یکی از بخش‌های کمتر مورد توجه نوشتارهای میرزاآقا تبریزی، مقدمه و مؤخره‌ای است که او بر آثارش نگاشته و برخلاف نامه‌هایش به آخوندزاده، ضمن امضا با نام خود، تاریخ نگارش را هم درج کرده است. این دو نوشتار در زمان انتشارش در دهه پنجاه، بیش از هر کسی ذهن مایل بکتاش را به خود مشغول ساخته بود؛ اما نه در راستای گشودن محتوای آن و درک جهان‌بینی میرزاآقا که بیش‌تر در تلاش برای اثبات این مهم که میرزاآقا نگارنده نهان و ناشناخته نمایشنامه‌ مهم «بقال‌بازی در حضور» همانا میرزاآقا است.
چارسو پرس: یکی از بخش‌های کمتر مورد توجه نوشتارهای میرزاآقا تبریزی، مقدمه و مؤخره‌ای است که او بر آثارش نگاشته و برخلاف نامه‌هایش به آخوندزاده، ضمن امضا با نام خود، تاریخ نگارش را هم درج کرده است. این دو نوشتار در زمان انتشارش در دهه پنجاه، بیش از هر کسی ذهن مایل بکتاش را به خود مشغول ساخته بود؛ اما نه در راستای گشودن محتوای آن و درک جهان‌بینی میرزاآقا که بیش‌تر در تلاش برای اثبات این مهم که میرزاآقا نگارنده نهان و ناشناخته نمایشنامه‌ مهم «بقال‌بازی در حضور» همانا میرزاآقا است. البته ادعای بکتاش بعدها توسط سیروس سعدوندی رد شد؛ اما توجه بکتاش، در مقام پژوهشگری متفاوت از همنسلان خود، نشانگر دقت نظرش در یافت فرصت‌های مطالعاتی بود، به‌خصوص آنکه ما با دو متن معمولی روبه‌رو نیستیم. مقدمه و مؤخره میرزاآقا تقریباً‌ شباهتی با متون مشابه امروزی ندارد. مقدمه متن کوتاهی است روایت‌گونه و مؤخره نیز گفتگویی است به سبک رساله‌های میرزا ملکم‌خان که می‌توان کمی درک کرد چطور میرزا ملکم‌خان دهه‌ها نامش بر تارک آثار میرزاآقا به ناحق حک شده بود، هرچند پرسش مهم‌تری نیز در این میان وجود دارد که چطور نسخه‌هایی از متون میرزاآقا پیش از کشف آثارش در تفلیس بارها چاپ می‌شود!؟ آیا میرزاآقا چند نسخه از آثارش داشته است؟

 این نسخه‌ها دست چه کسانی بوده است؟ چرا دارندگان این نسخ تلاشی برای عدم‌تحریف نکرده‌اند؟ آیا با آن نسخ مقدمه و مؤخره هم بوده است؟ اگر بوده چرا آن را نادیده گرفته است؟ این پرسش‌ها معماهایی است که کشف آن نیازمند زمان است و امروز هنوز حفره‌های بسیاری بر سر یافتن سرنخ‌ها وجود دارد؛ اما مقدمه و مؤخره سندهای دردسترس جذابی به شمار می‌روند.

مقدمه همان‌طور که در ابتدا نگاشته شده است، نوشتاری است «در سبب تصنیف کتاب». مراد از کتاب در اینجا همان مجموعه‌ آثاری است که در قالب کتاب نشر می‌یابد و میرزاآقا در مقدمه اشاره می‌کند به کتاب «طیاطر» به قلم آخوندزاده که در آن روزگار منتشر شده بود. با توجه به اینکه تاریخ ثبت شده در مقدمه سال 1288 قمری است که برابر است با همان سالی که نامه‌نگاری با آخوندزاده رخ داده است. نامه آخوندزاده در ماه ربیع‌الاول امضا شده بود که سومین ماه در تقویم قمری است. با توجه به امضای تبریزی می‌توان حدس زد مقدمه در ماه‌های محرم و صفر و صرفاً برای ارسال برای آخوندزاده نگاشته شده است و نوشتن عبارت «سرکار ادیب و لبیب آقای آخوندزاده کولونل دام مجده» نیز نوعی تحویل گرفتن مراد خویش است. شاید این مقدمه تک‌نسخه‌ای بوده که ضمیمه نسخه‌های دیگر، شاید نسخه‌های چک‌نویسی که بعدها به اسم ملکم‌خان نشر یافته، نشده باشد

تبریزی در مقدمه مختصراً می‌گوید در مجلسی در کنار دوستانش بوده و گرم سخن می‌شود که رشته سخنشان به سوی فایده «مطالعه حکایات و استماع روایات» می‌کشد و با یادآوری کتاب «طیاطر» آخوندزاده - طبق مقدمه موضوع نسخه ترکی کتاب است، نه آنکه قرچه‌داغی ترجمه می‌کند- به این نتیجه می‌رسند که «عبارات با معنی و دلنشین آن، مانند گوهر غلطان دست به دست گردیده، آویزه گوش مستعمان گردید.» به عبارتی رفقای جمع معتقدند اسلوب نمایشنامه‌نویسی به سبب ساختارش می‌تواند راه‌تر از دیگر فرم‌های ادبی مخاطب جلب کند. البته این سؤال مطرح است با وجود فعالیت تالار دارالفنون و ترجمه آثار مولیر، چرا این گروه از آن متون یاد نکرده‌اند!؟ آیا تبریزی و اعوانش شناختی از آن متون نداشتند؟ شاید بتوان با اشاره به ضدیت ساختار آثار تبریزی با شیوه مرسوم آن زمان در اروپا، فرض ندانستن قوی باشد؛ اما برای یک مترجم فرانسه ندانستن پدیده‌ای به نام نمایشنامه‌نویسی کمی عجیب به نظر می‌آید.

بیشتر بخوانید

لاله زار به خاطر تئاتر پر از مسافرخانه و هتل شد

درباره دو چهره حذف شده تئاتر ایران/ در انتظار رهایی از روایت‌ رسمی تاریخ

زنی که می‌خواست «زبان زنان» باشد

میرزاده عشقی، روزنامه‌نگار، شاعر و هنرمندی که تئاتر و زمانه را پیوند زد/ در مسلخ عشق جز نکو را نکشند


تبریزی در مقدمه‌اش اشارات کوتاهی دارد که بعدتر در مقدمه «روزنامه تئاتر» به قلم  میرزا رضا خان طباطبایی نایینی به صورت مبسوط ارزیابی می‌شود. تبریزی به اختصار می‌گوید نمایشنامه‌نویسی از نظر ساختاری «ساده و شیرین» است و از همین رو می‌تواند «مایه ترقی و تربیت ملت» شود. نگرش تبریزی که بی‌شک به تبعیت از آخوندزاده است کاملاً در تضاد آن چیزی است که در آن سال‌ها در دارالفنون در جریان بود، یعنی نگرش سرگرمی‌محوری که به قول نیایش پورحسن، به وضعیت اسفناک تحت هدایت دلقکان درباری رسیده بود

تبریزی در پایان این سخن کوتاه ذکر می‌کند کتابش شامل چهار حکایت (ما به ازای نمایشنامه) است که هر کدام در چهار مجلس (ما به ازای پرده) به زبان فارسی نگاشته شده است و این جمله با امضای زیرش به تاریخ 1288 اثبات می‌کند او نخستین کسی که در نوشتن نمایشنامه به زبان فارسی همت ورزیده است. اما چیزی که بیش از همه به چشم می‌آید دعای پایانی مقدمه است:

«امید که به زیرو قبول طبع بلندهمتان در نظرها مزین و جلوه‌گر بیاید
این دعا کمی با محتوای نامه‌هایش با آخوندزاده در تضاد است. طبق این جمله باید گفت تبریزی به خوانده شدن متن‌هایش امید داشته است و حداقل در زمان نگاشتن این مرقومه ترسی از جان خود نداشته است. او خوانندگانش را بلندهمتان می‌نامد که شاید با توجه به آنکه ایده نوشتن در «مجلس یکی از یاران موافق» بوده است، پس این بلندهمتان شاید استعاره‌ای است از نمونه ایرانیانی که در بحث محاسن «طیاطر» مشارکت داشته‌اند و چه بسا یکی از همین بلندهمتان بوده است که با تغییر ماهیت نویسنده، متون میرزاآقا را منتشر کرده است. آنچه عیان است هر چی پیش می‌رویم بر معمایی بودن میرزاآقا افزوده می‌شود؛ اما در مؤخره حداقل او تصویری از یار موافق و بلندهمت ارائه می‌دهد، جایی‌که ملکم‌خان در قالب سبک نوشتاری حلول می‌کند.

نویسنده: احسان زیورعالم