از یاد نبریم که در اصطلاحات حقوقی عبارت «کان لم یکن» به باطل شدن یک قرارداد مابین طرفین معامله اطلاق میشود که شرایط صحت عقد قرارداد به طور کامل در آن رعایت نشده و مستوجب ضرر و زیان یکی از طرفین شود. فرآیندی که بروکراسی مخصوص خود را دارد و این روزها به کرات در گوشه و کنار کشور قابل مشاهده است.
محمدرضا عطاییفر با انتخاب افرادی از کشورهای مختلف توانسته یک درام پر تنش را تدارک کند که شخصیتها در آن بتوانند نسبت به یکدیگر، قضاوت کنند و در رابطه با علایق و اختلافاتشان به بحث و گفتوگو بپردازند. اما نکته اینجاست که اجرا نتوانسته این افراد را از کشورهای مختلف چنان گرد هم آورد که فیالمثل تنشهای زبانی و فرهنگیشان، نشانهای از یک جهان متکثر و باورپذیر باشد. به دیگر سخن فرقی ندارد شخصیت حاضر در این موسسه پزشکی متعلق به کدام اقلیم باشد، چرا که آنان به راحتی فارسی حرف میزند و گویی احتیاج به مترجم و مفسر ندارند. جالب آنکه در این اجتماع کوچک انسانی میتوان از قاچاقچی مکزیکی موادمخدر تا پرستار سوییسی و یک جهادی خاورمیانهای مشاهده کرد که همگی به یک زبان مشترک و قابل فهم صحبت کرده و در کمال آسودگی، عشق و نفرت خویش را نثار یکدیگر میکنند. البته میشود حدس زد که چرا این قبیل اجراها به سمت این شکل از بازنمایی آدمها از کشورهای مختلف میروند و گشادهدستانه از چهار گوشه جهان برای ساختن یک موقعیت فرضی استفاده میکنند. پاسخ میتواند مربوط باشد به مواجهه گروههای اجرایی با مسالهای چون ممیزی هیاتهای نظارت و ارزشیابی و تمهیدی که برای عبور از آن میتوان به کار برد و همچنان تولید تئاتر کرد. بنابراین شاهد هستیم که چگونه در این اجرا یک موقعیت جغرافیایی مبهم برای ایدههای اجرا انتخاب شده تا یک درام اجتماعی با بنمایههای فلسفی در باب اخلاق پزشکی و رابطهاش با بهمرگی ساخته شود و این شبها در سالن چهارسوی تئاتر شهر پذیرای مخاطبان باشد. نمایش توقف اتانازی بر این مدار استوار است و نسبتش با این روزهای ما، فاصلهمند و دسترسناپذیر حتی اگر حرفش بهمرگی باشد.
حال به نمایش دوم بپردازیم که آن هم به نوعی به بروکراسی اداری میپردازد و سرگذشت سه زندانی محبوس در یک زندان را روایت میکند. نمایش «کان لم یکن» برعکس نمایش «توقف اتانازی» بر یک موقعیت اینجا و اکنونی بنا شد[...] سه نفر به دلایل مختلف، بازداشت و زندانی شده و در یک سلول مشترک، نقشه فرار از زندان میکشند و ناگهان عفو خوردن یکی از زندانیان کل این تقلا را بیمعنا میکند. سیدعلی موسویان در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان توانسته یک کمدی اجتماعی را مابین چند زندانی شکل بدهد و فضایی مفرح بسازد. گاهی به مسائل معتنابه این روزهای جامعه مثل قیمت دلار، دروغ در روابط عاطفی و گسترش شبکههای مجازی و فرهنگ سلبریتی محوری پرداخته میشود و از قضا موقعیتهای به واقع خندهآوری را در این زمینه خلق میسازد. البته گاهی شدت این فضای طنز از اندازه خارج شده و گویی هدف اجرا بر رضایت حداکثری مخاطبان استوار شده آنهم از طریق کمدی تمامعیار به هر وسیله و روش. اما با تمامی این نکات ذکر شده همچنان میتوان اجرای «کان لم یکن» را با فراغ بال به تماشا نشست و از بعضی دقایقش لذت برد. سیدعلی موسویان نشان داده مهارت خوبی در بازی و ایجاد موقعیتهای کمدی دارد و در این اجرا هم با نگاهی طنازانه توانسته به این روزهای سیاست و اجتماع ایران پرداخته و موقعیت سه زندانی نمایش را با لحن و زبانی تازه به روایت بنشیند. اما این توانایی باید کنترل شود و اجرا در مسیری که انتخاب کرده هم به اندازه بخنداند و هم به اندازه به نقد فساد در جامعه امروزی ایران بپردازد. به هر حال این اجرا توانسته تا حدودی بروکراسی دستگاه قضاوت در قبال زندانیان و فرآیند صدور حکم را با زبانی ساده و کمیک بیان کرده و تجربه زیستن در زندان را ملموس و انضمامی کند. با آنکه تجربه زندان بیشک سختتر از این روایتهای تئاتری است، اما پرداختن به زندان و محدودیتهایش با توجه به مشکلات عمومی جامعه و گسترش پروندههای قضایی به علت مسائل اقتصادی و اجتماعی، امر مبارکی است. از یاد نبریم که در اصطلاحات حقوقی عبارت «کان لم یکن» به باطل شدن یک قرارداد مابین طرفین معامله اطلاق میشود که شرایط صحت عقد قرارداد به طور کامل در آن رعایت نشده و مستوجب ضرر و زیان یکی از طرفین شود. فرآیندی که بروکراسی مخصوص خود را دارد و این روزها به کرات در گوشه و کنار کشور قابل مشاهده است.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی
https://teater.ir/news/60928