شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
سروش صحت در فضای فیلمش بین تلخی و خوشی، زندگی و مرگ، ملایمات و سرسختیها تعادل ایجاد کرده و آن را به نمایش میگذارد. او بطرز زیرکانه ای تلنگری به موضوعات به ظاهر جدی زندگی زده و آنها را تنها یک شوخی قلمداد میکند.
جهان با من برقص به حتم فیلم مهمی در پرونده کارگردانش خواهد شد اگر بتواند شاکله اصلی فیلمش را به درستی برای مخاطب ترسیم نماید تا تماشاگر عادی سینما هم، برخی مفاهیم مستتر آن را درک نماید و در بند برخی سکانس های گیشه پسندش نشود. که اگر قرار بود چنین می شد و کارگردان و سرمایه گذار فقط در پی حرف اصلی شان می بودند و نیاز به دوازده یار و کاراکتر نمی داشتند.
«میدان جوانان سابق» سند زیبا، موثر و ارزشمندی است از دورانی سپریشده، با تمام تلخی ها و شیرینی هایش. امید که اکبری همچنان مستندساز بماند و بسازد و روزگار رفته را از خطر فراموشی برهاند.
«قصه بولوار» مستندِ کوتاهی است که موجز و با دقت نظر، داستان این مهمترین و پرماجراترین نهر شهر تهران را توصیف میکند (همان آب کرج، بولوار الیزابت، بولوار کشاورز). روایت این قصه واقعی، به گونهای از آغاز شکلگیری این مسیل مهم و نامآشنا شروع میشود و مسیر پرپیچوخمی را که این منطقه پرداستان طی کرده تا به صورت نهچندان خوشرنگوحال امروزی درآید، نمایش میدهد.
در حالی که تا آغاز جشنواره فیلم فجر تنها 12 روز باقی مانده است، هیچیک از آثار بخش مسابقه و نگاه نو تاکنون از مواد تبلیغاتی خود رونمایی نکردهاند.
فیلم سینمایی «امیر» که بهتازگی در پردۀ نقرهای اکران بخش هنر و تجربه دیدنی شده؛ فیلمی با قهرمانی خاموش است که تلاش میکند مشکلاتش را در خویشتن خویش دفن کند.
پویا نبی منتقد و کارگردان فیلم کوتاه در یادداشتی به انتقاد از کیفیت پذیرش فیلمهای کوتاه در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر پرداخت.
نوید محمودی که خود سالها در فیلمهایش به مشکلات و مهاجرت مردم افغانستان پرداخته است، درباره فیلم سینمایی«حوا مریم عایشه» نوشت:«مهمترین مشخصه فیلم «حوا مریم عایشه» این بود که قصه آدمهایی را بازگو می کند که زندگیشان تحت تاثیر جنگ است. یعنی هر سه زنی که در فیلم روایت زندگیشان را میبینیم آدمهایی هستند که قربانی جنگ شدهاند و هر بلایی که سر آنها و عشق شان آمده است به دلیل جنگ بیش از 4 دهه در افغانستان است.»
در تاریخ ۹۲ سالهی اسکار؛ تنها پنج سینماگر زن برای بخشهای مهم نامزد شدهاند.
آیا هر کسی که با رویه و روش ما موافق نباشد اجازه داریم هر حرفی در مورد او بزنیم و هر تهمتی را به او و خانوادهاش روا داریم؟ مرز این حرفها به لحاظ عرفی، شرعی و اخلاقی تا کجاست؟
بازگشت او پس از 14 سال دوری به عرصه سینما در حدی بود که میتوان گفت فیلم «هم نفس» ساخته 1382 و حضور پیشین فخیم زاده در مقام کارگردان سینما، به مراتب قویتر از این بود و اثر تازه این کارگردان در بهترین برآورد یک تله فیلم خوب است که ارزشهای نمایشی برای اکران عمومی روی پرده بزرگ سینما ندارد.
«فانوس دریایی» فیلمی پرکشش است که در جهان داستانی خود ترکیبی از ترس، دلهره و تعلیق، سوررئالیسم و اگزیستانسیالیسم، افسانه پریدریایی و ادبیات دریانوردان کهن، نماد و استعاره، خودآگاه و ناخودآگاه انسانی دارد و تا جایی پیش میرود که خط بین واقعیت و شیدایی تار میشود.
بايد پذيرفت که دامنزدن به خودسانسوري و تکثير آن به اين شکل، به راحتي ميتواند جايگاه «سينماگر دانا» و همچنين «منتقد سينمايي متفکر» را تقليل دهد و برخلاف تصورشان، لباس «دستگاه نظارتي» را به قامت ايشان نيز بپوشاند.
«درباره الی…» چهارمین فیلم فرهادی در جایگاه کارگردانی سینما بود و متفاوت با «رقص در غبار» و «شهر زیبا» و «چهارشنبهسوری»؛ گرچه درونمایههای فیلمهای قبلی را هم میشد در این فیلم جستوجو کرد، اما حاصلِ کار، نوعی بازگشت بود به تجربه تلویزیونی او در «داستان یک شهر»؛ آدمهای عادی و باورپذیر با انگیزههای عادی که در شرایط غافلگیرکننده به چیزی ورای خود بدل میشدند.
نورالله عزیزمحمدی- مشهورترین قاضی جنایی ایران- در طول ۴۵ سال قضاوت خود قریب به ۴۵۰۰ پرونده قتل را بررسی کرده و حدود ۴۰۰۰ نفر را به اعدام یا قصاص محکوم کرده است. این پیرنگ اصلی مستند «قاضی و مرگ» به کارگردانی حسن خادمی است.
آرمین ایثاریان پس از کارگردانی چندین مستند و برنامه تلویزیونی برای ساختن اولین مستند بلند خود، سراغ موضوع جذابی رفته است. «اسرار دریاچه» مجموعه باستانی تخت سلیمان را که گفته میشود زادگاه زرتشت بوده، با قدمتی بیش از سه هزار سال و با عجایب پُررمزورازش به تصویر میکشد.
زاون اصفهان را بسیار دوست داشت و نکته حیرتانگیز در این میان تطابق بینظیر فرهنگی زاون با محیطی است که به شکل مرسوم میتوانست بین او و عشقش به اصفهان فاصله بیندازد، اما نهتنها اینگونه نشد، که حتی او مانند بسیاری دیگر از ارامنه سینمای ایران خدمات فوقالعادهای به سینما، فرهنگ و سرزمینی که بسیار دوستش داشت، انجام داد؛ کاری که انگار برایش آفریده شده بود.
سام مندس بهخاطر ساخت فیلم1917 در هفتادوهفتمین دوره مراسم گلدنگلوب جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردان را از آن خود کرد. بهخاطر این موفقیت غیرقابل پیشبینی میتوان اینگونه ارزیابی کرد که مندس امروز سالنهای سینما را در اختیار گرفته است.
ساخته اخير رابرت اگرز كه در ميان نمرات جذاب سايتهاي ريز و درشت نقد، يك نفر زير همه چيز ميزند. همان يك نمره قرمز رنگ كافي است همه اذهان حساس شوند. چرا؟ چرا داستان ساده توماس ويك و افريم وينزلو نتوانسته نگاه يك منتقد را جذب كند؟
با اينكه در «جاندار»، تعليق و هيجان و گرهافكني به موقع رخ ميدهد و در ادامه قصه به اوج بلاتكليفي و چالش ميرسد، اما در پايان، برآيند همكاري و همفكري دو نفره كارگردانان فيلم است كه در آخرين پلان، ناباورانه ما را با يك پرسش بيپاسخ و تصويري از راهروي زندان رها ميكند.