فیلم «پرونده ۱۳۷» به کارگردانی دومینیک مول، داستان تکان‌دهنده‌ی بازرسی از یک پرونده‌ی خشونت پلیس را روایت می‌کند؛ جایی که یک بازرس زن در میانه‌ی میدان اخلاق، قانون و فشار نهادهای فاسد گرفتار می‌شود. با بازی خیره‌کننده‌ی لئا دروکر و روایتی بی‌پیرایه، این فیلم پلیسی در جشنواره کن درخشید.

چارسو پرس: فیلم «پرونده ۱۳۷» (Case 137) به کارگردانی دومینیک مول، یک درام پلیسی بی‌پیرایه، جدی و نفس‌گیر است که پرده از فساد درون نیروهای پلیس فرانسه برمی‌دارد. در این فیلم، لئا دروکر با بازی فوق‌العاده‌ای در نقش بازرس داخلی پلیس فرانسه (IGPN) ظاهر می‌شود؛ زنی وظیفه‌شناس که مأمور تحقیق درباره‌ی خشونت‌های پلیس است — اما خودش نیز قربانی نفرت و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به پلیس می‌شود.

 چرا همه از پلیس متنفرند؟ 

این سؤال را ویکتور ۱۲ ساله، فرزند استِفانی (با بازی لئا دروکر)، در میانه فیلم از مادرش می‌پرسد. پاسخ مادر صادقانه است: «شغل دوست‌داشتنی‌ای نیست... اجرای قانون برایت رفیق نمی‌آورد.» ولی او خودش هم هنوز نمی‌داند ماجرا چقدر عمیق‌تر از این حرف‌هاست.


استفانی یک پلیس معمولی نیست؛ او بازرسی در بخش «نظارت داخلی پلیس» است — واحدی که مسئول بررسی شکایات مربوط به خشونت و بدرفتاری نیروهای پلیس است. در حین انجام وظایفش، هم از سوی همکارانش مورد نفرت قرار می‌گیرد و هم از سوی مردم، چون با اینکه تلاش دارد جلوی فساد را بگیرد، باز هم یک پلیس است و زیر همان چتر قرار می‌گیرد.

بازگشت دومینیک مول به اوج

بعد از چند سال کم‌رنگ شدن در میان فیلم‌سازان مطرح فرانسه، دومینیک مول در سال ۲۰۲۳ با فیلم تحسین‌شده‌ی شب دوازدهم (The Night of the 12th) دوباره مطرح شد. آن فیلم، با لایه‌های پیچیده‌ اخلاقی در قالب یک معمای جنایی واقعی، جوایز سزار را درو کرد. اکنون، با «پرونده ۱۳۷» — نخستین حضور او در بخش مسابقه‌ی جشنواره کن از سال ۲۰۰۵ — او قدمی عمیق‌تر در ژانر پلیسی می‌گذارد.


برخلاف آثار هیجان‌انگیز و پر رمز و راز اولیه‌اش، مول در اینجا به سراغ یک درام آرام، واقع‌گرا و بی‌زرق و برق رفته، که بر پایه‌ی یک پرونده‌ خیالی اما الهام‌گرفته از واقعیت ساخته شده است. در محور داستان، اتهامی است علیه چند افسر یگان تحقیق و عملیات (BRI) که به شکلی مرموز و بی‌پرده از پاسخگویی طفره می‌روند.


اخبار، نقد و مطالب جشنواره فیلم کن (کلیک کنید)


پروند‌ه‌ای که از همه متفاوت‌تر است

استفانی در ابتدا با همدلی نسبت به برخی از همکاران متهم خود برخورد می‌کند — مثل افسری که در حین کنترل اعتراضات «جلیقه‌زردها» پس از ۱۵ سال خدمت بی‌عیب، ناگهان عصبی شده و خشونت به خرج داده است. اما پرونده‌ای که به او سپرده می‌شود، تمام تصوراتش را به چالش می‌کشد: مادری به نام ژوئل ادعا می‌کند که پسر ۲۰ ساله‌اش، «گیوم»، در یک سفر ساده به پاریس، بدون هیچ دلیلی توسط افسران BRI از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفته و زندگی‌اش دگرگون شده است.


اعتماد عمومی به سیستم پلیسی، حتی بخش بازرسی آن، پایین است. یکی از شاهدان با تلخی می‌گوید: «مثل اینکه حرف من بیشتر از حرف اون‌ها باور می‌شه، نه؟» — و واکنش مول هم چندان مخالف این دیدگاه نیست. سامانه نظارت بر پلیس، علی‌رغم هدف اصلاح‌گرانه‌اش، غرق در محافظه‌کاری و مقاومت‌های درونی است.


اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


بازی درخشان لئا دروکر

لئا دروکر یکی از بازی‌های درخشان کارنامه‌اش را در این فیلم ارائه می‌دهد. او ابتدا بازرس سختگیر و مصممی به‌نظر می‌رسد، اما با پیشرفت پرونده و مواجهه با سنگ‌اندازی‌های سیستم، از درون می‌پوسد. دفاعیات بی‌اساس، محافظت‌های کور از متهمان، و قهرمان‌سازی از متخلفان (مثلاً به‌خاطر نقش‌شان در مهار حمله‌ تروریستی باتاکلان در ۲۰۱۵) موجب می‌شود که حتی با وجود دست‌یابی به ویدئوی افشاگرانه‌ای از ماجرا، مسیر رسیدن به عدالت، ناهموار و پرموانع باشد.

یکی از شخصیت‌ها، با طعنه‌ای گزنده، یادآوری می‌کند که قربانی سفیدپوست این پرونده، شانس بیشتری برای رسیدن به عدالت دارد نسبت به قربانیان سیاه‌پوست یا عرب خشونت پلیس.

زندگی شخصی بازرس؛ انسان زیر فشار

در کنار خط اصلی پرونده، ما با زندگی روزمره استفانی هم آشنا می‌شویم: مادری تنها که سعی دارد رابطه‌اش با فرزند نوجوانش را حفظ کند. ویکتور، پسر حساس و آسیب‌پذیر او (با بازی عالی سولان ماچادو گرانر، برادر بازیگر فیلم «کالبدشکافی یک سقوط») نقش آینه‌ای را ایفا می‌کند که در آن، استِفانی به خودش شک می‌کند.


گربه‌ای ولگرد، درامی به فیلم اضافه می‌کند که کمی لطافت وارد فضای سخت و تلخ فیلم می‌کند — اما حتی این نیز از نگاه پدر استِفانی نوعی «حواس‌پرتی خطرناک» قلمداد می‌شود: «وقتی همه مغزشون شسته شده باشه و دموکراسی از بین رفته باشه، از اینکه انقدر ویدئوی گربه دیدی پشیمون می‌شی!»

تیز، هوشمندانه و خشم‌برانگیز

فیلم «پرونده ۱۳۷» نه اشک‌گیر است، نه سانتی‌مانتال؛ اما عمیقاً تأثیرگذار است. این فیلم با تیزهوشی ساختاری و بازی‌های درخشان، پرده از زوایای پنهان یک نهاد فاسد برمی‌دارد. طنز خشک، احساس ناامیدی تدریجی و نگاهی بی‌رحمانه به سیستم، آن را در کنار آثار برجسته‌ی ژانر پلیسی اروپا قرار می‌دهد. در نهایت، سؤال اساسی فیلم نه در مورد یک پرونده خاص، بلکه درباره‌ی کل سیستم عدالت و اینکه اصلاً چه فایده‌ای دارد که آدم کارش را درست انجام دهد، مطرح می‌شود.