«Slauson Rec» مستندی جسور و نگران‌کننده از پشت‌پرده‌ی کارگاه بازیگری شایا لابوف است؛ روایتی از امید و اعتماد که در لبه‌ی فروپاشی روانی و سوءاستفاده عاطفی فرو می‌ریزد.

چارسو پرس: در سال ۲۰۱۸، شایا لابوف — بازیگر شناخته‌شده‌ی فیلم‌هایی چون «Transformers» و «Honey Boy» — اعلام کرد کارگاهی رایگان در مرکز تفریحی Slauson راه‌اندازی می‌کند. هدف او، دست‌کم آن‌طور که در ابتدا مطرح شد، ایجاد فرصتی برابر برای اهالی جنوب لس‌آنجلس جهت تجربه تئاتر و هنر بود. در ابتدا ده‌ها نفر در این جلسات شرکت کردند، که بسیاری‌شان نه بازیگر حرفه‌ای بودند و نه حتی در فکر ورود به این مسیر؛ اما جذب انرژی و نام لابوف شدند.


این فیلم مستند که در جشنواره کن به نمایش درآمده، روایتی دو ساعت و نیمه از کارگاه بازیگری رایگان شایا لابوف در جنوب لس‌آنجلس است؛ اما نه آن‌طور که شاید تصور کنید. این مستند نه فقط بازتابی از تلاش برای ایجاد یک فضای خلاقانه هنری است، بلکه به سندی تکان‌دهنده از فروپاشی روانی یک بازیگر و سوءاستفاده عاطفی از اطرافیانش بدل می‌شود.

اخبار، نقد و مطالب جشنواره فیلم کن (کلیک کنید)


در هفته‌های نخست، فضا صمیمی و پرشور است. تمرین‌های بدنی، گرم‌کردن‌های جمعی، و گفت‌وگوهایی الهام‌بخش شکل می‌گیرد. لابوف با کاریزمای خاصش همه‌چیز را کنترل می‌کند. اما رفته‌رفته، لایه‌ای تیره از درون او بیرون می‌زند. سبک مربیگری‌اش از مشوقانه به تحکم‌آمیز و سپس به مرز خشونت روانی می‌رسد. وقتی هیچ ساختار اجرایی مشخصی برای کارگاه تعریف نمی‌شود، تمرین‌ها از مسیر آموزشی خارج شده و بیشتر به جلساتی درمانی ـ و گاهی بیمارگون ـ شباهت می‌یابد.


اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلم‌های خارجی


در میانه‌های فیلم، لابوف به یکی از اعضای جوان کارگاه به نام «زیک» حمله‌ی کلامی بی‌وقفه دارد. او را تحقیر می‌کند، فریاد می‌زند، او را به دلیل بازی‌اش متهم به دروغ‌گویی و تظاهر می‌کند. بعد نوبت به سارا می‌رسد؛ دختری که مادرش به‌تازگی فوت کرده. شایا نه‌تنها همدردی نمی‌کند، بلکه نقش او را نیز به‌بهانه‌ی «ناتوانی» از او می‌گیرد. این بی‌رحمی‌ها در فضایی که قرار بود «خانواده‌ی خلاق» باشد، ضربه‌ای سنگین به روح کارگاه می‌زند.


با شروع کرونا، جلسات از مرکز بیرون رانده شده و به یک پارکینگ خاکی محصور در فنس منتقل می‌شوند. در آن فضای رهاشده و آشفته، انرژی گروه تحلیل می‌رود و لابوف بیش‌ازپیش دچار انفجارهای روانی می‌شود. او در گفتگوهای شخصی‌اش از اعتیاد، الکل، و تنفر از خویشتن می‌گوید، اما در عمل، رفتارش همچنان مخرب و کنترل‌گر است.


آنچه مستند را از حالت صرفاً افشاگرانه به یک اثر ناراحت‌کننده بدل می‌کند، این است که این آسیب‌ها در سکوت اتفاق می‌افتند. شرکت‌کنندگان، علی‌رغم آزارها، همچنان به لابوف احترام می‌گذارند و خود را تسلیم اقتدارش می‌کنند. این وابستگی احساسی — یا شاید هنری — به «ستاره»ای که امیدشان شده، یکی از ناراحت‌کننده‌ترین جنبه‌های فیلم است.


در پایان، مستند به شکلی عجیب تلاش می‌کند با یک مصاحبه‌ی تازه با لابوف، او را در جایگاه فردی بازگشته از سقوط قرار دهد. او با آرامش و پشیمانی از رفتارهایش می‌گوید، از «خدای ذهنی» درونش حرف می‌زند و تلویحاً اعتراف می‌کند که در آن دوران در حال فروپاشی بوده است. اما همان‌طور که در نقدهای بین‌المللی نیز اشاره شده، حتی این اعتراف نیز نوعی «بازیگری» به نظر می‌رسد؛ تلاشی برای بازنویسی روایتی که دوربین چیز دیگری گفته است.


بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران


«Slauson Rec» مستندی نیست که بخواهید برای لذت بردن از هنر تماشا کنید. فیلمی است سخت، خام، گاهی کسل‌کننده، اما به‌شدت واقعی. نشان می‌دهد که چگونه شهرت، بی‌برنامه‌گی و آسیب‌های روانی، می‌توانند در لباس هنر، به ابزاری برای تحقیر و تسلط تبدیل شوند. این مستند بیشتر از آن‌که درباره آموزش تئاتر باشد، درباره قدرت، سوء‌استفاده، و سکوتی است که قربانیان به آن تن می‌دهند.


شاید مهم‌ترین سؤالی که پس از تماشای فیلم در ذهن مخاطب باقی می‌ماند، این باشد: آیا دوربین، با ثبت این لحظات، شریک خشونت شده یا افشاگر آن است؟ مرز باریکی است، و Slauson Rec دقیقاً در همین مرز قدم می‌زند — بی‌آن‌که همیشه موفق باشد.


منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند