نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
“طلا” فیلم تازه پرویز شهبازی گرچه خوشساخت است و اجرای نسبتا قابل قبولی دارد، ولی با سطح کیفی نفس عمیق، عیار ۱۴ و حتی دربند فاصله دارد و توقع از شهبازی را برآورده نمیکند. یک قصه معمولی که به نظر شتابزده نوشته شده و باگهای منطقی در فیلمنامه کم ندارد.
اگر «مالاریا» را یکی از ضعیف ترین فیلم های کارنامه پرویز شهبازی به شمار آوریم، «طلا» می تواند بازگشت نسبتاً قابل قبول این کارگردان به فیلم های بهترش تلقی شود اما به باور من فیلمنامه ی این اثر در قیاس با کارهای شاخص و درخشان شهبازی چون «نفس عمیق»، «عیار ۱۴» و حتی «دربند» سر و گردنی پایین تر قرار می گیرد.
من هنوز متأسفانه فیلم «مسخره باز» واپسین بازی به نمایش درآمده استاد علی نصیریان را ندیدهام ولی از آنها که دیدهاند، شنیدهام که بازی غیرمتعارفی از وی در این فیلم نقش بسته است و مگر جز این باید انتظار داشت؟ علی نصیریان است و کوهی از تجربه. هم روی صحنه و هم جلوی دوربین؛ یکی از استوانههای قرص و محکم تئاتر کلاسیک و سینمای ایران. در واقع آنها چندنفر بودند؛ نصیریان، انتظامی، مشایخی، فنیزاده و... که با ورودشان به سینما، در اواخر دهه 1340 با فیلم «گاو»، معیارهای بازیگری سینمای ایران را تغییر دادند و برای نخستین بار که نه، بهعنوان نخستین تجربه موفق، تماشاگر را با نوعی دیگر از بازیگری آشنا کردند.
پنجمین روز جشنواره، نمایش فیلمهایی با موضوع خشونت خانگی، قتل ناموسی، عذاب وجدان، قصاص و بخشش یا اعدام بود:
دیدن این فیلم جرم است برای اکثر تماشاچی های حرفه ای سینما، یک بازسازی ضعیف از آژانس شیشه ای ابراهیم حاتمی کیا است که برای مخاطب دهه ۹۰ ساخته شده است.
در مورد فیلم بحثهای زیادی وجود دارد اما تم سوداگری اقتصادی، در این قواره در سینمای مطرح میشود و از این حیث ایده بکری را در سینمای ایران مطرح میکند که نسبت به کلیشههای رایج فیلم متفاوتتری است.
یلدا با پی رنگ نخ نمای قصاص وبخشش دورنمای کلیشه وتکراری دارد.کیفر(حسن فتحی)،دهلیز(بهروز شعیبی) و…خیلی دور که نرویم همین مجموعه ماه عسل با حال وهوای ماه رمضان نمونه های قابلی در انتخاب همین موضوع وپی رنگ بوده اند.اتفاقا بستر روایتی یلدا هم یک شوی تلویزیونی انتخاب شده وقرار است مخاطب موضوع را در قالب یک برنامه تلویزیونی پُرمخاطب دنبال کند
فیلم یک ایده مرکزی خوب داشته ولی تا پایان در همان ایده مرکزی باقی میماند و یک سانتیمتر جلوتر هم نمیرود و اجرای فاجعه بار صدرعاملی برای این قصه ناقص، ضعیفترین کار او را در کارنامه پر و پیمانش ثبت میکند.
سالهاست بخش عمدهای از سینما درگیر فیلمهای آپارتمانی است که داعیه سینمای اجتماعی و انسانی دارند اما «شبی که ماه کامل شد» سالها از این شکل فاصله گرفته و پا به عرصه واقعی سینما گذاشته است
اگر طبقه متوسط تیپیکال روشنفکر آنچنان که در ناگهان درخت میبینیم بچه ننه و ننر هستند، ادعاهای بعدی روشنفکران برای چیست؟
یک کارگردان فیلم کوتاه و رئیس سابق انجمن فیلم کوتاه ایران معتقد است تصمیماتی که سینمای جوان را تبدیل به یک اداره لحظهای برای انجام کار ارباب رجوع کند، از اساس اشتباه است.
پالتو شتری پیکان انتقادش را به سمت طبقه متوسط شبه روشنفکر گرفته است، طبقه ای که در طول چند دهه گذشته جایگاه خاصی را در رخدادهای فرهنگی و سیاسی جامعه به خود اختصاص داده است.
سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر مانند سالاد فصلی است که تا این روزهای جشنواره همهنوع فیلمی در آن میتوان دید، بدون اینکه ارزشهای هنری همسانی داشته باشند؛ مجموعهای از فیلم بد، خوب و زشت.
ژانر فیلم هم مانند فیلمنامه اش چند پاره است. حمال طلا با یک مقدمه اکشن شروع میشود، با کمدی گروتسک ادامه پیدا کرده و در پایان با یک ملودرام آبکی نیمه کاره رها می شود.
د خون در مقایسه با ماجرای نیمروز، اثری قابل قبول است و نقاط قوت آن به نقاط ضعفش می چربد. رد خون از بسیاری جهات نتوانسته از ماجرای نیمروز سبقت بگیرد، ولی با این حال از بسیاری از فیلمهای جشنواره به مراتب جلوتر است.
داستانی که به یک عاشقانه ناآرام می ماند. ابتدا همه چیز خوب و خوش و در ادامه به تدریج همه چیز رنگ می بازد و با موج شدیدی از خشونت، ترس، اضطراب و وحشت همراه خواهیم شد که شکل پرداخت سینمایی آن، فیلم را به کامل ترین فیلم نرگس آبیار تبدیل کرده است.
“مسخرهباز” یک فیلم تجربی متفاوت است که به پشتوانه سابقه تئاتری کارگردانش، از حیث محدودیت لوکیشن کاملا به یک نمایش شباهت دارد که مدیوم سینما و تقطیع نماها به آن وارد شدهاست.
بنفشه افریقایی، یک فیلم انسانی است، آرام، لطیف و با حالِ خوش. بدون داد و فریاد و عصبیت. فیلم بر پایه یک موقعیت انسانی کمیاب، دشوار و پیچیده بنا شده که کاراکترها به آن دچار میشوند.
(قصر شیرین) بازگشتی مقتدر از رضا میرکریمی به سینمای داستانگو است با اجزای هنرمندانه و ظریف ، از فیلمنامه ای به شدت استاندارد تا بازی های کنترل شده و در راس آن بازی های اعجاب انگیز دو کودک فیلم .
دنیای ناگهان درخت دنیایی درهم آمیزی شده با یاس و امیدواری است. جهانی پیرامون رفتن و ماندن و بینابین نیستی و زندگی است. دنیایی آکنده از عشقها، انتظارها، دلواپسی ها، نومیدی ها و دلتنگی ها.