براي تماشاي كتلين ترنر و مايكل داگلاس در فيلم «عشقبازي با سنگ» بيرون رفته بود و به او گفته بودند به خانه كه بازگردد جلسهاي خانوادگي خواهند داشت؛ صحنهاي كه آن را به زيبايي در فيلم شبهخودزندگينامهاي «ماهي مركب و نهنگ» بازآفريني كرد.
كارگردانهايي كه توانايي ساخت فيلمهاي كمدي خوب را داشتند در تمام طول تاريخ سينماي ايران به خصوص از موج نو به بعد سعي كردند آن چيزي را كه بيشتر به دغدغههاي خودشان نزديك است، روايت كنند. همين مساله سبب ميشود كه آنها انرژي خود را صرف ساختن فيلم كمدي نكردند يا اگر هم وقت براي فيلم كمدي گذاشتند در اين زمينه كم كار ساخته شده است.
شهلا ریاحی میگفت: تنها با دانشگاه رفتن کسی هنرپیشه نمیشود، بلکه وجود حس هنرپیشگی در موفقیت افراد سهم مهمی خواهد داشت.
دیدن «پسران سندباد» ساخته رضا حائری فرصت خوبی برای تجربه گونهای از فیلمهای مستند پژوهشمحور است که جای خالی آن این روزها در سینمای مستند ایران بسیار احساس میشود. فیلمسازی که با یک ایده از بندر کنگ تا جنوب فرانسه سفر میکند تا سنتی دیرین را به تصویر بکشد. رضا حائری متولد سال ۱۳۵۳ سازنده آثاری مانند «برای کتابهایم»، «پایان همه محدودیتها»، «پرو آخر»، «با این دستها»، «نامهای از مترو»، «مجموعه اطلس تهران» و «یک گزارش ناتمام» است که در این آخرین فیلمش روایتگر روزگار سپریشده دریانوردانی است که حالا بخشی از تاریخ شدهاند؛ مردمانی سختکوش و شریف…
«از قدمهاي ابتدايي که در عکاسي برداشتم، ديدن عکس براي من يکي از الزامات زندگيام بود. دوست داشتم عکسهاي خوب ببينم که خوشبختانه بعد از حضور پررنگ اينستاگرام، با کار عکاسان بزرگ جهان بيشتر آشنا شدم. با ديدن آثار آقاي کيارستمي هميشه به اين فکر ميکردم که اي کاش من هم صاحب نگاه شوم و به دنبال اين بودم که راز اين نگاه متفاوت عباس کيارستمي چيست؟
همیشه طرفدار فیلم مستند بودهام، چراکه عاشق داستانهای افراد واقعی هستم و در آن لحظه از اینکه دو نفر مایل به بازگرداندن من به ایران هستند، بسیار خوشحال بودم. به پشتیبانی آنها نیاز داشتم، چون نمیدانستم خودم چطور این کار را انجام بدهم. به عواقبش فکر نمیکردم، متوجه شدم که باید برای منفعتی والاتر این کار را انجام بدهم، تا فرزندخوانده بودن و پیچیدگی چنین شرایطی را به دیگران نشان دهم. روی چنین مسائلی متمرکز بودم، درحالیکه کاملا آماده بازگشت به ایران بودم.
اگر شما هم عقیده دارید که دنیای سینما از روبروی میکروفن دوبله شروع می شود، حتما متوجه ضعف های امروز آن شده اید. حتما دیده اید که یک فیلم خوب، چند دوبله بد یا متوسط دارد و بیشتر گویندگان، حتی پیشکسوتان از سفارش دهندگان بدسلیقه، آدرس استودیوها را اشتباهی گرفته اند و نقش هایی را گفته اند که مناسبشان نبوده است. سرعت برق و باد در حرفه ای فرمانروایی می کند که نیاز به صبر و آرامش دارد.
کارگردان «لاله» اعتقاد دارد ایستادن پای این پروژه و ۷سال صبر برای حل مشکلات در راه ساخت این فیلم ارزشش را داشته و او به عنوان یک کارگردان حرفهای نمیخواسته کار نیمهتمامی در کارنامهاش داشته باشد.
پیام دهکردی از شرایط کنونی آموزشگاهها و موسسات هنری به ویژه در زمینه بازیگری، بهعنوان وضعیت شتر، گاو، پلنگی یاد میکند که تبدیل به تجارتخانه شدهاند و منافع مادی در آنها حرف اول را میزند؛ به گفته او تنها راه برونرفت از این وضعیت، تشکیل سریع یک شورای صالح برای نظارت دقیق بر عملکرد این آموزشگاههاست.
ساخت هر فیلمی در افغانستان در حوزه مسائل زنان و درباره زنان مهم است. یک نوع مبارزه است. ما باید جرئت این را داشته باشیم از خود بگوییم، خود را ببینیم، بشنویم و بخوانیم. زنان افغانستان هنوز هراس دارند که درباره خودشان و دنیای درونی خودشان با صدای بلند صحبت کنند. سینما میتواند زبان مناسبی برای انعکاس این صداها باشد.
بهتر نبود این سه زن را که انتخاب کردید، ی
اين فيلم سالها ذهن من را مشغول کرده بود. در واقع قصد من اين بود که با تصويرکردن اين قصه، نشان بدهيم نوجوانان در جنگ چه ميکردند و چرا سر از جبههها درآوردند؟ موقعيت و متن جنگ چه بود که باعث ميشد نوجوان و کهنسال براي نبرد با دشمن بشتابند؟ اين بچهها از چه جنسي بودند؟ جالب است که اگر همين الان پاي صحبت برخي از اين بيستوسه نفر بنشينيد، خودشان هم معتقدند که جنگ جاي نوجوانان نيست.
فیلمبردار ایرانی «الماسهای تراش نخورده» از تجربه چگونه ساخته شدن یکی از فیلمهای مطرح ۲۰۱۹ سخن گفت.
مشكل ما در فرهنگ و هنر و در بعضي شاخهها دقيقا از همينجا شروع ميشود كه وقتي با شخصي مواجه ميشويم كه سنش پايين است انگار او نميتواند كاري انجام دهد. قبول دارم كه جوانان نياز به راهنمايي دارند اما چكشي برخورد كردن را اصلا نميپسندم. انگار كه من حق ندارم به اين مقوله ورود كنم.
ميدانستم چه نوع فيلمي ميخواستم؛ ميگفتم: «نميتوانم از بازيگرها با دستگاههاي مكانيكي روي صورتشان فيلم بگيرم» چون آنها با اين دستگاهها كار نميكردند، مانع از كار كردنشان ميشد. اما پابلو هلمان (مدير جلوههاي ويژه فيلم) به من گفت: «فكر كنم يك راهي پيدا كردهام.» و پارچهاي يا چيز ظريفي را ساخت كه كاملا نامريي بود. ميدانيد ميتوانيد آن را دور (به صورتش اشاره ميكند) اينجا بگذاريد و زماني كه با كسي صحبت ميكنيد ديگر يك دستگاه جلوي صورتتان نيست.
من و بهرام ابراهیمی 38 سال است با هم کار میکنیم. با امیر کربلاییزاده هم 20 سال است که کار میکنیم. حسین شهبازی و ابوالفضل جمشیدی هم فکر میکنم 10 نمایش با من کار کردهاند. از نقش اول کار کردهاند تا دستیار کارگردان و منشی صحنه. یک تیم هستیم و با هم کار میکنیم.
قرار بود تئاتر خصوصي به شكل ديگري در ايران پياده شود كه حالا اينچنين تجاري شده است! اغلب اين سالنها از نظر فرهنگي و هنري در بدترين شكل ممكن قرار دارند زيرا هر كسي از راه برسد در آنها اجرا ميرود! برخي از اين سالنها امكانات حداقلياي دارند ولي قرار بود، دانشجويان تئاتري در اين سالنها مشغول به كار شوند و اين سالنها هم قرار بود از دولت يارانه بگيرند ولي چه شد؟! آنها تبديل به تالارهايي شدند كه فقط كارت بانكي ميشناسند.
رويکرد اجراي ما اين بود که از طريق خود حقيقت است که به حقيقت دست پيدا ميکنيم. ما جايي اشاره ميکنيم به اينکه «همه يادشان ميرود و موضوع فراموش ميشود» و ما اين گزاره را در خود اجرايمان هم عملي کرديم. جايي شما با خشونت شديد مواجهيد و در صحنه بعد ممکن است کمدي چنان زياد باشد که آن را فراموش کرده باشيد و اين الگو مدام تکرار ميشود و جانمايهاي بود که مد نظر ما بود آن را در اجرا هم بازنمايي کنيم.
واقعیتش این است که مهمترین بخش به روز کردن دانش سینمایی فیلم دیدن است، منتها چطور فیلم دیدن خیلی مهم است. اساساً من سینما را با فیلم دیدن یاد گرفتم، چون من دانشکده سینما نرفتم. من یک سکانس درخشان از یک فیلم خوب را بارها گذاشتم و دیدم.
این روزها انیمیشنی با عنوان «آخرین داستان» روی پرده سینماهاست. اثری که به عنوان نماینده انیمیشن ایران در اسکار ۲۰۲۰ حضور دارد. همزمان با آن، انیمیشن «فیلشاه» که اثری موفق در این حوزه بود هم در کشور روسیه در حال اکران است.
ما تئاتر جنگ را درگير مناسبتهاي خاص كردهايم و اصلا فكر نميكنيم فرهنگي است كه ميتواند تماموقت وجود داشته باشد. فكر كرديم بعضي مناسبتها را با اين نمايشها پر كنيم و همين موجب ركود اين مفهوم در تئاتر شد. حصار مناسبتها فقط براي زنداني كردن اين مفهوم بود