آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
يك سال از تاسيس سالن نمايش «شانو» با مديريت قطبالدين صادقي گذشته است. اين هنرمند (البته مشابه بسياري ديگر) در مدت اخير دشواريهاي زيادي متحمل شده تا چراغ اين مجموعه فرهنگي روشن بماند. ولي اينطور به نظر ميرسد كه حفظ حيات مجموعهاي هنري آنهم تئاتري به ويژه در شرايط امروز، كاري بس دشوار است. به ويژه اگر قصد نداشته باشيد به مناسبات و معادلات جاري توليد، حول محور چهرهها و تبليغات بازار پسند تن دهيد. اظهارات صادقي درباره تجربه يك سال گذشته و اوضاع فعلي تئاتر را در ادامه ميخوانيد.
این روزها نمایش «شبیه رهایی ورای یک نفس» به نویسندگی سروناز زمانی و کارگردانی ساناز زمانی و بازی مهدی بوسلیک، جواد پولادی، سارا شاهرودیان، شهاب عباسیان، مریم نقیبی و صدای الهام شعبانی در «تئاتر باران» روی صحنه رفته است. چهارشنبه هفته گذشته به دیدن این نمایش نشستیم که یک درام رئالیستی اجتماعی است و به موضوع اهدای عضو میپردازد. نمایش «شبیه رهایی ورای یک نفس» پیش از این در جشنواره تئاتر شهر نیز برگزیده نمایشنامهنویسی و کارگردانی شده بود. برای شناخت بیشتر این نمایش سراغ ساناز زمانی رفته و با او گفتوگو کردهایم.
روزبه حسینی که سال 81 نمایش «عکس خانوادگی» محمود استادمحمد را در تئاتر پارس لالهزار روی صحنه برده، میگوید برای دیدن این تئاتر از همه هنرمندان دعوت کرد اما جز عده معدودی کسی نیامد چون هنرمندان حس میکردند «لالهزار جای بدی است و تئاتر پارس رفتن دور از شان ماست و نکند الان لباسمان به این در و دیوار بخورد چروک شود!»
ورژن قدیمیتر این نمایش را در جشنواره تئاتر تکنفره نیاوران، در سال 85 اجرا کردم. همچنین در سال 87 در جشنواره تئاتر فجر اجرا داشتم و پس از آن سال 88 اجرای عموم داشتیم.
چقدر سریال در تلویزیون ساخته میشود که هرکدام برای سه ماه پخش میشود اما با ریزش مخاطب مواجه است چون مخاطب فکر میکند این ترکیببندی، قصه دمدستی و کارگردانی و شکل اثر، به شعور او توهین میکند.
نمایش «عکس خانوادگی»، به کارگردانی رضا بهرامی، این روزها در تماشاخانه خاطرهانگیز سنگلج روی صحنه است؛ تماشاخانهای که بهنوعی مخزن حافظهای از رویدادهای تئاتر نیمقرن اخیر تهران محسوب میشود. نمایشنامه «عکس خانوادگی» نوشته زندهیاد محمود استادمحمد است. استادمحمد خود میراثدار سنت ادبیات مدرن ایران و یکی از برجستهترین مجریان این سنت در ادبیات نمایشی معاصر محسوب میشود. «عکس خانوادگی» روایت زندگی زنی تنهاست که با مشکلات زیادی مواجه بوده و همین مشکلات سبب بروز مسائل بغرنجی در زمان حال شده است. به بهانه این اجرا با رضا بهرامی؛ طراح و کارگردان، پرستو گلستانی و مهران امامبخش؛ بازیگران این نمایش به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
مصطفی کوشکی، مدیر تئاتر مستقل معتقد است: شورای ارزشیابی و نظارت ادارهکل هنرهای نمایشی تنها به یک شورای نظارتی تبدیل شده و کارکرد ارزشیابی آن از بین رفته؛ و همین معضلاتی را در تولیدات کیفی تئاتر به وجود آورده است.
بيستويکمين دوره جشنواره تئاتر دانشگاهي با تمام هموغمهايي که زمان تمرينها، بازبيني اول و دوم، لحظات اجراي نمايش و داوري براي تيمهاي دانشجويي داشت، گذشت و حال در بخش تئاتر صحنهاي آثاري مانند: «هار»، «آنشرلي با موهاي خيلي قرمز»، «مقدس» و «فرايند» شانس اجراي عمومي در تالار مولوي را پيدا کردهاند؛ به اين بهانه، گفتوگويي مفصل با حامد اصغرزاده و رفيق نصرتي (منتقدان و مدرسان تئاتر) و حسام سلامت (دانشجوي دکتراي جامعهشناسي) داشتهام که در ادامه ميخوانيد.
کارگردان نمایش «تو مشغول مردنت بودی» با اشاره به اینکه این اثر نمایشی براساس متد تادئوش کانتور شکل گرفته است ابراز امیدواری کرد بتواند آثار دیگرش را در مکان هایی متناسب با اجرا به صحنه ببرد.
بهرام بیضایی کارگردان و نمایشنامهنویس ایرانی در نخستین روزهای بهار امسال نمایش «چهارراه» را در جشنواره هنر ایرانی دانشگاه استنفورد روی صحنه برد؛ نمایشی با بازی مژده شمسایی، علی زندیه و بیستوپنج بازیگر دیگر. «چهارراه»، پس از «جانا و بلادور»، «برخوانی آرش»، «شب هزارویکم»، «گزارش ارداویرافنامه» و «طربنامه»، ششمین اثری بود که بیضایی در سالهای مهاجرتش از ایران روی صحنه میبرد.
مهدی پاکدل، بازیگری که تئاتر برایش همپای سینما جدی است و کار خود را هم با تئاتر تجربی آغاز کرده، این شبها با ایفای نقش رومئو در نمایش «رومولیت» به کارگردانی مصطفی کوشکی و هستی حسینی در تئاتر مستقل تهران، مجددا با نمایشی تجربی روی صحنه میرود. او در کنار بازیگرانی همچون بهناز جعفری، شهروز دلافکار و... «رومئو و ژولیت»ی را بر صحنه خلق میکند که اقتباس کوشکی و حسینی است و صحنه آن با گردونهای عظیمالجثه و مخاطرهانگیز سروکار دارد.
مگر در روح تئاتر چیزی به غیر از تعهد وجود دارد که از تئاتر متعهد میگوییم و با این شکل میخواهیم عدهای آدم را از عدهای دیگر جدا کنیم؟ این اشتباهی است که نه سیاستمداران کل، بلکه مدیران ردههای میانی و پایینی میسازند که با سلیقهشان به فرهنگ و هنر لطمه میزنند
در حقیقت نمایشهای ما این شکلی شروع میشوند؛ یعنی یک شیوه اجرائی خلاقانه. خلاقانه منظور این نیست که ما خوبیم، یک شیوه اجرائی بکر، دستنخورده، تازه، دغدغه ما میشود و براساس آن، شیوه اجرائی، خودش نمایشنامه خودش را یا موضوع خودش را انتخاب میکند و بعد نویسنده میآید براساس نمایشنامهای که انتخاب شده، نمایشنامه را دوبارهنویسی میکند.
در گذشته بعضی کتابهای خارجی درباره کوروش کبیر را خوانده بودم ولی از اطلاعات آنها برای نوشتن نمایشنامه استفاده نکردم. نمایشنامه بیشتر بر پایه اطلاعات کتابهایی شکل گرفت که به فارسی ترجمه شدهاند. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در جریان شکلگیری متن و کارگردانی نمایش به حس درونی و شخصی خودم نسبت به این شخصیت نیز توجه داشتم. مهربانی و گذشت او نسبت به اقوام و مردمی که در جنگ شکستشان میداد نکته بسیار مهمی است. کوروش از این نظر شخصیتی بسیار استثنایی است.
این نکته برای محمد امیریاراحمدی بسیار مهم است که در قصهاش گرههای کور وجود نداشته باشد. در مورد «سرآشپز پیشنهاد میکند» چون متن اولیه توسط کس دیگری نوشته شده بود، ضرورت حضور یاراحمدی باز کردن گرههای کوری بود که پیشتر در متن شکل گرفته بودند و او از ابتدا تا انتهای متن را بازنویسی و ربطهای منطقی را که گم شده بودند به آن اضافه کرد.
بهروز غریب پور کارگردان و سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران گفت: ما برای هر اُپرایی عروسکهای خاص خودش را میسازیم و برای «اُپرای عشق» هم بیش از ۱۰۰ عروسک در دست ساخت قرار دارد.
عضو سابق هیئت مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر که از وضعیت پیشآمده در اهدای جایزه جشن بازیگر گلایهمند است، با ابراز دلخوری خود، معتقد است خانه تئاتر حقوق اعضای خود را پایمال میکند.
مقوله بازنویسی، مقولهای جدید نیست. قدمت بازنویسی، شاید، به قدمت نمایشنامههای کلاسیک یونان و رم باستان باشد؛ بهعنوانمثال میتوان به «مدهآ»های مختلف اشاره کرد. البته شاید کسانی بگویند که آن بازنویسی نیست، ولی فراموش نکنیم که پلات ثابت است و نویسندگان مختلف، جنبههای مختلفی از این پلات را برجسته کردهاند.
امیر دژاکام با بیان اینکه «موضوع کار و کارگر درد مشترک مردم است اما متاسفانه هنرهای نمایشی از آن دور افتاده» میگوید: کارگر برای چه باید به تماشای تئاتر بیاید؟ چه وجه مشترکی بین او و تئاتر وجود دارد؟
قطبالدین صادقی میگوید: طبقه کارگر جایی در تئاتر امروز ما ندارد چون هم هنرمند و هم قشر مرفه نوکیسهای که امروز مخاطب اصلی تئاتر ما شده؛ دنبال تفنن و سرگرمی است نه تماشای مسائل اجتماعی. او این مساله را امری جهانی دانسته و ادامه میدهد: آرمانگرایی ایدئولوژیک از جهان رخت بر بسته است. در کشورهای دیگر هم خبری از حضور طبقه کارگر در تئاتر نیست برای اینکه همه به طرف بورژوازی میروند و این دوره پایان عصر ایدئولوژی است.