پایگاه خبری تئاتر: اين روزها «جوكر» تماشاگران مختلف را با تحليل متفاوت و حتي متضاد روبهرو كرده است. مايكل مور مستندساز امريكايي ديدن اين فيلم را بس حياتي ميداند؛ تحليلي ديگر در يكي از روزنامهها، جوكر را فيلمي در دفاع از جهان سرمايهداري و به سخره گرفتن مخالفانش قلمداد كرد. به نظر ميرسد فيلم فارغ از احتمال بازتاب منفي بر تماشاگر به ميزان خشونتي كه به تصوير ميكشد بيشتر تفسيرها از اين فيلم اشاره به واقعيتهايي نسبتا مورد اتفاق خواهد بود؛ واقعيتي مانند اينكه تحقير در هر شكلي كه وجود دارد به احتمال زياد مجال بروز واكنشهاي خشونتآميز را فراهم ميآورد. همچنين برخي واكنشهاي انتقامجويانه گاه ممكن است به انگيزه شخصي صورت گيرد اما ناخواسته جرقه اعتراض با انگيزههاي ديگري را در ميان مردم آغاز ميكند. شايد از همين چشمانداز است كه در جوكر، تثبيت كشمكشها از طريق قتل سه نفر در مترو شكل ميگيرد؛ تثبيتي كه در نقش عاملي عظيم بر نوعي گرهافكني چيده شده است و در مسير پيش روي پيچيدهتر و سير صعودياش را طي ميكند. يعني آنجايي كه قتل با انگيزه شخصي توسط جوكر انجام ميگيرد اما فضاي سياسي جامعه به سبب پيكار مداوم و پنهاني گروهها با هم طور خواسته يا ناخواسته از ماهيت قتلهاي مترو تصوري متفاوت برميانگيزد. روايت از طريق مختلف نظير آزار تمسخر چند پسر نوجوان و... ذهن تماشاگر را درراستاي فهم بهتر «پيرنگ روايت» آماده ميكند. در ادامه باز هم از اين سطح فراتر ميرويم و رازهاي روانشناختي پنهان اما ريشهاي بهطور مداوم توسط «آرتور» بر ملا ميشود؛ براي نمونه زمان تشديد تنشها از «صداي داستاني دروني» جوكرميفهميم كه برخي مردمان يك جامعه نگاه سطحي به رفتار بيماران رواني و درمانده دارند. در حقيقت، تاد فيليپس به طرز هوشمندانهاي از ميانه تراژديهاي زندگي جوكر، تسري ياغيگريهاي جوكر پس از كشتن سه نفر در مترو بهطور ناخواسته تصويرگر انتقال تنش از زندگي فرد به عرصه گستردهتري از پيكار به سبب وضعيت وخيم سياسي، اقتصادي است. سكانس ديگري را باز هم به ياد بياوريم كه در آن يك زن رو به آرتور ميگويد كه دولت بودجه را كاهش داده است و ما مجبور ميشويم در دفتر را ببنديم زيرا خدمات اجتماعي، ديگر براي بيماران رواني اهميتي ندارد. شايد حكايت افراد ماسك به چهره در جوكر به ماهيت پيكارهايي بيشتر شبيه ميشود كه «موريس دوورژه» در كتابش «اصول علم سياست» دربارهاش سخن گفتهاست؛ اينكه طبقات مسلط درصدد هستند كه طبقات زير سلطه را از طريق دولت به زير سلطه خود درآورند اما طبقات زيرسلطه در برابر اين گونه ستمكاري مقاومت ميورزند. فيلم جوكر از طريق سكانسي ديگر به صحنه نبرد فكري قديمي ميان اين دو گروه از طريق ديالوگهاي بسيار پر معنا بدل ميشود و اوج اين نزاع در زماني بيشتر نمايان ميشود كه «توماس وين» از عدهاي فرودست سخن به ميان ميآورد كه به افراد ثروتمند و موفق حسادت ميورزند و حسادت انگيزه اصلي معترضان در اقدام به كشتار و اغتشاش است. اين گونه است كه جوكر لابهلاي شبكه تارهاي عنكبوتي انواع تنش و نبردها در جولان است و سرانجام دستبند به دست ميشود اما پايانبازِ روايت شايد باز هم قصه آغاز جوكر ديگري از اين گونه باشد..