فیلم "جولیِت و رومئو" به کارگردانی تیموتی اسکات بوگارت، در تلاش است تا داستان عاشقانهی قدیمی شکسپیر را بهصورت موزیکال و با الهام از موسیقی پاپ دوباره بیان کند. با این حال، این بازسازی بیش از حد کاهش یافته و به شدت مخاطبان را سردرگم و خسته میکند.
چارسو پرس: در دوران معاصر، احتمالا هیچ زمان دیگری مثل حالا آثار اقتباسی از داستان "رومئو و جولیِت" شکسپیر اینقدر متداول نبوده است. هرچند از زمانی که بَز لورمن در سال 1996 با "رومئو + جولیِت" نسخه مدرن و موسیقی پاپمحور خود را ارائه داد، بسیاری از بازسازیها و بازتفسیرها از این داستان بیزمان تاکنون ساخته شده است. فیلمهایی مانند "R#J" (2021) که به شکلی مبتنی بر فیلمهای رسانههای اجتماعی ساخته شد، یا "روزالین" (2022) که یک شخصیت فرعی را به عنوان قهرمان اصلی به تصویر کشید، نشاندهنده تلاشهای مختلف برای احیای این تراژدی عاشقانه شکسپیر بودند. حتی در سال گذشته، نمایشهایی از این داستان روی صحنهها با تفسیرهایی متفاوت به نمایش درآمد. اما هرچند منبع این داستان همیشه دستنیافتنی و بیعیب باقی میماند، این بدان معنا نیست که همه اقتباسها خوب یا به یادماندنی خواهند بود.
متأسفانه، فیلم "جولیِت و رومئو" که به نویسندگی و کارگردانی تیموتی اسکات بوگارت ساخته شده، در این زمینه یکی از موارد ناامیدکننده است. این بازسازی سعی کرده تا متن قدیمی شکسپیر را با تبدیل آن به یک فیلم موزیکال پاپ که در آن خبری از ایامیک پنتامتر (فرم شعری شکسپیر) و عمق احساسی اصلی داستان نیست، دوباره زنده کند. اما این تلاشها نه تنها نتواسته است روح اثر را احیا کند، بلکه آن را به یک جشنواره پوچ و بیمعنی از موسیقی پاپ و شخصیتهای کمعمق تبدیل کرده است که تنها موجب سردرگمی و خستگی مخاطبان میشود.
در این نسخه از داستان، اولین بار شخصیتهای اصلی در شهر ورونا و در سال 1301 معرفی میشوند. دو خانواده در حال جنگ هستند: خانواده مونتاکو (با بازی جیسون آیزاکس) و خانواده کاپولت (با بازی روپرت اورت و رببل ویلسون). جولیِت (کلارا روگارد)، دختر خانواده کاپولت، از مدرسه شبانهروزی به خانه برمیگردد، و این باعث نگرانی و ناراحتی از طرفی از سوی دخترعمویش روزالین (تیلا پارکس) میشود. در همین حال، در خانواده مونتاکو، مرکوتیو (نیکولاس پودانی) برای اثبات خود به پدرخواندهاش دچار مشکل است، در حالی که رومئو (جیمی وارد) در پی rebel شدن است. پس از آشنایی رومئو و جولیِت در بازار شبانه زیر نور ماه، آنها به سرعت جذب یکدیگر میشوند و به سرعت درگیر رابطهای پر از شور و شوق میشوند. این در حالی است که خانوادههایشان همچنان درگیریهای خود را دارند و بهویژه از طرف خانواده جولیِت تهدیدهایی در پیش است.
اما به رغم این، فیلم به شکلی گیجکننده و شلخته روایت میشود. تیموتی اسکات بوگارت به جای حفظ جذابیت و غنای احساسی متن اصلی، داستان را با اضافه کردن تعدادی آهنگ و توصیفات اضافی دچار پیچیدگیهای بیمورد کرده است. این فیلم سعی دارد با استفاده از گرافیکهای صفحهگردان و روایتهای توصیفی به تجربهای شبیه به کتابهای داستانی تبدیل شود، اما این کار نه تنها عمق احساسی داستان را از بین میبرد، بلکه تجربهای سطحی و کسلکننده را به مخاطب ارائه میدهد.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
علاوه بر این، موسیقی فیلم به شدت مصنوعی و از پیش ضبط شده است. آهنگهایی که توسط برادر کارگردان، اوان کید بوگارت، و جاستین گری نوشته شدهاند، هیچکدام نتواستهاند شور و هیجان لازم را به فیلم اضافه کنند. آنها بیشتر به تقلید از سبکهای مختلف موزیکال میپردازند و از طریق تدوین بد و بیمورد، تاثیرگذاری واقعی خود را از دست میدهند. حتی در صحنهای که جولیِت و رومئو به طور نمادین در یک خرمندشخورد میافتند، چیزی بیشتر از یک شوخی بیمزه و مصنوعی دیده نمیشود.
بوگارت همچنین ترتیب وقوع رویدادها را تغییر داده است و برخی از لحظات بحرانی را برای جذابیت بیشتر، به هم ریخته و به شکلی که تنها برای جلب توجه به ادامه داستان طراحی شده، ارائه کرده است. به علاوه، در بعضی از صحنهها کاراکترهایی که نیازی به آهنگهای ویژه نداشتند، به اجبار درگیر ترانههایی شدند که تنها به اختلال در جریان کلی داستان منجر میشوند. این تصمیمات باعث میشود که ریتم فیلم کاملاً از دست برود.
اما مهمترین مشکل فیلم عدم توسعه شخصیتهاست. به غیر از رومئو، جولیِت و مرکوتیو، سایر شخصیتها به طور سطحی و بدون انگیزه و دلیلی مشخص، به گونهای نمایش داده میشوند که تنها برای پر کردن زمان فیلم به آنها آهنگهای اضافی داده شده است. این امر بیشتر باعث سردرگمی مخاطب میشود که چرا این شخصیتها در آن آهنگها حضور دارند.
در نهایت، "جولیِت و رومئو" میتواند در برخی از جنبهها، مانند استفاده از مکانهای واقعی در ایتالیا و طراحی صحنه بینظیر دانته فرِتی، به چشم بیاید. بازیگران نیز به اندازهای که میتوانند تلاش کردهاند تا شیمی خاصی با یکدیگر ایجاد کنند، به خصوص کلارا روگارد و جیمی وارد که رابطهای بیعیب و دلفریب دارند. اما در نهایت، فیلم به جای این که به عمق عاشقانه و احساسی داستان بپردازد، بیشتر به یک نمایش پاپ و سینمایی ضعیف تبدیل شده است.
این بازسازی میتواند در آینده به نسخهای بهتر و جامعتر تبدیل شود، که بتواند موسیقیهای اصلی و قویتری به داستان شکسپیر اضافه کند. اما تا آن زمان، بهترین گزینه برای تجربه این داستان کلاسیک هنوز هم بازگشت به نسخهی لوهرمن است.
https://teater.ir/news/71082