انتقادها از دوره کاری نصرالله قادری در انتشارات نمایش بسیار است؛ اما او معتقد است بدون بودجه مکفی نمیشود انتظارها را برآورده کرد.
کارنامه سياوش اسعدي در طول سالها فعاليتش براي اهالي سينما و منتقدان بحثبرانگيز بوده است؛ آثاري مبتنيبر تجربهگرايي که مورد توجه انجمن منتقدان نيز قرار گرفت. سياوش اسعدي بعد از ساخت «جيببر خيابان جنوبي» سرگرم ساخت فيلمي به نام «سالتحويل» شد که به دلايل زیادی، از جمله نبود بودجه کافي نيمهکاره رها شد و بعد از آن نگارش فيلمنامه «درخونگاه» آغاز شد؛ تجربهاي مشترک به قلم سياوش اسعدي و نيما نادري که اقتباسی از نمايشنامه «يوبيتسومه» است که نيما نادري سالها پيش نوشت و به صحنه برد. سال گذشته «درخونگاه» به دليل ادامهدارشدن فيلمبرداري و تکميلنبودن مراحل فني فيلم به جشنواره فيلم فجر نرسيد و امسال در فهرست نهايي هيئت انتخاب جشنواره سيوهفتم فيلم فجر قرار گرفت.
دبیر جشنواره تئاتر عروسکی معتقد است مدیران کنونی تلویزیون از جنس فرهنگ نیستند. آنها برای کودکان برنامهای ندارند. او میگوید جشنواره عروسکی به سبب ویژگیهای منحصربهفردش میتواند تبدیل به یک همدلی ملی شود.
تهمینه میلانی گفت: درباره ایدز ۶ فیلمنامه نوشتم که مانع از ساخت آن شدند. توجیهشان هم این بود که آبروی ما در دنیا میرود و قبح آن میریزد.
خلیلی با استفاده از تئاتر کمدی سیاسی «داریو فو»، کمدی رفتاری «کمدیا دلآرته» و کمدی کلامی نمایش ایرنی «روحوضی» و شیوههای دیگر کمدی تلاش میکند به موضوعات سیاسی بپردازد که دستمایه اصلی او هم دوران دیکتاتوری آدولف هیتلر است. به همین مناسبت پای صحبتهای اصغر خلیلی نویسنده و کارگردان این نمایش نشستهایم که در چند سال اخیر تئاتر سیاسی را دنبال کرده است.
هاشمی: «گاهی پیش میآید که معضلات زندگی مردم از معضلات مطرح شده در فیلمی اجتماعی یا روشنفکری جدیتر میشود؛ فیلمهای کمدی در این شرایط خودشان را بیشتر به رخ میکشند». فیلم «خاله قورباغه» علاوه بر داستانی سرگرمکننده، تلاش میکند روایتی آموزشی درباره درک انسانهای دیگر را هم در خود جای بدهد.
این روزها اگر به سالن تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در پارک لاله سر بزنید، شاهد اجرای تازهترین نمایش افسانه زمانی با عنوان «ترنج» خواهید بود؛ نمایشی باز هم مثل آثار پیشین او در حال و هوای نمایشهای ایرانی، آیینی و البته اینبار با چاشنی موسیقایی بیشتر. زمانی که پس از کارگردانی نمایشهایی مانند «دختران باغهای قالی»،«سه بچهخوک» و «حکایت مرد کوهستان» چند سالی بود سراغ اجرای نمایش برای کودکان و نوجوانان نرفته بود، اکنون با نمایشنامهای با نویسندگی مشترک خود و نسرین خنجری به همان حال و هوا برگشته و باز هم نمایشی دیدنی و جذاب را رقم زده است.
در حقیقت نمایشهای ما این شکلی شروع میشوند؛ یعنی یک شیوه اجرائی خلاقانه. خلاقانه منظور این نیست که ما خوبیم، یک شیوه اجرائی بکر، دستنخورده، تازه، دغدغه ما میشود و براساس آن، شیوه اجرائی، خودش نمایشنامه خودش را یا موضوع خودش را انتخاب میکند و بعد نویسنده میآید براساس نمایشنامهای که انتخاب شده، نمایشنامه را دوبارهنویسی میکند.
در گذشته بعضی کتابهای خارجی درباره کوروش کبیر را خوانده بودم ولی از اطلاعات آنها برای نوشتن نمایشنامه استفاده نکردم. نمایشنامه بیشتر بر پایه اطلاعات کتابهایی شکل گرفت که به فارسی ترجمه شدهاند. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در جریان شکلگیری متن و کارگردانی نمایش به حس درونی و شخصی خودم نسبت به این شخصیت نیز توجه داشتم. مهربانی و گذشت او نسبت به اقوام و مردمی که در جنگ شکستشان میداد نکته بسیار مهمی است. کوروش از این نظر شخصیتی بسیار استثنایی است.
این نکته برای محمد امیریاراحمدی بسیار مهم است که در قصهاش گرههای کور وجود نداشته باشد. در مورد «سرآشپز پیشنهاد میکند» چون متن اولیه توسط کس دیگری نوشته شده بود، ضرورت حضور یاراحمدی باز کردن گرههای کوری بود که پیشتر در متن شکل گرفته بودند و او از ابتدا تا انتهای متن را بازنویسی و ربطهای منطقی را که گم شده بودند به آن اضافه کرد.
بهروز غریب پور کارگردان و سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران گفت: ما برای هر اُپرایی عروسکهای خاص خودش را میسازیم و برای «اُپرای عشق» هم بیش از ۱۰۰ عروسک در دست ساخت قرار دارد.
مقوله بازنویسی، مقولهای جدید نیست. قدمت بازنویسی، شاید، به قدمت نمایشنامههای کلاسیک یونان و رم باستان باشد؛ بهعنوانمثال میتوان به «مدهآ»های مختلف اشاره کرد. البته شاید کسانی بگویند که آن بازنویسی نیست، ولی فراموش نکنیم که پلات ثابت است و نویسندگان مختلف، جنبههای مختلفی از این پلات را برجسته کردهاند.
امیر دژاکام با بیان اینکه «موضوع کار و کارگر درد مشترک مردم است اما متاسفانه هنرهای نمایشی از آن دور افتاده» میگوید: کارگر برای چه باید به تماشای تئاتر بیاید؟ چه وجه مشترکی بین او و تئاتر وجود دارد؟
قطبالدین صادقی میگوید: طبقه کارگر جایی در تئاتر امروز ما ندارد چون هم هنرمند و هم قشر مرفه نوکیسهای که امروز مخاطب اصلی تئاتر ما شده؛ دنبال تفنن و سرگرمی است نه تماشای مسائل اجتماعی. او این مساله را امری جهانی دانسته و ادامه میدهد: آرمانگرایی ایدئولوژیک از جهان رخت بر بسته است. در کشورهای دیگر هم خبری از حضور طبقه کارگر در تئاتر نیست برای اینکه همه به طرف بورژوازی میروند و این دوره پایان عصر ایدئولوژی است.
من بيشتر از محتوا به فرم علاقهمندم اما از اين تجربه نتيجه گرفتم كه ذهن تماشاگر ما چندان براي سهيم شدن در فضاي سوررئال آماده نيست. به نظرم مخاطب اين روزها تا حد زيادي حس شاعرانگياش را از دست داده و همهچيز را به صورت رئال ميخواهد.
کیانی با اشاره به تاریخ سانسور تئاتر و با بیان اینکه «دو پدیده فرهنگی تئاتر و امر سیاسی همواره با یکدیگر درگیری داشتهاند» میگوید: تئاتر، قضایا را ریشهیابی میکند و این باید به دانش مدیریتی تئاتر اضافه شود که ذهنیت بیمارگونه پاک کردن صورت مساله را کنار بگذارد.
یوسف باپیری معتقد است وضعیت خانه تئاتر در شرایط کنونی متناقض است. او میگوید خانه تئاتر در حالتی رویه اپوزیسیونی نسبت به دولت دارد که خواهان حمایت اقتصادی دولت است. او میگوید خانه تئاتر علاقهای به جذب هنرمندان جوان ندارد.
مدیرکل جدید هنرهای نمایشی معتقد است که تئاتر به حمایت جدی دولتی نیاز دارد و این حمایت در سراسر دنیا هم وجود دارد؛ چون تئاتر، هنری نیست که بدون حمایت دولتی بتواند نقش موثر خود را تکمیل کند.
من «پسران تاریخ» را با التزام به اینکه با بچههای خودمان کار کنم، شروع کردم و دیدم اکثر بازیگرانم در آن مدت سر کارهای دیگری هستند. کمکم مجبور شدم جایگزین کنم؛ تاجاییکه ٧٠ درصد بازیگران از گروه قبلی بازیگرانم متفاوت شدند؛ یعنی باز هم من ناگزیرم وقتی متنی دستم میگیرم، با همان بازیگرهای قبلیام وارد مذاکره شوم؛ اما آن بازیگرها در آن لحظه درگیر کارهای دیگری هستند.
وقتي به چشم تجربه به ماجرا نگاه ميكنم قضيه متفاوت ميشود. اما از آنجا كه متاسفانه با افزايش سن دز محافظهكاري هم بيشتر ميشود، فكر كردم اگر امروز اين تجربهها را پشت سر نگذارم شايد بعدا چنين فرصت يا جراتي پيش نيايد. مثلا شايد هيچوقت پيش نيايد نمايشنامهاي مثل «كلاغ» انتخاب كنم كه ايستايي زيادي داشت و كل ماجرا فقط با دو بازيگر پيش ميرفت.