رقم هزينههاي جانبي با رقم بودجه توليد نمايشها در سال 98 چندان تفاوتي ندارد. يعني ميشد با حذف كامل هزينههاي جانبي فجر، يك سال ديگر تئاتر ايران را منتفع كرد. بخشي كه 66.45 درصد بودجه فجر را درست در خود بلعيده است.
«اعتماد» هنرمندان حلقه مفقوده امروز ارشادنشينان بهنظر ميرسد، وگرنه در روزگاري كه نفر دوم دولت ميگويد «براي كاهش قيمتها دعا كنيد» و وزير كابينه درباره افزايش مرگ ناشي از ويروس كرونا معتقد است «مردم بايد خود مراقبتي كنند» حكايت هنرمند تئاتر و اين چندرغاز بودجه نانوشته از پيش روشن است.
تاريخ تئاتر ايران پر است از تجارب متعدد تاسيس و تعطيلي مداوم سالنهاي نمايش خصوصي. مردم هربار تلاش كردهاند كه كوتاهي، مخالفت، بيتوجهي، بيعلاقگي دولتها را با دست خالي كنار بزنند، ققنوسوار پربگشايند و راهي باز كنند، اما هربار به سد دولتها برخوردهاند. متن اعلام پايان راه تئاتر مستقل آگاهانه به همين موضوع اشاره ميكند.
یک مرکز تئاتر دیگر از بخش خصوصی، یعنی یکی از همانهایی که مدیریت وزارت مربوط، به وجود و فعالیتشان میبالید، پس از هشتمین ماه جولاندهی ویروس مرگبار، با انتشار متنی غمناک، اعلام کرد که پس از یک دهه حیات، دیگر امکان نفس کشیدن ندارد و کرکره را پایین کشید.
اگر كسي از وزارت ارشاد حقوقي دريافت ميكند يا به نحوي ماموريتي در اين وزارتخانه دارد، نميتواند همزمان طرف يكي از قراردادهاي مالي وزارتخانه باشد.» با انتشار كمكهزينههاي سال 1398 در حوزه تئاتر، آنچه مشهود بود پرداخت پول نقد به شخصيتهاي مرتبط با وزارت ارشاد بود.
کاش وزیر ارشاد بیش از آن که به فکر احیای زبان فارسی از طریق ابلاغ و دستور میافتاد، به این فکر میکرد که احیای فیلمفارسی و کپیبرداری از فیلمهای هندی بیشتر به سینما صدمه میزند.
در حالي كه گرايش به توليد فيلم تجربي و اثري تجربهگرا (exprimental) به سن و سال و تازهكار بودن و سابقه طولاني داشتن يك هنرمند ربط مستقيمي ندارد. گرايش به سوي توليد فيلمهاي تجربي، برحسب ضرورتهايي كه بخش عمدهيي از آنها، گاه ناخواسته و حتي تحميلي به نظر ميرسند، در فيلمسازان ما شكل ميگيرد.
تهران روزگاری پر بود از سالن تئاتر؛ در خیابانی که از صد سال پیش، پاتوقی برای دوستداران هنر نمایش بود. در هر گوشه از خیابان لالهزار آن روزها، تماشاخانهای قد میکشید و هنری را در دل پایتخت رونق میداد. خیابانی که هرچند دیگر خبری از تماشاخانههایش نیست اما هنوز شبهایی روشن و زیبا دارد.
امسال حاشيه عجيبتري گريبان سيونهمين جشنواره فيلم فجر را گرفته و آن اينكه برگزاري جشنواره با همهگيري و شيوع موج سوم ويروس منحوس كرونا تلاقي پيدا كرده و شرايط كرونايي روي سطح توليدات سينما هم تاثير گذاشته است. پيش از اين بخش بينالملل جشنواره فجر كه قرار بود خرداد برگزار شود، ملغي شد حالا مختصات برگزاري بخش ملي با اما و اگرهاي زيادي همراه شده است.
بیشتر از یک هفته از انتشار فهرست آثار مورد حمایت انجمن هنرهای نمایشی در سال ۹۸ (در تهران) گذشته و حالا که کمی آتش هیجان و گلهگذاریها فروکش کرده، انتظار میرود که اولا شفافسازیِ انجام شده با رفع نقصها تکمیل و بعد هم گزارش مالی نیمهی ابتدایی امسال در همین پایان شهریور اعلام شود.
«صنعت سینما» نه فقط در مواجهه با «کرونا» که در مواجهه با بسترهای تازه تولید و عرضه فیلم هم با چالشهای جدی مواجه است؛ اما آیا این شرایط را باید نشانهای از «پایان سینما» قلمداد کرد؟
یک پژوهشگر سینما معتقد است: انتخاب روز ۲۱ شهریور به عنوان روز ملی سینما مبنای درست و دقیقی ندارد و ظاهراً به شکل «سمبلیک» به عنوان روز ملی سینما در ایران انتخاب شده است، زیرا در این روزِ بخصوص در سینمای ایران هیچ اتفاق خاصی رخ نداده، بنابراین عدهای فرض گرفتهاند که امروز روز ملی سینمای ایران است که دستشان هم درد نکند.
سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان گزارش مالی اداره کل هنرهای نمایشی بابت حمایت از آثار اجرا شده در تهران منتشر شد؛ گزارشی که "ایجاد شائبه" مهمترین دلیل مسکوت ماندن آن عنوان میشد و حالا اهالی تئاتر و کسانی که در دو سال گذشته نمایشی روی صحنه بردهاند بهتر از هر کسی میتوانند بگویند که این شفافسازی سودمند است یا خیر.
محمد اطبایی در مطلبی مبسوط به ارزیابی جشنواره های معتبر جهانی و سینمای ایران در سال 2019 پرداخته است و در بخشی از این مطلب صراحتا اعلام کرده است که "در بررسی حضورها و جایزه های بین المللی حداقل پنج سال اخیر سینمای ایران به نتایج تاسف باری رسیده که نزدیک به ۸۰ درصد این اتفاقات در جشنواره های دروغین و بسیار کم ارزش و شبه جشنواره رخ داده اند."
اگر خود صداوسيما بخواهد اثري را توليد كند كه در سيما پخش نشود بايد از ارشاد مجوز بگيرد
حتما خیلی از اهالی تئاتر یادشان است که چهار سال پیش در مراسم «شب بازیگر» هدیهای ویژه به برگزیدگان و داوران داده شد؛ هدیهای که با دست و دلبازی عجیب یک اسپانسر نصیب تئاتریها شده بود و بعدها به افراد بیشتری هم تعلق گرفت، اما حالا که چند سال گذشته، خبر میرسد که هنوز کسی دستش به آن هدیه نرسیده است!
بیستمین جشن «حافظ» در حالی تحت ملاحظات کرونایی برگزیدگان خود را معرفی کرد که سریال «هیولا» و فیلم سینمایی «سرخپوست» عنوان برترین آثار این رویداد را از آن خود کردند.
مرور اخبار مرتبط با بازگشایی سینماها در کشورهای صاحب صنعت سینما در ماههای اخیر، تصویری واضحتر از آنچه تحت عنوان «بحران کرونا» میخوانیم، پیش رویمان قرار میدهد.
حکایت غریببی است، حکایت مردی که از همان دوران نوجوانی، شیفته دنیای قصهها و افسانهها بود و به هر کجا سرک میکشید تا گنجهای ادبیات فولکلور را گردآوری کند، به آنها رخت نمایشی بپوشاند، به قاب تصویر بنشاند تا به لطف سینما و تلویزیون به یادگار بماند برای آیندگان ولی همین مرد، آثار گمشده بسیار دارد. آثاری که معلوم نیست چرا از دست رفتهاند.
مدیر گروه تئاتر «آناهیتا» نمیتوانست این جوانک را بپذیرد. آخر موعد ثبت نام گذشته بود اما جوان مشتاق مگر میتوانست به این آسانی از این وسوسه بگذرد. او به عشق تئاتر راهی تهران شده بود. سماجت و صبوری کرد و یک سالی در تئاتر پارس کار کرد تا فرصتی به او داده شد و به گروه تئاتر «آناهیتا» راه یافت. محمود دولتآبادی این گونه به عرصه تئاتر وارد شد.