نمایش «زندانی در دانمارک» به کارگردانی محمد مساوات، خوانشی جسورانه و پستدراماتیک از «هملت» شکسپیر است که به جای وفاداری به متن اصلی، بر واسازی رویداد اجرایی تمرکز دارد. در این اثر، شبح هملت از تابوت تاریکی برمیخیزد تا در جهانی از فساد و تباهی، مخاطب را به رویارویی با «امر واقعی» دعوت کند و با دستکاری لذت تئاتری سنتی، تجربهای متفاوت رقم بزند.
نمایش «باد زرد ونگوگ» به کارگردانی علیرضا کوشکجلالی، تلاشی است برای احضار وضعیت روانی نقاش بزرگ پستامپرسیونیسم که با وجود بهرهگیری از تکنیکهای بصری همچون ویدئومپینگ و گروههای فرم، در سطح یک تجربه تکراری باقی میماند. این اثر که بر مدار بازی تحسینبرانگیز فرهاد آئیش و حضور متفاوت المیرا دهقانی میچرخد، بیش از آنکه افقی تازه در بازنمایی ذهن رواننژند بگشاید، متکی بر الگوهای تثبیتشده و گاه فرسوده تئاتر دهه گذشته است.
اوشان محمودی در نمایش «شهر گناه»، خانواده را به مثابه جزیرهای محصور در میان آبهای تیره به تصویر میکشد که اعضای آن در چرخهای باطل از سرکوب، گناه و سوپ ورمیشل گرفتار شدهاند. این اجرا با رویکردی جسورانه به مقوله جنسیت و استفاده از زنان برای ایفای نقشهای مردانه (و بالعکس)، مرزهای قطعیت را در مناسبات خانوادگی فرو میریزد. «شهر گناه» با گریمهای اغراقشده و بازیهای ماشینی، روایتی از زوال اقتدار پدرانه و تلاش بیثمر فرزندان برای رهایی از تروماهای گذشته است؛ تلاشی که در نهایت به بنبستی ساختاری و ایستایی محض ختم میشود.
محمود احدینیا در نمایش «مثل یک ترافل ساده»، با عبور از رئالیسم اجتماعی همیشگیاش، پروژهای بصری و مدرن را در قلب منطقه اقدسیه روی صحنه برده است. این تکگویی نمایشی که با بازی رامتین هوشمند اجرا میشود، در ظاهر کلاسی برای آموزش شیرینیپزی است، اما در باطن، روایتی بازیگوشانه و پژوهشمحور از تاریخ تمدن بشری را ارائه میدهد. نقطه عطف این اجرا، استفاده هوشمندانه از تکنولوژی «پروجکشن مپینگ» توسط «بل استودیو» و چرخش ناگهانی لحن از یک فضای مفرح به ساحتی تراژیک و متاثر از حوادث سال ۱۴۰۱ است که مخاطب عافیتطلب را با حقیقتی عریان روبرو میکند.
نمایش «ماهی بلژیکی» به کارگردانی آروند دشتآرای، روایتی تکاندهنده از بحران هویتی انسانهایی است که میان تعاریف سنتی زن و مرد گرفتار شدهاند. این اثر با بازی کاظم سیاحی و طاهره هزاوه، از طریق یک سازه هندسی دوار و اتمسفری فانتزی، به نقد سیاستهای هویتی میپردازد. در این نمایش، ملاقاتی نمادین میان کودکی بیپناه و میانسالی منزوی شکل میگیرد که تنها راه رهایی خود را در گریز به دنیای تخیل مییابند.
همایون علیآبادی در یادداشتی تحلیلی، نمایش «زنی که فقط سیگار میکشد» به کارگردانی رضا آشفته را گامی نو در پیوند میان تئاتر و فلسفه دانست. او با اشاره به قرابت اندیشه آشفته با بزرگانی چون سارتر و کامو، این اجرا را نوعی سایکودراما و «تئاتردرمانی» توصیف کرد که توانسته بر بیماری کارگردان غلبه کند. علیآبادی ضمن تمجید از نگاه فلسفی اثر، آن را یادآور نمایشنامه مشهور «مضرات دخانیات» چخوف میداند که در فضایی سرشار از حیرت و اندیشه روی صحنه رفته است.
بیست و چهارمین مسابقه مطبوعاتی سالیانه انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر با معرفی برگزیدگان نهایی در خانه هنرمندان ایران به کار خود پایان داد. در این آیین که عصر جمعه ۲۸ آذرماه برگزار شد، سایت «چارسوپرس» موفق شد تندیس برگزیده بخش نقد را توسط سیدحسین رسولی از آن خود کند.
رای جدید نمایش «زندگی در تئاتر» با متن طعنهآمیز دیوید ممت و کارگردانی حبیبالله دانش، فراتر از یک بازاجرای ساده است و بهعنوان نامهای عاشقانه به تئاتر و چالشی علیه "مرگ تدریجی تئاتر تهران" شناخته میشود. دانش در این اجرا، به جای تمرکز بر ظاهر تقابل، به درونیات و مشکلات روحی رابرت (بازیگر مسن) میپردازد و با استفاده از دو بازیگر برای نقش جان (حسام زرنوشه و محمود سالاریه) و بازنمایی سایههای شخصیتی یونگی در طراحی صحنه، رابطه معلم و شاگردی را به چالش میکشد.
وضعیت نابهنجار و آشفته تئاتر پایتخت، ناشی از بحران فراگیر مخاطب و تسخیر شدن سلیقه فرهنگی توسط عوامل نه چندان شایسته، موجب پسرفت تولید آثار هنری شده است. در این میان، تماشای آثار نمایشی نسل جدید مانند «مرد مرده» (حسین میرزایی) که جهان خودآیین خویش را با فرمی بدیع و آوانگارد میسازند، همچون رایحهای امیدبخش است.
نگاهی به نمایشنامه «آهنگهای شکلاتی» نوشته اکبر رادی (تولید ۱۳۸۲) نشان میدهد این اثر، روایتی تاریخمند و جامعهشناسانه از طغیان و آرمانخواهی یک نسل است. نمایشنامه با پسزمینه موسیقی «مونآمور» ریچارد آنتونی، دیالوگ میان یک پیرمرد سازگار و یک پسر سرگشته و عصیانگر را در یک پارک روایت میکند. این جوان با کولهای پر از کتاب، در جستوجوی «آهنگ شکلاتی» (نماد آرمانشهر و آرامش) است و از هویت مهندس ممتاز برقی که خانوادهاش میخواهند، فرار کرده. نویسنده معتقد است این شخصیت نمادی از «مسیح بازمصلوب» نسلی نومید، اما جسور است که عرف و عادت را پس میزند.
نمایش «کلیسم» به کارگردانی مهدی ضیاچمنی (پس از اجرای موفق «حذفیات») با بازگشت به صحنه تئاتر تهران، یک تجربهگرایی جسورانه و مسالهمند را به نمایش میگذارد. این اجرا که با همکاری ستاره فرسا (نویسنده و بازیگر) بر اساس قطعات نمایشی شل سیلورستاین طراحی شده، تلاشی موفق برای انتقال یک جهان عجیب و غریب آمریکایی به حال و هوای ایرانی است.
نمایش «خندیدن زیر مشت و لگد» که اولین تجربه کارگردانی الناز ملک است، با صمیمیت و بیتکلفی نویسنده و کارگردان با مخاطب، به موضوع حساس آزار جنسی و کلامی زنان میپردازد.
نمایش «عروس انار» به کارگردانی حسین جمالی، روایتی معاصر و التقاطی از داستانهای فلکلور ایرانی است که با هدف نقد تقدیرگرایی و مردسالاری به صحنه رفته است. این اجرا با تلفیق آواز، رقص و امر دراماتیک در فضایی هیبریدی، تلاش میکند تا از دل سنتهای هزینهزا، راهی به سوی همبستگی و رهایی جامعه پیدا کند.
متن پیشرو به بررسی دو نمایش «بی» و «رقص سرخپوستی» میپردازد و آنها را به عنوان نمونههایی از مواجهه نسل جدید تئاتر با «بحران بازنمایی» واقعیت اجتماعی تحلیل میکند. این بحران که ریشه در تغییرات فکری و فرهنگی جهان مدرن دارد، هنرمندان را به سمت استفاده از فرمهای متفاوت، مانند تئاتر پستدراماتیک، سوق داده است.
نمایش «اتاق زبان» به کارگردانی حسن معینی، خوانشی متفاوت از نمایشنامه «در انتهای گلو» اثر یوسف الگیندی است. معینی در این اقتباس، با تغییراتی جسورانه، روایتی از خشونت و مقاومت مهاجران عرب را در بستری آمریکایی بازتاب میدهد و تلاش میکند تا به جای انفعال، عاملیت و شورش را به شخصیت اصلی خود (خالد) ببخشد.
نمایش «مبانی تاریکی» به کارگردانی میلاد شجره، اثری چندلایه و پیچیده است که وضعیت بحرانی جامعه را از دریچه جهان تئاتر به تصویر میکشد. این اجرا با حضور سعید چنگیزیان، میلاد شجره، فریال سنگری و دلسا کریمزاده، در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.
نمایش «خط چشم»، اقتباسی خلاقانه و جسورانه از نمایشنامه دشوار «کودک مدفون» نوشته سم شپارد است. این اثر که توسط گروهی جوان از مشهد به صحنه رفته، با استفاده از فرم اجرایی گروتسک و اغراقآمیز، روایتی از فروپاشی یک خانواده ایرانی را با شوخطبعی و رویکردی متفاوت به تصویر میکشد و تلاش دارد در برابر موج ابتذال در تئاتر مقاومت کند.
نمایش «الاویاتان» به نویسندگی و کارگردانی محمد میرعلی اکبری، اثری است که به بررسی مفهوم «شر» در یک شهر دیستوپیایی میپردازد. این نمایش که در سال ۱۳۸۷ و در فضای سیاسی خاص آن زمان نوشته شده، با رویکردی نمادین و انتزاعی، تصویری از جامعهای فاقد اخلاقیات و گرفتار در چنگال نیروهای اهریمنی ارائه میدهد.
نمایش «۹۱» به کارگردانی آرش دادگر، تجربهای متفاوت در تئاتر معاصر ایران است که به جای روایت داستانی خطی، مخاطب را به هزارتوی ذهن یک قربانی میبرد. این نمایش با طراحی صحنه و بازیگری متفاوت، به این پرسش میپردازد که آیا ما به عنوان جامعه، توانایی درک حقیقت را از دست دادهایم؟
نمایش «روزهای بیباران» به کارگردانی امین بهروزی که این روزها در تماشاخانه هما اجرا میشود، اثری است که با روایتی روان و نگاهی عمیق به چالشهای زندگی انسان میپردازد. این نمایش با بازی محمد صدیقیمهر و وحید آقاپور، داستان مردی را روایت میکند که میان گذشتهای آسیبدیده و آیندهای نامعلوم گرفتار شده است.
نمایش «قاب» به کارگردانی زهرا محمدی و با اقتباس از نمایشنامه «ژست جلوی دوربین» اثر کارول فرشت کانادایی، این روزها در سالن اصلی مجموعه تئاتر مولوی روی صحنه است. این اثر نمایشی، روایتی کوتاه و درامگونه از بحران اخلاقیات و روابط انسانی در یک خانواده چهارنفره است که در تلاش برای ثبت یک عکس خانوادگی، تنشهای پنهان خود را آشکار میکنند.