فیلمنامه اگرچه قابل پیشبینی است، از تعلیق کافی بهره میبرد که البته بهتر است آن را فاش نکنیم. اما در هر صورت، باید بدانید که در نیمهی دوم فیلم، کرولاین با داگمار اوربای ملاقات میکند؛ کسی که وان هورن در کنفرانس مطبوعاتی، او را به یک جادوگر در داستانهای افسانهای تشبیه کرد.
چارسو پرس: فیلم «دختری با سوزن» (The Girl with the Needle) جدیدترین ساختهی فیلمساز خوشآتیهی سوئدی، مگنوس وان هورن است که پیش از این، با فیلم «آخرت» (The Here After) در جشنواره کن حضور پیدا کرده بود و اثر قبلیاش، «عرق» (Sweat) نیز با استقبال گرم منتقدان روبهرو شد. «دختری با سوزن» اگرچه فیلمی تریلر-جنایی نیست اما با الهام از زندگی قاتل زنجیرهای مشهور دانمارکی، داگمار اُوِربای ساخته شده است که بین سالهای ۱۹۱۳ الی ۱۹۲۰، بیش از ۹ کودک را به قتل رساند؛ این فیلم که برای نخل طلا رقابت میکند، تا اینجا نقدهای مثبتی دریافت کرده است که به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت.
داستان «دختری با سوزن» دربارهی زن جوانی به نام کرولاین است که روزهای فاجعهباری را سپری میکند. او پولی ندارد و شوهرش پیتر مدتهاست که در جنگ ناپدید شده اما از آنجایی که مرگ وی بهصورت رسمی تایید نشده است، دخترک نمیتواند حقوق و مضایای ویژهی بیوههای جنگ را دریافت کند. او در یک کارخانه خیاطی کار میکند و آنجا، مورد توجه رئیس کارخانه، یورگن، قرار میگیرد. کرولاین که فکر میکند آنها با هم ازدواج خواهند کرد، از یورگن باردار میشود. نقدهای «دختری با سوزن» هنوز به طور کامل منتشر نشده اما فیلم تا اینجا، تقریبا از همهی منتقدان امتیاز مثبت گرفته است؛ در ادامه میتوانید بخشهایی از این نقدها را مطالعه کنید.
هنگامی که کرولاین متوجه میشود باردار شده و امیدوار است که یورگن با او ازدواج کند، شوهر واقعیاش پیتر از ناکجاآباد ظاهر میشود؛ مردی که به دلیل زخمهای وحشتناک روی صورتش، تقریبا غیرقابلشناسایی است. نگران از اینکه فرصت ازدواج با یورگن را از دست بدهد و عصبانی از اینکه فکر میکرد شوهرش مرده است، کرولاین، پیتر را از خود دور میکند. اما نقشههایش درست پیش نمیرود زیرا مادر ثروتمند و مغرورِ یورگن جلوی این ازدواج را میگیرد تا کرولاین با نوزادی که در راه است تنها بماند.
فیلمنامه اگرچه قابل پیشبینی است، از تعلیق کافی بهره میبرد که البته بهتر است آن را فاش نکنیم. اما در هر صورت، باید بدانید که در نیمهی دوم فیلم، کرولاین با داگمار اوربای ملاقات میکند؛ کسی که وان هورن در کنفرانس مطبوعاتی، او را به یک جادوگر در داستانهای افسانهای تشبیه کرد. برای کسانی که با قصهی اصلی آشنایی ندارند، داگمار -که همیشه دختر بلوند هفت سالهاش را با خود همراه میکند- شاید شبیه یک عنصر نجاتبخش به نظر برسد؛ زن مسن نجیبی که به زنان جوان کمک میکند. اما هوشیار باشید: او اینگونه نیست!
این شهرِ تیره به گونهای ترسیم شده است که گوتیک جلوه کند، هزارتویی از اتاقهای تنگ و تاریک و کوچههای باریک، با تَرَکها و سایهها، و شکافهای بزرگی که زندگی انسانها در آنها پنهان یا دور انداخته میشود. ما شخصیت اصلی را در آستانهی از دست دادن اتاق کوچک و نامرتبش -که آن را خانه مینامد- ملاقات میکنیم: شوهرش پیتر هرگز از جنگ بازنگشته و او با کار عذابآور خیاطی در یک کارخانه سعی میکند تا هزینههای زندگیاش را تامین کند.
وقتی یورگن، مالک ثروتمند کارخانه، به او ترحم میکند، آنها وارد رابطه میشوند؛ رابطهای که حتی باعث میشود کرولاین پس از بازگشت پیتر از جنگ، او را طرد کند. در این جهان بیرحم، قربانیان به اجبار، دیگران را قربانی میکنند. اما وضعیتِ رو به بهبودِ اجتماعی کرولاین موقت است، زیرا وعدهی ازدواج یورگن به جایی نمیرسد، آنهم وقتی که او باردار شده است و راه بازگشتی ندارد. در حین تلاش برای سقط جنین در یک حمام عمومی، دخترک با داگمار، صاحب یک فروشگاه شیرینیفروشی، آشنا میشود که ادعا میکند میتواند برای فرزندان ناخواسته، خانوادهی مناسبی پیدا کند. با وجود التماسهای پیتر برای بزرگ کردن کودک به عنوان فرزند خود، کرولاین پیشنهاد داگمار را میپذیرد (اینکه بچه را به او بدهد).
طولی نمیکشد که بفهمیم داگمار آن کسی که ادعا میکند نیست اما کرولاین از واقعیت خبر ندارد و در خانهی خفقانآورِ داگمار، آرامشی عجیب را تجربه میکند. پس از تحویل دادن نوزادش، او داوطلب میشود تا به عنوان پرستار، به دیگر نوزادان شیر بدهد اما نمیداند که در حقیقت شریک جرم شده است. «دختری با سوزن» فیلم آسانی برای تماشا نیست اما ساختهی وان هورن به بدبینی مزمن خلاصه نمیشود، زیرا از ابعاد اخلاقی و معنویِ پشت این جنایتها درک درستی دارد.
«دختری با سوزن» با هوشمندی، یکی از این مادران را دنبال میکند. کرولاین (سونه) به عنوان یک خیاط در کارخانهای که یونیفرمهای جنگی میدوزد، کار میکند. با این تصور که شوهرش در جنگ کشته شده، کرولاین با مالک کارخانه وارد رابطه میشود اما خانواده اشرافی پسرک او را نمیپذیرد، و کرولاین که باردار شده، در حین تلاش برای سقط جنین، با داگمار آشنا میشود.
وان هورن به طرز چشمگیری توانسته داستان اصلی را با ایدههای فانتزیاش متعادل کند و فیلمبرداری سیاه و سفید و شکوهمندِ میخال دیمک به طرز عجیبی هم رویاگونه و هم مستند به نظر میرسد. این ظرافت در دیگر بخشها نیز دیده میشود، مانند یک اتاق زیر شیروانی که آن هم چیزی میان تخیل و واقعیت است. نقشآفرینی سانه هم شایسته تقدیر است. کرولاین در ابتدای فیلم شبیه یک آدم رویاپرداز سادهلوح نیست، اما بازی سانه کمک میکند تا خوشبینی سادهلوحانهای را در دخترک احساس کنیم، به همین دلیل است که ما هم در ادامه، همزمان با فروپاشی او، ویران میشویم.
داستان «دختری با سوزن» دربارهی زن جوانی به نام کرولاین است که روزهای فاجعهباری را سپری میکند. او پولی ندارد و شوهرش پیتر مدتهاست که در جنگ ناپدید شده اما از آنجایی که مرگ وی بهصورت رسمی تایید نشده است، دخترک نمیتواند حقوق و مضایای ویژهی بیوههای جنگ را دریافت کند. او در یک کارخانه خیاطی کار میکند و آنجا، مورد توجه رئیس کارخانه، یورگن، قرار میگیرد. کرولاین که فکر میکند آنها با هم ازدواج خواهند کرد، از یورگن باردار میشود. نقدهای «دختری با سوزن» هنوز به طور کامل منتشر نشده اما فیلم تا اینجا، تقریبا از همهی منتقدان امتیاز مثبت گرفته است؛ در ادامه میتوانید بخشهایی از این نقدها را مطالعه کنید.
هالیوود ریپورتر – لزلی فلپرین
فیلم «دختری با سوزن» بهصورت دیجیتالی و سیاه و سفید فیلمبرداری شده است؛ زیباییشناسی آن علاقهمندان به سینما را خوشحال میکند اما به دلیل سیاهی سوژه، فیلم احتمالا از جنبهی تجاری دچار مشکل خواهد شد. دیگر فیلمسازان شاید به ماهیت جنایی قصهی اصلی -که واقعی است- علاقهی بیشتری نشان دهند و شخصیت دیگری را به عنوان قهرمان انتخاب کنند. اما وان هورن، که آخرین فیلمش «عرق» نیز بر روی زنی جوان که در آستانهی فروپاشی است تمرکز داشت، اینجا هم یک زن معمولی را انتخاب کرده است که میتوان با وی همذاتپنداری کرد. شخصیت کرولاین شاید کمی سرد به نظر برسد اما ویک کارمن سانه، با بازی خوبش -و تاکید بر معصومیت کودکانهی کرولاین- این ضعفها را جبران میکند. سانه حتی کمی شبیه به یک دختر نوجوان است اما درون او یک سرسختی خاص وجود دارد تا در نهایت با تمام ضعفهایش، بتوان او را تحسین کرد.هنگامی که کرولاین متوجه میشود باردار شده و امیدوار است که یورگن با او ازدواج کند، شوهر واقعیاش پیتر از ناکجاآباد ظاهر میشود؛ مردی که به دلیل زخمهای وحشتناک روی صورتش، تقریبا غیرقابلشناسایی است. نگران از اینکه فرصت ازدواج با یورگن را از دست بدهد و عصبانی از اینکه فکر میکرد شوهرش مرده است، کرولاین، پیتر را از خود دور میکند. اما نقشههایش درست پیش نمیرود زیرا مادر ثروتمند و مغرورِ یورگن جلوی این ازدواج را میگیرد تا کرولاین با نوزادی که در راه است تنها بماند.
فیلمنامه اگرچه قابل پیشبینی است، از تعلیق کافی بهره میبرد که البته بهتر است آن را فاش نکنیم. اما در هر صورت، باید بدانید که در نیمهی دوم فیلم، کرولاین با داگمار اوربای ملاقات میکند؛ کسی که وان هورن در کنفرانس مطبوعاتی، او را به یک جادوگر در داستانهای افسانهای تشبیه کرد. برای کسانی که با قصهی اصلی آشنایی ندارند، داگمار -که همیشه دختر بلوند هفت سالهاش را با خود همراه میکند- شاید شبیه یک عنصر نجاتبخش به نظر برسد؛ زن مسن نجیبی که به زنان جوان کمک میکند. اما هوشیار باشید: او اینگونه نیست!
ورایتی – گای لاج
فیلم قبلی وان هورن، «عرق» که قرار بود در جشنواره کن ۲۰۲۰ به نمایش گذاشته شود، تصویری متفاوت از زنانگی ارائه میداد؛ زنی که برای تطبیق با استانداردهای اجتماعی تلاش میکند. فیلمن پرترهای معاصر از یک اینفلوئنسر جوان در حوزه تناسب اندام بود که رفتهرفته به سقوط نزدیک میشود. جهان آن فیلم اما فاصلهی معناداری با «دختری با سوزن» دارد که ماجراهایش در کپنهاگِ گلآلود و در دورهای تلخ پس از جنگ جهانی اول رخ میدهد.این شهرِ تیره به گونهای ترسیم شده است که گوتیک جلوه کند، هزارتویی از اتاقهای تنگ و تاریک و کوچههای باریک، با تَرَکها و سایهها، و شکافهای بزرگی که زندگی انسانها در آنها پنهان یا دور انداخته میشود. ما شخصیت اصلی را در آستانهی از دست دادن اتاق کوچک و نامرتبش -که آن را خانه مینامد- ملاقات میکنیم: شوهرش پیتر هرگز از جنگ بازنگشته و او با کار عذابآور خیاطی در یک کارخانه سعی میکند تا هزینههای زندگیاش را تامین کند.
وقتی یورگن، مالک ثروتمند کارخانه، به او ترحم میکند، آنها وارد رابطه میشوند؛ رابطهای که حتی باعث میشود کرولاین پس از بازگشت پیتر از جنگ، او را طرد کند. در این جهان بیرحم، قربانیان به اجبار، دیگران را قربانی میکنند. اما وضعیتِ رو به بهبودِ اجتماعی کرولاین موقت است، زیرا وعدهی ازدواج یورگن به جایی نمیرسد، آنهم وقتی که او باردار شده است و راه بازگشتی ندارد. در حین تلاش برای سقط جنین در یک حمام عمومی، دخترک با داگمار، صاحب یک فروشگاه شیرینیفروشی، آشنا میشود که ادعا میکند میتواند برای فرزندان ناخواسته، خانوادهی مناسبی پیدا کند. با وجود التماسهای پیتر برای بزرگ کردن کودک به عنوان فرزند خود، کرولاین پیشنهاد داگمار را میپذیرد (اینکه بچه را به او بدهد).
طولی نمیکشد که بفهمیم داگمار آن کسی که ادعا میکند نیست اما کرولاین از واقعیت خبر ندارد و در خانهی خفقانآورِ داگمار، آرامشی عجیب را تجربه میکند. پس از تحویل دادن نوزادش، او داوطلب میشود تا به عنوان پرستار، به دیگر نوزادان شیر بدهد اما نمیداند که در حقیقت شریک جرم شده است. «دختری با سوزن» فیلم آسانی برای تماشا نیست اما ساختهی وان هورن به بدبینی مزمن خلاصه نمیشود، زیرا از ابعاد اخلاقی و معنویِ پشت این جنایتها درک درستی دارد.
ددلاین – جو یوتیچی
«دختری با سوزن» نشانه بلوغ این کارگردان سوئدی است. این فیلم، با بازی ویک کارمن سانه و ترینه دورهلم، به یکی از مشهورترین پروندههای قتل کشور دانمارک میپردازد. ترینه دورهلم نقش داگمار اوربای، قاتل سریالی دانمارکی که به قتل ۹ کودک محکوم شد را بازی میکند. یکی از این قربانیان فرزند خود او بود و باقی، کودکانی بودند که مادرانشان به دلایل مختلف، آنها را به او سپرده بودند، به این امید که او از آنها مراقبت و برایشان خانهی تازهای پیدا کند.«دختری با سوزن» با هوشمندی، یکی از این مادران را دنبال میکند. کرولاین (سونه) به عنوان یک خیاط در کارخانهای که یونیفرمهای جنگی میدوزد، کار میکند. با این تصور که شوهرش در جنگ کشته شده، کرولاین با مالک کارخانه وارد رابطه میشود اما خانواده اشرافی پسرک او را نمیپذیرد، و کرولاین که باردار شده، در حین تلاش برای سقط جنین، با داگمار آشنا میشود.
وان هورن به طرز چشمگیری توانسته داستان اصلی را با ایدههای فانتزیاش متعادل کند و فیلمبرداری سیاه و سفید و شکوهمندِ میخال دیمک به طرز عجیبی هم رویاگونه و هم مستند به نظر میرسد. این ظرافت در دیگر بخشها نیز دیده میشود، مانند یک اتاق زیر شیروانی که آن هم چیزی میان تخیل و واقعیت است. نقشآفرینی سانه هم شایسته تقدیر است. کرولاین در ابتدای فیلم شبیه یک آدم رویاپرداز سادهلوح نیست، اما بازی سانه کمک میکند تا خوشبینی سادهلوحانهای را در دخترک احساس کنیم، به همین دلیل است که ما هم در ادامه، همزمان با فروپاشی او، ویران میشویم.
https://teater.ir/news/61074