نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
فرض کنیم یک مربی فوتبال در نهایت ادب و احترام و حتی با عرض دستبوسی نسبت به رئیس محترم صداوسیما خواهان اعاده حق پخش تلویزیونی شود؛ خداوکیلی یک کلمه از حرفهایش را پخش میکنید؟ پس چطور است که پرخاش مجیدی به جهرمی تمام و کمال روی آنتن میرود، جناب میثاقی دقایقی در مذمت رفتار وزیر ارتباطات نطق میکند و تازه وقتی مددی حواسش نیست، به مدیرعامل استقلال یادآوری میکند که او هم چهارتا بد و بیراه به جهرمی بگوید؟
«مرغ آتش مثل خود آتش هم زیباست و هم سوزنده»، میتوانیم فلامینگو را نمادی از کل سینمای مستند بدانیم که مستندسازان هم دچار آنند و هم گریزان از آن؛ دچار به سبب زیبایی ثبت حقیقت و گریزان به دلیل باران مصائبی که از چپ و راست بر سرشان می بارد.
در میان آثار مهران مدیری «قهوه تلخ» در شبکه نمایش خانگی و «شبهای برره» در تلویزیون بیش از آثار دیگر مورد توجه قرار گرفته که ویژگی مشترک هر دو را باید در لحن و رویکرد انتقادی آن نسبت به نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دانست. محبوبیت مهران مدیری هم دقیقا برساخته از همین موقعیت و آثار است.
آیا مهران مدیری واقعا محبوب است؟ یا صرفا یک شمایل دارای جذابیت است و چیزی است که مردم به آن نیاز دارند. حال حضور او در تلویزیون به عنوان مجری و رودررو با تماشاگر را به این اضافه کنید تا این میزان مخاطبش توجیهپذیر به نظر برسد. او انگار با هر شکست، عزتمندتر شده است.
مهران مدیری هماندازه تلویزیون است. گرچه در سینما کارگردانی نسبتا خوبی در فیلم «ساعت 5 عصر» و نقشآفرینیهایی داشت، اما به بازیگر درجهیکی روی پرده بزرگ تبدیل نشد.
افخمی در «احضار» قصد دارد كه در ادامه مسیر «او یك فرشته بود» و البته به كمك همان المانها و مشخصهها مهارتش را در نمایش تغییر تدریجی آدمها به واسطه وسوسههای نیروهای شیطانی نشان دهد اما این هدف با شكست روبهرو شده است.
در آثار مهران مدیری همهچیز در شکل شیک و بهاصطلاح لاکچریِ خود نمایش داده میشود. از «پاورچین» تا «دراکولا» فقر معنای بیرونیِ خود را ندارد. چرکمردگی اجتماعی قابل دریافت نیست. و اصلاً مسئلۀ سازنده، جامعه نیست. و شاید همین باعث میشود مردم او را دوست بدارند؛ یعنی مهران مدیری در رفتار و گفتار و آثار، دنیای دستنایافتنیِ ماست و بسیاری در آرزوی «جای او بودن» او را دوست میدارند.
یکی از بزرگترین چالشها برای فیلمنامهنویسها طراحی درست و قدرتمند نقش منفی است. برقراری تعادل قدرت بین نیروی خیر و شر (به گونهای که جانبداری فیلمنامهنویس از نیروی خیر آشکار نشود) کاری دشوار است که درصورت موفقیت به خلق اثری ماندگار منجر میشود.
نفیسه روشن از پخش نشدن مصاحبه های پشت صحنه اش در این برنامه عصبانی بوده و به همین دلیل متن تندی را علیه تدوینگر این برنامه در استوری اینستاگرامش منتشر کرده است!
محمد حسین لطیفی با ساخت پنج سریال ویژه رمضان پیشتاز محسوب میشود و ساخت صاحبدلان، نردبام آسمان، دودکش، پادری و سردلبران او را در مقام پرکارترین کارگردان این ایام قرار داده است. به بهانه و مناسبت همین ماه شاید مرور دوباره این آثار و کارنامه کارگردانی که شانس ساخت بیشترین سریالها را برای ماه رمضان داشته است، بد نباشد.
«شب های رمضان هر شبکه را که برای تماشای سریال باز می کنی مثلث عشقی، احضار روح، شخصیت های فضول و آدم های بددهن را می بینی که همه به هم دروغ می گویند و با هم دشمن اند! اگر این سریال ها آینه ی تمام نمای جامعه است، خب ما خیلی افتضاحیم! اصلا به فرض که اینگونه باشد؛ تلویزیون یا رسانه، رمان یا ادبیات این که چه هست را نباید نشان دهد، این که چه باید باشد را باید نشان دهد.»
توجه مدیری به انتخاب بازیگر نقش های کوتاه قابل تامل است.سریال دراکولا را میتوان مجموعه ای مناسب برای شناساندن بازیگران گاه گمنام به هنر نمایش و علی الخصوص گونه کمدی دانست.
«دراکولا» و «مردم معمولی» هر دو بازندهاند. دو سریال کمرمق و خستهکننده، گامها پایینتر از حد انتظار بینندگان از مهران مدیری و رامبد جوان که میتوانند هر نوع مخاطبی را از شبکه نمایش خانگی و ویاودیها دلزده کنند.
موفقیت «انگل» ساخته بونگ جون-هو در اسکار به سرازیر شدن میلیونها دلار سرمایه غربی به سینمای کره جنوبی منجر شد.
«زیر نور كم» برای اولین تجربه كارگردانی محمد پرویزی میتوانست مسیر هموارتری را طی كند و به قواعد قصهگویی بیش از این تن دهد. اما راه دشواری انتخاب شده كه به نظر میآید نتیجه چندان مطلوبی به بار نیاورده.
«میخواهم زنده بمانم» گاهی دچار شلختگی رواییست، در فضاسازی واقعیت را بعضا قلب کرده، میشود کلی از آن ایرادهای میزانسن و طراحی صحنه درآورد، خیلی چیزهایش با واقعیت دهه 60 و 70 تطبیق ندارد، اما گفتمان موجود در آن تا قسمت دهم، گفتمان مهمیست و چون اجرای خوبی هم دارد، شاید به نوعی بهترین سریال در شرایط فعلی نمایش خانگیست.
«رضاخان برخی قسمتهای فیلم فردوسی سپنتا را نپسندید و اثر توقیف شد. انگار در زندگی مشترک این دو حکیم، همذاتپنداری غریبی صورت گرفته بود. ظاهراً جاننثاران پادشاه به او رسانده بودند که «چرا در فیلم، شاعر به شاه غزنوی تعظیم نمیکند؟!»»
«از داریوش مهرجویی شنیدم که میگفت وفتی نقدهای ایرج کریمی را میخواند، همیشه چیزهای زیادی یاد میگرفت. تصور کنید! داریوش مهرجویی، با تمام آن ویژگیهایی که از او در آثار ماندگارش میشناسیم، چنین استفادهای از نوشتههای یک منتقد میکرده و حالا عرصه نقد چنان آشفته بازاری است که دوغ و دوشاب در آن یکی شده است.»
سازمان سینمایی طی سالهای اخیر تماسهای متعددی از جانب کسانی داشته که توسط کلاهبرداران مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند و با وعده حضور در پروژههای سینمایی و شبکه نمایش خانگی بهعنوان بازیگر مبالغی از آنها دریافت شده است.
محمدرضا گلزار برای اجرای برنامه «هفت خان» که از یک پلتفرم اینترنتی در حال پخش است دستمزد ۱۸ میلیارد تومانی دریافت کرده است. آن هم پیشاپیش!