نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
«روزی روزگاری در هالیوود- Once Upon a Tome in Hollywood »آخرین ساخته«کوئینتن تارانتینو » با حضور دو سوپر استار سینمای هالیوود «لئوناردو دی کاپریو»و«براد پیت» خیل مشتاقان این فیلمساز پست مدرن را امسال به خود جذب کرده است! فیلمی که به صورت ۳۵ میلی متری، پس از سال ها فیلمبرداری شد و برای اولین بار در «فستیوال کن» نمایش داده شد!
فیلم جدید میرکریمی اگرچه به قوت کارهای خوب دیگر او که خاطرهساز است نیست ولی یک قدم دیگر در میسر ترسیم زیباییهای زندگی برداشته است. قدمی که کمتر برداشته میشود.
فیلم سینمایی کار کثیف به کارگردانی خسرو معصومی نزدیک به یک ماه از اکران خود را پشت سر می گذارد اما با این وجود هماکنون با فروش بسیار پایین ۱۷۸,۴۹۰,۰۰۰ تومانی رتبه نوزدهم جدول فروش سال ۹۸ را در اختیار دارد.
فیلم Asako I&II «خوابم یا بیدار» ساخته فیلمساز ژاپنی هاماگوچی، درامی عاشقانه است که مدام ما را در توهمی عاشقانه فرو میبرد و در دل واقعیتی تلخ بیدارمان میکند.
بزنگاههاي كيميايي از دو منظر مهم هستند، اول اينكه قهرمانان داستان كيميايي در بيشتر اوقات بايد كه ميان مرگ و زندگي يكي را انتخاب كنند و اكثر آنها يك مرگ باعزت و به قول خود او «درست كلكشون كنده شدن» را به يك زندگي بيعزت و بيغرور ترجيح ميدهند.
مسعود كيميايي در طول همه اين بيش از 5 دهه فعاليت حرفهاي سينمايي، بيش از هر كس ديگري شايد كوشيده تا بيانگر تعارضات و تناقضها باشد و گاه تا آنجا پيش رفته كه حتي بيان سينمايي را به كناري نهاده يا با بيدقتي و عجله از سر جزئيات گذشته تا به تيغ انتقادها دچار شود.
نخستين ساخته مسعود كيميايي «بيگانه بيا»، است. اثري به شدت متفاوت از تمام جهاني كه پس از «قيصر» پديد آمد. فيلمي كه برخلاف آثار كارنامه كيميايي راوياش زن است و قهرمانش نه به شيوه قيصر - كه بيشتر بسان شخصيتهاي مركزي فلوبر - جان ميدهند. «بيگانه بيا» برخلاف آثار احتمالا شرقيزده كيميايي – با چاشني قهرمانان روز امريكايي – اثري است به شدت غربي با تمام ويژگيهاي برجستهاش. گويي برگمان در ايران آن زمان، در جايي از كافه نادري ايده فيلم به ذهنش خطور كرده باشد.
مسعود كيميايي در آستانه ۷۹ سالگي همچنان باانگيزه و سرپاست و هنوز فيلمساز مهم و خبرسازي است. انتخاب دوباره گوزنها به عنوان بهترين فيلم سينماي ايران در نظرخواهي اخير «مجله فيلم» و شروع پيش توليد فيلم جديدش خون شد در يك ماه آينده، شاهدي بر اين اعتبار تاريخي و تاييدي بر اين واقعيت است كه فيلمساز قديمي و ريشهدار و صاحب عقيده ما نشاني از كهنگي و از دور خارج شدن ندارد.
اپیزود آخر سریال چرنوبیل شامل صحنهای است که سیستم قضائی شوروی را به خوبی نمایش میدهد. در طول محاکمه سه مرد که در دادگاه حضور دارند و مسئولیت فاجعه با آنهاست، یک عضو کمیته مرکزی حکم قاضی را نمیپذیرد؛ کسی که توصیه میکند میتوان طور دیگری به این قصه نگاه کرد و این صحنه نشان داد که کمیته مرکزی به مراتب قدرت بیشتری از قاضی دارد.
در تعریف ژانر فاجعه آمده است: «در این زیرژانرِ فیلمهای اکشن، یک فاجعه به عنوان سوژه اصلی و ابزار پیرنگ در نظر گرفته میشود. این فیلمها علاوه بر فاجعه، عواقب آن را از زاویه دید چند شخصیت یا اعضای خانوادهشان به تصویر میکشند و تدابیر آدمهای مختلف برای بقا را هم نشان میدهند. فیلمهای ژانر فاجعه معمولا گروه بازیگران بزرگ و خطوط پیرنگ متعددی دارند و کوشش شخصیتها برای جلوگیری، فرار یا کنارآمدن با فاجعه و عواقبش را به نمایش میگذارند. در این آثار هنگام وقوع فاجعه، شخصیتها با ضعفهای انسانی روبهرو میشوند، اغلب به هم دل میبندند و همواره آدمبدی برای نکوهش پیدا میشود.
«گرترود»ِ درایر در بهیادماندنیترین شکل خود –تا به امروز- تجسمی از یک متن تلقی شده. ایماژی از کلام و تصوری از آنچه در گذشته میان کاراکترها/چهرههایی گفته و دریافت شده است. چهرههایی که حرف میزنند و سکوت میکنند، آشکار میکنند و پنهان میسازند؛ چهرهها... و بازتاب مبهمشان؛ ابهامی که سببی شده تا پرگفتوگوترین ساخته درایر شود رمزآلودترین ساختهاش: دائم با بهعقبرفتن پیش میرود و دائم با پیشرفتن به عقب بازمیگردد.
سینمای ایران بعد ازمطرح شدن عباس کیارستمی که در جهان به پدیده فیلمسازی «مولف واندیشمند» از ۱۹۹۰ به این سو مطرح شد، و با به دست آوردن نخل طلا ( طعم گیلاس – ۱۹۹۷) به اوج رسید، با حضور اصغر فرهادی ( درباره الی ۲۰۰۶ و به ویژه جدائی نادر از سیمین ۲۰۱۱) پدیده دیگری را به جهان معرفی کرد که جدا از جلب توجه منتقدین، و جشنواره ها، توانست جمعیت گسترده تماشاگران را هم به سالنهای سینما در غرب بکشاند. ( جدائی….فقط در فرانسه بیش از یک میلیون تماشاگر به سینماها کشانید!) و این چیزی بود که سینمای ایران کم داشت.
من کارگردان مستند مورد مناقشه را نمیشناسم؛ اما اگر ایشان اهل منطق و نقد و تحلیل است، امیدوارم درس گرفته باشد و این تجربه باعث شده باشد که دیگر برای ادا شدن حق مطلب در مورد اثرش، دل به رفتار مناسبی از سوی صدا و سیما نبندد. شاید بعضیها بپرسند که پس نهادهای نظارتی در این میان چه میکنند؟ مثلا مجلس یا شورای نظارت بر صدا و سیما. راستش من امیدی به هیچکدام از اینها ندارم.
راه یافتن فیلم «متری شیش و نیم» به بخش افقهای جشنواره ونیز نام سازندهاش را بار دیگر بر سر زبانها انداخته است. سعید روستایی با دومین فیلمش توانسته علاوه بر توفیق داخلی موفقیتی جهانی هم به دست بیاورد و در سینمای دنیا بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
چگونه ميتوانيم درباره تازهترين اثر سينماگر منحصربهفرد، تجربهگرا و سرسخت فرانسوي، كلر دُني، سخن گفته يا تجربه استثنايي مواجهه با آن را در قالب كلمات به رشته تحرير درآوريم؟ اين شايد اصليترين و مهمترين پرسشي باشد كه در وهله نخست پيشروي هر يك از مخاطبان فيلم قرار دارد و تماشاگر را به يك چالش اساسي دعوت ميكند
جریان روشنفکری سینمای فرانسه که بهنوعی الهامبخش سینمای مستقل، کمبودجه و با رویکردی متفاوت از سینمای بدنه در سراسر جهان بود؛ با تأکید بر نقش مؤلف پا گرفت؛ جریانی که از پایهگذاران آن باید به «ژاک دمی» اشاره کرد که در شکلگیری این روند، نقشی مؤثر داشت و کمک کرد تا تفکری ساختارشکن، از نقدهای نشریه «کایهدوسینما»، قدم به مرحله تولید بگذارد. او بعدها با «آنیس» ازدواج کرد و این زوج درکنارِ «آلن رنه»، «ژان لوک-گدار»، «کلود شابرول» و «اریک رومر»، این نهال نوپا را بارور کردند.
اختلاف نظر جدالانگیزی که این روزها دربارهی اولویت توجه به جشنوارههای فیلم غرب یا شرق جهان شکل گرفته، هم از این منظر خطرناک است که نوعی دوقطبی قابل تقویت را میتواند دامن بزند، هم این خطر را گوشزد میکند که مبادا مبانی امتحان پس داده و بهنوعی خسارتزا، مبنای تصمیمگیریها در حوزهی سینمای کشور قرار گیرد.
مقوله کمدی مقوله بسیار خطرناکی است و مخاطب در مواجهه با آن یا میگوید بانمک و خوب بود یا میگوید لوس بود و بیمزه. از این حیطه موفق بیرون آمدن بسیار سخت و دشوار است و بسیاری از بازیگرهایی که وارد این ژانر میشوند میتوانند براحتی بعد از مدتی از بین بروند و تبدیل به شخصیتهای ساده، لوس، بیمزه و دمدستی شوند و عمر کاریشان را به خطر بیندازند. اما کاویانی با تواناییاش در این مقوله موفق بود.
دوستانی که سابقه مسئولیت دولتی داشته و دارند، شرکت عرضه و پخش بین المللی فیلمی را جهت پخش بین المللی، خرید فیلم و تولید مشترک در سال گذشته راه اندازی کردند.
اینکه چنین فردی تصمیم میگیرد فیلم بسازد، بدون اینکه این فیلم ساخته بشود، خودش وهن هنر فیلمسازی است. شوکی که به ذهنها میآید از این جهت است که «بیچاره هنر فیلمسازی؛ این کار به قدری سبک و بیاعتبار شده که کسی با این سطح دانش و بهره هوشی، خودش را در حد انجام آن میبیند.» به اینها باید گفت در مورد سحر قریشی تا حدودی حق با شماست.