابد.و با پایان عمر نسبتا کوتاهش (62 سال) دریغی برای سینمای ایران شد که مجالی برای خلق آثاری تاثیرگذار در دوران پختگی کاری اش نیافت.
قهرمانِ فرهادیِ زمانی خود را بازمی یابد که رنجِ «طرد شدن» را می چشد. رنجی که با زندانی شدن قابلِ قیاس نیست. او وقتی درمی یابد «مطرود» است دچارِ آگاهی می شود و طغیان می کند. وقتی از او می خواهند به گناهِ دیگری که نکرده اعتراف کند و از طریقِ پسرش ترحم بخرد. مالامود در تکه ای از تعمیرکار از زبانِ آن مردِ یهودی زندانی شده می نویسد: «اگر یک چیز آموخته باشم ، این است که انسانِ غیرسیاسی وجود ندارد...
یک منتقد سینما میگوید، اصغر فرهادی که در دوره «دربارهی الی...» تازگی داشت و با «جدایی...» برای دوستدارانِ «افتخار ملی»، افتخار آفرید، الان دیگر «مُد» نیست و این در مقابل ماندگاری چند اثرش اصلا اهمیتی ندارد.
یک منتقد سینما بعد از دیدن فیلم «قهرمان» و مستند «دو سر برد، دو سر باخت» در یادداشتی نوشت که فیلمنامه قهرمان را نمی شود «اوریجینال» خواند.
آنچه می خوانید مقاومت دربرابر تمام پیشفرض هایی است که این سال ها پیرامون سینمای فرهادی شکل گرفته و به شکل توده ای پیشینی به تجربه تماشای فیلم های او حمله می کند؛ پس قرار است در ادامه بیش از آنکه گزاره هایی سلبی و ایجابی درباره «قهرمان» بخوانید، صرفا با پرسش هایی بدون پاسخ مواجه شوید درباره چگونگی سفر «قهرمان» و سینمای کارگردانش.
ما راننده تاکسی ها، ما معلم ها، ما پرستارها، ما خبرنگارها، ما کارگرهای معدن، ما پاکبان ها، ما خدماتی ها اصلا ما آدم های معمولی بابت بی دست و پایی مان از شما معذرت می خواهیم خانم بهاره رهنما! ببخشید که هر چه تلاش کردیم، نشد به آسایش و رفاه برسیم و موجبات خشم و ناراحتی شما را فراهم آوردیم. شرمندهایم!
بهمن و بهرام ارک هرچقدر که در پیچیده کردن و تأثیرگذاری احساسی فیلم نامه دقت کرده اند، همان قدر هم قاب ها و نوع حرکت دوربین و نور و رنگ فیلم را متناسب با شکل روایت برگزیده اند.
چیزی که «قهرمان» را عقب نگه میدارد اتفاقا هوش و علاقهی فرهادی در کنترل داستان است. او اجازه نمیدهد سیر طبیعی قصهی فیلم طی شود. برای ایجاد تعلیقی که در بهترین فیلمهایش به صورت طبیعی از موقعیتی که کاراکتر اصلی در آن گرفتار شده بود، به وجود میآمد اینجا مجبور میشود خودش قصه را دستکاری کند.
بهرام افشاری، حمید فرخ نژاد و مهتاب کرامتی پس از تجربه ناموفق قبلی در نمایش خانگی با سریال جدیدشان نیز موفقیتی به دست نیاوردند
منتقد وبسایت «ای وی کلاب» نقدی درباره فیلم سینمایی «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی نوشت.
به اعتقاد برخی؛ برای حضور قهرمان در سینمای ایران نیاز به «سوپرمَن» نیست، قصههای دلنشین بسیاری در سینما وجود دارند که ما با آن همذاتپنداری میکنیم اما سینمای ایران به بهانهی باورپذیربودن شخصیتها، از سیاهی و سفیدی مطلق به سمت شخصیتهای خاکستری پیش میرود.
معضلی كه سالهاست كیمیایی با خود حمل میكند، معضل زن در سینمای اوست.نگاه كیمیایی به زن، نگاهی به شدت واپسگرا و مانده در گذشته است. زن كیمیایی همچنان همان زن 50 سال پیش گوزنهاست؛ همان شریك زندگی سید كه همه دلخوشیاش این بود كه سید بتواند جلوی مرد آزارگر شده برای یكبار بایستد و از او دفاع كند. زنی كه در سینمای كیمیایی بازنمایی میشود، حتی از كلیشه رسمیای كه چهار دهه است ترسیم شده و بسیاری از زنان كنشگر سعی كردهاند در اصلاح آن بكوشند هم بسیار عقبتر است.
یکی از نقاط قوت فیلم، پیش بردن همزمان دو خط داستانی است، خط داستانی اولیه که همان تلاش برای رسیدن به زیرخاکی و رهایی از خفت کودک کار بودن است و خط داستانی ثانویه یعنی شکلگیری ارتباط بچهها با ناظم کاریزماتیک مدرسه با بازی تحسینآمیز جواد عزتی.
سعید آقاخانی برای ایفای نقش فضلی در فیلم «خون شد» به خوبی قهرمانان پیشین سینمای کیمیایی را ارزیابی کرد و از هر کدامشان یک شناسه را وام گرفت تا بازی درخور توجهی را از خود نمایان سازد.
«مرثیه گمشده» نام مستندی به کارگردانی خسرو سینایی است که وضعیت لهستانیهای مهاجر در ایران را بررسی میکند. مستندی که در این کشور اروپایی تا مدتها پخش نمیشد.
کاوه مظاهری در کارنامه خود در فیلم کوتاه بیشتر و پیشتر با «روتوش» دیده شده است و نوع مواجهه او با مسئله جنایت و جرائم خانوادگی خصوصیت برجسته دو فیلم «روتوش» و «بوتاکس» و حتی در نوعی متفاوت تر از این دو در فیلم کوتاه «شهربازی» بود.
مجید مجیدی استاد بازی گرفتن از بازیگران کودک و نوجوانیست که سابقه بازیگری ندارند، به بیانی دیگر آن دسته از بازیگران آماتوری که از میان خیل عظیمی از هم سن و سالان خود برای بازی در نقشهای کلیدی فیلمهای این کارگردان انتخاب میشوند؛ و روح الله زمانی، بازیگر آخرین ساختهی مجیدی، «خورشید» نیز در همین شرایط جلوی دوربین رفت.
فیلم بیش از حد شلوغ است. آدم های اضافه دارد و رخدادهای فرعی کم حاصلی که بیشتر شبیه دور قاب چینی ست. سکانس های متعددی که مسیر دراماتیک کامل کننده ای ندارند. ایدۀ اولیۀ جذابی دارد که بدون قابلیت عمق و گسترش، با اضافه شدن آدم ها و روابط و حوادث گسسته، پر شده است.
سیت کام (sitcom) نامی است که اگر اهل سریال دیدن باشید، شاید برای اشاره به نوع خاصی از سریالهای خارجی شنیده باشید. «فرندز»، «تئوری بیگ بنگ» و کلی سریال مطرح یا نه چندان شناخته شده دیگر در این دسته اند. سیت کام خلاصه شده واژه Situation Comedy است که معنای واژگانی آن به فارسی، کمدی موقعیت است.
شاید من هم جذاب تر بود که فرهادی هنگام دریافت جایزه از مظلومیت مردمش در شهرهای مختلف و جنوب میگفت و ترجیحش را تغییر میداد. اما هیچ به این توجه کرده ایم که هرکس با تمایلات ، صلاحدیدها ، نظرات شخصی و گونه های رفتاری خودش زندگی میکند و در انتخاب هایش قرار نیست مصلحت های ما یا خواست های ما را ببیند یا حداقل اولویت قرار بدهد.