فیلم جدید آن ای‌موند، با محوریت مردی مهربان و مضطرب که بار نگرانی‌های محیط‌زیستی جهان را به تنهایی به دوش می‌کشد، در ابتدا با لحنی شاعرانه و حس‌برانگیز مخاطب را مجذوب می‌کند، اما خیلی زود در پیچ‌و‌خم روایی و ترکیب بی‌ثمر ژانرها، راه خود را گم می‌کند.

چارسو پرس: در دورانی که سینما بیش از هر زمان دیگری با بحران‌های جهانی گره خورده، فیلم‌سازان مستقل در تلاش‌اند تا نگاه‌های شخصی و شهودی خود را نسبت به این بحران‌ها به تصویر بکشند — نه با شعار، بلکه با روایت‌هایی انسانی، درونی و گاه سوررئال. Anne Émond، فیلم‌ساز فرانسوی‌زبان اهل کبک، در تازه‌ترین اثرش با عنوان Peak Everything، قدم در همین مسیر گذاشته است: روایتی درباره اضطراب‌های زیست‌محیطی، انزوای عاطفی، و نیاز به اتصال انسانی در جهانی که به‌نظر می‌رسد به مرز فروپاشی نزدیک شده است.


فیلم او، که در نیمه‌ی راه میان درام روان‌شناختی و کمدی پوچ‌گرایانه حرکت می‌کند، نگاهی متفاوت به مردی آرام اما از درون فروریخته دارد که با دغدغه‌های بزرگ جهانی، در قالبی کوچک و شخصی، دست‌وپنجه نرم می‌کند. شخصیت اصلی فیلم نه یک کنشگر محیط‌زیستی است و نه یک قربانی فجایع بیرونی، بلکه انسانی است به‌شدت مهربان و نگران که زیر بار سنگین درک «همه چیز» در حال خرد شدن است.


اما آیا Peak Everything توانسته است از دل این اضطراب وجودی، داستانی منسجم و درگیرکننده بیرون بکشد؟ یا آن‌که خود قربانی همان اشباع‌گرایی‌ای شده است که عنوانش به آن اشاره دارد؟ در ادامه، با نگاهی دقیق‌تر به فیلم، نقاط قوت و ضعف آن را بررسی می‌کنیم.


در جهانی پر از بحران، گاهی ساده‌ترین دغدغه انسانی — مثل دلسوزی برای زمین و طبیعت — به پیچیده‌ترین بار روحی تبدیل می‌شود. Peak Everything ساخته‌ی Anne Émond تلاش می‌کند دقیقاً همین وضعیت را به تصویر بکشد: مردی معمولی، دوست‌داشتنی و رنج‌کشیده به نام آدام (با بازی درخشان پاتریک هیوون) که به‌جای بی‌تفاوتی، بار تمام فجایع زیست‌محیطی و دردهای بشری را بر دوش دارد.


فیلم با فضایی ملایم، سبک بصری خوش‌ساخت و شخصیت‌پردازی دقیق، بیننده را با دنیای آدام آشنا می‌کند. او در حومه مونترال زندگی می‌کند، یک پرورشگاه سگ دارد و با نگاهی مهربان و دردمند، هر روز با اخبار آخرالزمانی روبه‌رو می‌شود. فیلم در ابتدا شبیه روایتی است از روزمرگیِ انسانی در حال فرسایش روانی، که خودآگاه نیست چطور زنده مانده است.


اخبار، نقد و مطالب جشنواره فیلم کن (کلیک کنید)


اما نقطه عطف فیلم، تماس تلفنی تصادفی آدام با زنی به نام تینا (با بازی صمیمی پایپر پرابو) است. آدام برای مشاوره درباره‌ی لامپ درمانی تماس می‌گیرد، اما اشتباهی گفت‌وگویی شکل می‌گیرد که بیشتر شبیه مشاوره روانشناسی است تا پشتیبانی فنی. این رابطه غیرمنتظره، گرچه بر بستر سوء‌تفاهم شکل گرفته، نقطه‌ای برای تنفس و اتصال انسانی در فیلم است — لحظه‌ای که یادآور فضای فیلم Her به کارگردانی اسپایک جونز است.


تا این‌جای کار، فیلم به خوبی روی دو پای استعاره و احساس ایستاده، اما هرچه پیش می‌رویم، وزن اضافیِ روایی باعث فروپاشی تدریجی آن می‌شود. ورود خط داستانی زلزله، سفر آدام به منطقه‌ای دور، ماجرای عجیب باند مواد مخدر، و نهایتاً خانواده‌ی تینا، بیش از آن‌که به روایت عمق ببخشند، آن را متلاشی می‌کنند. تینا از شخصیتی معنادار به یک ابزار داستانی تبدیل می‌شود و هدف فیلم از ایجاد رابطه انسانی به گنگی گرایش پیدا می‌کند.


نقد فیلم Peak Everything: وقتی آدم خوب قصه زیر بار خوبی دنیا له می‌شود

اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


در عین حال، طراحی صحنه و تصویرپردازی فیلم تحسین‌برانگیز است. نماهای برفی مینیمال، حضور سگ‌ها به عنوان نماد آرامش و وفاداری، و فضاهای شهری دودآلود، تضاد ذهنی آدام را به‌خوبی منعکس می‌کنند. اما همچنان، به‌رغم تمام این تلاش‌ها، فیلم نمی‌تواند از پسِ جمع‌بندی تمام موضوعات متعددش بربیاید.


Peak Everything در عنوان خود به بحران "اشباع" اشاره می‌کند — بحرانی که شاید خود فیلم هم به آن گرفتار شده است: زیاده‌روی در موضوع، در فرم، در شخصیت. فیلمی که می‌توانست یک درام مینیمال و شاعرانه درباره‌ی اضطراب زیست‌محیطی باشد، بدل شده به کولاژی پراکنده از کمدی، رمانس، حادثه و تلخی، بدون آن‌که هیچ‌کدام را به سرانجامی رضایت‌بخش برساند.


در پایان، فیلم Peak Everything همچون شخصیت محوری‌اش، قربانی دغدغه‌های زیاد و فیلمنامه‌ای بیش از حد پرطمطراق می‌شود. ای‌موند تلاش کرده است همه‌چیز را بگوید — از وضعیت سیاره گرفته تا بحران هویت فردی و معنای پیوند انسانی — اما در این مسیر، از وضوح و انسجام بازمی‌ماند. اگر فیلم فقط به صدای آرامی برای بیان دغدغه‌ای بزرگ اکتفا می‌کرد، شاید تبدیل به یکی از آثار شاخص سینمای مستقل کانادا می‌شد. اما حالا تنها خاطره‌ای از فیلمی است که می‌توانست بهتر باشد، اگر کمتر می‌خواست.


فیلم با لحنی سورئال و دل‌نشین آغاز می‌شود، اما درست همان‌طور که قهرمانش در گرداب دغدغه‌های محیط‌زیستی و ارتباطات انسانی بی‌سرانجام غرق می‌شود، خود روایت نیز در ترکیب ژانرها و شخصیت‌های حاشیه‌ای بی‌جهت، سررشته را گم می‌کند.


در قلب این فیلم، پاتریک هیوون با بازی درخشانش آدمی را تصویر می‌کند که قربانی «اضافه‌بار احساسی» قرن بیست‌و‌یکم شده — کسی که نه از شدت بی‌خیالی، بلکه از شدت دلسوزی از پا درمی‌آید.


اما اگر فیلم در مسیر همان ارتباط تلفنی ساده و صمیمی با تینا باقی می‌ماند، شاید می‌توانست مانند نسخه‌ای آرام و زمینی از Her عمل کند. متأسفانه، جهش‌های بی‌جهت به سمت تعلیق، بزهکاری و مثلث‌های عاطفی بی‌سرانجام، تنها حس‌وحال شاعرانه‌ی فیلم را تضعیف می‌کنند.


در نهایت، Peak Everything مانند شخصیت اصلی‌اش، می‌خواهد همه‌چیز باشد — کمدی، تراژدی، نقد زیست‌محیطی، تأملی معنوی، داستان عاشقانه و هشداری آخرالزمانی — اما در این تلاش برای دربرگرفتن همه چیز، به نقطه‌ای می‌رسد که در آن هیچ‌چیز نیست، جز دغدغه‌هایی پراکنده در فضایی خوش‌رنگ.


منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند