«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
دونده شاهکار کالت و تماشایی امیرنادری چهل ساله شد.
انسان در وجودش مملو از ویژگیهای متناقض است که هر کدام او را به سویی میکشد. چگونه میشود در یک پیکر نیروهای کاملا متضاد وجود داشته باشد و هر کدام از این نیروها این پیکر بیچاره را به سمت خود سوق دهد. دوگانگی یا چندگانگی ویژگیهای انسان زمانی مانند اژدهای چند سر نمود بیرونی پیدا كرده و فرد در مواجهه با خویشتنش دچار بهت و حیرت میشود.
کممایهبودن چاشنی داستانی فیلم از مشکلات آشکار کلیت فیلم است که تقریبا در تمام طول اثر به کندی ضرباهنگ و کش دادهشدن موقعیتهایی که پس از دو سه دقیقه اول دیگر دستاورد دراماتیکی برای بیننده ندارند انجامیده است، ولی زمانی که از میدان دید بازتری به داستان نگاه شود فصل فرار دو قهرمان علاوه بر آکندگی از کش دادهشدنهای سرتاسر داستان که به این فصل هم سرایت کرده، در نگاهی کلیتر یک بیتوازنی و بیتعادلی فاحش را هم به فیلم تحمیل کرده است تا انسجام میان سه پرده فیلم کاملا مخدوش شود.
قصاص نفس و ماجرای بخشش، سالهاست دستمایه تولیدات سینمایی بسیاری شدهاست اما در کنار به تصویر کشیدن این مفهوم گاهی گریزی به مسائل اجتماعی دیگری هم زده میشد.
«گیجگاه» نه فیلم جذابی باشد نه به یادماندنی. نمیتواند در دسته کمدی هم قرار بگیرد. اصلاً در هیچ ژانری نمیتواند قرار بگیرد. نوستالژیبازی بی سر و تهی است با یک سری بازیگر چهره و بازیگران قدیمی که کمکی به جذب مخاطب نخواهند کرد؛ حتی اگر همچون تمام کمدیهای سینمایی و تلویزیونی سالهای اخیر (همان تلویزیونی) یک سکانس اکشن شبیه فیلمهای اکشن قدیمی با حضور افتخاری بازیگران قدیمی این ژانر بازسازی شود.
چشم انسان رنگهای گرم را نزدیکتر از واقعیت به خود میبیند و به همین دلیل است که در معماری داخلی از این دسته رنگها برای دنج نشان دادن اتاقها و سالنهای بزرگ خانه استفاده میشود. رنگهای گرم شادی، هیجان و امیدواری را در ذهن انسان باز تولید میکنند، سه عنصری که سینمای تجاری به جهت جذب و کشاندن تماشاگر بیشتر به سالنهای سینما به شدت به آن نیاز دارد.
روابط عمومی وزارت ارشاد توضیح داده «اشتباهی سهوی رخ داده چون منظور آقای اسماعیلی خانم پوران درخشنده بوده نه خانم رخشان بنیاعتماد.» اما کاش اضافه میشد البته هر دو بانو در سینمای ایران درخشیدهاند...
هوشنگ گلمکانی نوشت: ویژگی اصلی فیلم «شب داخلی دیوار »مضمونش نیست، بلکه فرم روایتش است که البته مضمون را تأثیرگذارتر میکند.
فیلمی مثل «تارا» فقط حوصلهاش را سر میبرد و گاهی حتی به خنده میاندازد. تلاش کارگردان برای ساخت چنین فیلمی در چنین وضعیت در سینما و عرصه فرهنگی هنری ایران قابل تحسین است اما به هیچ وجه کافی نیست.
موفقترین عنوان اکران نوروزی ۱۴۰۳، اولین تجربه کارگردانی جواد عزتی است؛ فیلمی کمدی با مایههای پررنگ اکشن که در اجرا قابل توجه، در بازیگری متوسط و در قصه ضعیف است.
امروز 24سال از مرگ محمدعلی فردین میگذرد. بازیگری که چهار دهه پس از اینکه دیگر نتوانست بر پرده سینماها ظاهر شود، اما مراسم تشییع جنارهاش یکی از شلوغترین بدرقههای هنرمندان بود که همه را شگفتزده کرد. هنوز هم وقتی به قطعه هنرمندان در بهشت زهرا سر بزنید، شلوغترین مزاری که مردم دورش مینشینند یا میایستند، مزار اوست. بدون شک او یکی از محبوبترین بازیگران تاریخ سینمای ایران است که گرچه از حیث بازیگری نمیتوان او را در ذیل بازیگران حرفهای قرار داد، اما ماندگار است. راز این ماندگاری در چیست؟
در سینمای ایران خاطره خوبی از فعالیت هنری هنرمندان سالخورده نداریم، گزیده کاری و عدم فعالیت بزرگانی مانند عزتالله انتظامی نه تنها سبب فراموش شدن آنها نشد بلکه وجهه و کلاس هنری ایشان را نیز برای همیشه حفظ کرد. به غیر از موارد استثنایی و انگشت شمار، مرور آثار غولهای سینمای جهان نیز موید این مطلب است که اوج فصل کاری سینماگران تا دوران پیش از سالخوردگی است.
برای مخاطب سختگیر این سالها که این ویلا خوشنشین نبود؛ ولی مخاطب گذری سینما دقایقی خندید! ما که باشیم بابت این لحظههای شاد بخل بورزیم! ارزانیشان باد!
مساله اینجاست که فیلمساز نه شرایط قبل انقلاب را به درستی درک کرده و نه از بعد انقلاب اطلاع دقیقی دارد. با حرفهایی که از مردم کوچه و بازار شنیده، قصد دارد سیمای تاریخ پیش و پس از انقلاب را اغراق شده ترسیم کند تا مخاطب را برای خریدن بلیت ترغیب کند.
روابط مجید و بیبی که از همدلی تا کشمکش را دربرمیگرفت، ضمن اینکه روایتی از تضاد نسلی بود به نوعی تقابل جهان سنت یا جهان مدرن را هم بازنمایی میکرد...
«بیبدن» فیلمی متوسط است که میتوانست از پتانسیل درونی موضوع پرچالش و منحصر به فرد خود چه در اجرا و چه در روایتپردازی بهرهی بهتری بگیرد. با این حال همچنان فیلم بهتری نسبت به بسیاری از فیلمهای ضعیف فجر سال گذشته است و عدم حضورش در بخش رقابتی جشنواره جای سوال دارد!
باید اذعان داشت فیلم با اینکه خوش ساخت محسوب می شود و سوژه حیف نشد اما گاهی انسجام خود را از دست می دهد. در بی بدن گذر زمان برای مخاطب حس نمیشود و ما شاهد بازه زمانی از قتل تا قصاص نمیشویم.
به جای صداوسیما شبکههای ماهوارهای فارسی زبان خارج از کشور، مانند مجموعه کانالهای جم و پرشین و ... تقریبا تمام وقت در حال تبلیغ فیلمهای روی پرده مانند تمساح خونی و بی بدن و ... هستند.
این روزها برخی از چهرهها، ترجیح میدهند اخبارشان را در صفحات شخصیشان منتشر و بدین وسیله بیواسطه رسانهها و مردم عادی را از آخرین اخبار مربوط به خود مطلع کنند. در این میان رسانههای رسمی ـ به ناچار و برای جا نماندن از یک جریان رسانهای و گاه از روی تنبلی ـ به بازنشر خبرهای مندرج در این صفحات اقدام میکنند؛ اخباری که بهراحتی و با یک اشاره دست پاک میشوند اما تبعات آن تا مدتها دامنگیر رسانهی رسمی میشود و گاه به قیمت از دست رفتن مرجعیت و اعتماد مخاطب تمام میشود.
مسعود قربانی: درست مانند ماجرایی که برای قهرمان فیلم جفرسون اتفاق افتاده، فروش اغلب فیلمهای سطحی و در سینمای ایران نیز تضمین شده است، اما این قاعده در مورد ادبیات و کتاب صدق نمیکند.