نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
کاش وزیر ارشاد بیش از آن که به فکر احیای زبان فارسی از طریق ابلاغ و دستور میافتاد، به این فکر میکرد که احیای فیلمفارسی و کپیبرداری از فیلمهای هندی بیشتر به سینما صدمه میزند.
لتیان باران کم جان بهاری بود که با بر آمدن خورشید و رنگین کمان از آن نامی و یادی بر جای نمی ماند با این همه نامهای بزرگ که خود بسان سدی قوی در سینمای ایران هستند.
اکران فیلم سینمایی «آبادان یازده ۶۰» به کارگردانی مهرداد خوشبخت و تهیه کنندگی حسن کلامی از چهارشنبه ۲۶ شهریور در سینماهای سراسر کشور آغاز شد. اثری با مضمون دفاع مقدس که به دلیل قصه گویی درست و همچنین استفاده از بازیگران یکدست مورد اقبال اهالی رسانه و مخاطبان قرار گرفت.
فيلم نه شروع جذاب و نه پايان تكاندهندهاي دارد و نه تماشاگرش را به جايي ميرساند. وقتي هم فيلم تمام ميشود هيچ چيزي دست تماشاگر را نميگيرد.
در حالي كه گرايش به توليد فيلم تجربي و اثري تجربهگرا (exprimental) به سن و سال و تازهكار بودن و سابقه طولاني داشتن يك هنرمند ربط مستقيمي ندارد. گرايش به سوي توليد فيلمهاي تجربي، برحسب ضرورتهايي كه بخش عمدهيي از آنها، گاه ناخواسته و حتي تحميلي به نظر ميرسند، در فيلمسازان ما شكل ميگيرد.
فیلم سینمایی «روزهای نارنجی» به کارگردانی «آرش لاهوتی» از چهارشنبه وارد چرخه اکران سینماها شده و تاکنون فروشی معادل چهل و دو میلیون تومان را برای خود به ثبت رسانده است.
وضعیت سینمای کودک بحرانی است. ممکن است مدیران فرهنگی و سینمایی، در آستانه برگزاری جشنواره فیلم کودک هر سال با شعارهایی جذاب و رنگارنگ بخواهند این وضعیت را کتمان کرده یا عادی جلوه بدهند اما واقعیت این است تنها عاملی که ضرورت وجود سینمای کودک را به یادمان میآورد، برگزاری جشنوارهای است که بیش از یک دهه است در مسیر تکرار افتاده و بارقههای خلاقیت و ذوق در آن اندک است.
یکی از علت های اصلی کم کاری در این زمینه، هزینه بالای تولید فیلم های پلیسی است.من بالعکس نظری که می گویند تماشاگران سینمای ما دیگر چندان میلی به فیلم های پلیسی ندارند، اتفاقا می گویم اگر فیلم پلیسی خوب ساخته شود، مخاطبان استقبال خواهند کرد، کما این که قبلا هم این اقبال وجود داشت.
آيا «در سكوت» قرباني سرعت در توليد شده است؟ توضيحات ژرژ هاشمزاده در همان نشست نقد و بررسي نشانههايي از اين دارد كه گويا «در سكوت» در يك زمان كوتاه ممكن و در يك پيشامد استثنايي توليد شده است. مدت زماني كه كارگردان فرصت چنداني براي تصميمگيري درباره جزييات فيلمنامه و توليد را نداشته.
به نظر ميرسد مخاطبان اين روزها به نوعي شيفته زرق و برق تبليغات هستند و ديگر نقد برايشان خالي از معنا شده است. هر كالايي كه به خوبي تبليغ شود راه خود را پيدا ميكند. در اين وضعيت ديگر كيفيت مهم نيست.
آيا فتح جوايز بينالمللي براي نگاه نو به سينماي بدنه ايران ملاك مهمتر كارگردان و تهيهكننده محترم اثر بوده يا بهانههاي واهي آنها بعد از 3 سال عرضه آن در روزهاي نااميدي مردم در دوران تورم اقتصادي و پاندمي كرونا و بيات شدن بخش مهمي از محتواي فيلم شان؟
بی حسی موضعی شاید در نگاه اول مسخره و خنده آور باشد، خنده ای که حتی گاهی به نظر پوچ و احمقانه می آید. اما در لایه های زیرین خود درکی عمیق از انسان امروز و رابطه با خویش و دنیای اطرافش را به نمایش می گذارد و مخاطب اهل تفکر را وادار به اندیشیدن می کند. فیلمی شریف که با دیدنش لحظاتی مفرح را نیز می شود تجربه کرد.
«بنفشۀ آفریقایی» به دلیل قصۀ تازه و جالبی که تعریف میکند و بیشباهتیاش به سینمای گیشه و تکرارنکردن مداوم تولیدات سینمای ایران، فیلم قابل دفاعی است که پس از مدتها مخاطب را به دیدن قصهای دعوت میکند که پیش از این مطرح نشده است.
در طول این مستند مدام به چهرههای آشنای سینمای ایران برمیخوریم که اغلب بار اول نامشان را از تیتراژی منتخب از یکی از آثارشان میخوانیم و معمولا بعد از آن، تیتراژی را میبینیم (و میشنویم) که یا، به آن علاقه دارند، یا از جنبه زیباییشناسانه بررسیاش میکنند.
دومین اثر مونا زندی به تهیه کنندگی علیرضا شجاع نوری، یک درام عاشقانه و روانشناسانه است. در این فیلم سعی شده تا سه عنصر عشق، اخلاق و انسانیت در جزئیات و کلیات روایت مورد توجه قرار گیرد. نمودِ آن را می توان در چگونگی شکل گیری روابط میان کاراکترها و پیشامدها به وضوح رویت کرد.
نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «دشت خاموش» به کارگردانی احمد بهرامی با حضور عوامل این فیلم در موزه سینما برگزار شد.
دختر نوجوانی که تا سال گذشته در متروی تهران دستفروشی میکرد، جزو کودکان خوشاقبالی بود که هنر زندگیاش را یکباره زیر و رو کرد و شب گذشته در یکی از معتبرترین جشنوارههای دنیا (جشنواره فیلم ونیز) روی صحنه حضور یافت.
«خط باریک قرمز» موضوعی را دنبال میکند که مسئله روز همه جوامع است. فیلم ما را با آدمها و موقعیتهایی روبرو میکند که در جامعه به راحتی به آن دسترسی نداریم. شرح وقایع و حوادث از زبان آنها حتما پندآموز است.
مهمترین شباهت حسن فتحی با علی حاتمی نه در سبک فیلمسازی و علاقههای تاریخی که در نگاه شاعرانه است و مگر مهمترین و دیرپاترین هنر در این سرزمین، شعر نیست؟
فضای بصری «حمال طلا»، بیان زیباشناسانه سازمندی را پیروی نمیکند و شیوهپردازی کارگردان در میزانسنهای مختلف، رنگ ویژه و منحصربهفردی به لحن او در اجرای فیلمنامه نمیدهد. بنابراین نمیشود روبنای ظاهری اثر را مبنای تحلیل فیلم در بازگویی قصه «کارگران در سیاهی دستوپا میزنند» قرار داد.