نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
بيشك حمال طلا به حد كارِ «گُله» خوش ساخت نيست و پايانش به شوخي ميزند اما از پس استعارههاش برآمده. زنده است. هر چند ميزان زيادي صرف اضافات شده- سعي در تلطيف آنچه ميگويد، دارد! و خب نميشود!
از دید «بن کنیگزبرگ» منتقد آمریکایی، تکنیکهایی چون از بین بردن مرز میان واقعیت و صحنه پردازی و درهمآمیختن عناصر نمایشی و مستند، از «عباس کیارستمی» سینماگر فقید ایرانی یک استاد مدرن در حوزه سینما میسازد.
بیست و سوم مرداد ماه هر سال مصادف با سالروز تولد یکی از صاحب سبکترین کارگردانان تاریخ سینمای ایران علی حاتمی است. کارگردانی که همواره با آثار به یادماندنی خود در حافظه تاریخی اهالی سینما باقی خواهد ماند.
«هفت و نیم» از آن فیلمهای بدی است که در بهترین حالت به آن صفت شریف میدهند برای اینکه سازندهاش دغدغهمند است. متاسفانه از آنجایی که دغدغهی کارگردان سمت و سوی اشتباهی دارد نمیشود خیلی روی شرافت فیلم اصرار کرد.
فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» به کارگردانی کیومرث پوراحمد این روزها وارد شبکه نمایش خانگی شده است، این فیلم که در رونمایی خود در جشنواره فیلم فجر با نقدهای نسبتا منفی روبرو شد شانس خود را در این مدیوم جستجو می کند.
در فيلم پسر كشي- كه ايده اوليه آن سالها پيش، از سرنوشتِ يك بيمار واقعي به ذهن فيلمساز آمده- قرار است تعليق مهمترين دليل كشش دروني و پويايي قصه باشد اما از آنجايي كه هيچكدام از آدمهاي فيلم همچون فيلمِ قبلي كريمي (كمدي انساني) اسم و شناسنامه معلومي ندارند، به جاي تمركز بر فراز و فرودهاي عاطفي شخصيتها و نزديك شدن به جهان آنها، بر چگونگي زيستشان و حوادثي كه برايشان در گذشته رخ داده تمركز ميشود.
در نشست رسانهای فیلم «خورشید» در جشنواره سال پیش گفتم این فیلم طلوع دوباره مجیدی است و حالا راهیابی این فیلم به جشنواره ونیز نشان میدهد که درخشش این فیلم آغاز شده است.
در روزگاری که ویروس کرونا، سینمای جهان را به انفعال کشانده، فیلمسازان را بیکار و خانهنشین و سالنهای سینما را سوتو کور کرده، برگزاری جشنواره فیلم ونیز، مثل یک معجزه میماند. نشان میدهد سینما هنوز زنده است و به چهره اهریمنی کرونا پوزخند میزند.
خسرو سینایی می گفت: "همیشه از ساختن فیلم لذت بردهام. ولی همیشه حاشیههای قبل و بعد از ساختن آن آزارم داده است. تجربه کردم که سینما به دلیل نیازی که به واسطههای متعدد و سرمایه دارد، مشکل میتواند به مرزهای هنر نزدیک شود و اغلب ناچار است در محدوده مهارتهای حرفهای محبوس بماند."
کریمی سعی کرده در این سال ها به آثارش لایه ای از فلسفه دهد و در کنار همکاری با ستاره های سینمای ایران نظیر بهرام رادان، مهتاب کرامتی و… و انتخاب سوژه هایی متفاوت با سوژه فیلم های آپارتمانی، اثری متفاوت در سینمای ایران را ثبت کند. او این بار نیز مانند فیلم «کمدی انسانی» مخاطب را ناامید می کند.
فیلم سینمایی «کشتارگاه» در عمل چهارمین فیلم عباس امینی در مقام کارگردان پس از فیلمهای «والدراما»، «هندی و هرمز» و «من اینجا هستم» است؛ هرچند با توجه به آنکه فیلمهای پیشین امینی با پروانه ویدیویی تولید شده، از نظر ساختار اداری سینمای ایران، او فیلماولی محسوب میشود!
شبكه نمايش خانگي قرار بود سانسور كمتري داشته باشد و با حضور لشكري از بازيگران مشهور به رشد سينماي ايران كمك كند ولي با ساخت سريالهاي مشكوكي چون «شهرزاد» اين ايدهها به مسير ديگري رفت. بسياري از منتقدان به عدم شفافيت مالي سريالهاي شبكه نمايش خانگي انتقاد دارند چه برسد به اينكه اين آثار به نقد فساد در جامعه بپردازند!
روایت «شنای پروانه» که تأکید مستقیمی بر ویژگیهای رفتاری حاشیهنشینان تهران دارد، خواسته یا ناخواسته به تفکیک پایگاه اجتماعی شهروندان به «جنوبشهریها» و «بالایشهریها» دامن میزند.
کیمیایی قهرمان لجباز و یکدندهای شناخته میشد که با بیاعتنایی کامل به نظریات منتقدان، سرسختانه فیلم خودش را میساخت، ولی متأثر از شکست آثارش و فشارهای پیرامونی با آغاز دوره جدید کاری سعی کرد تا طرحی نو دراندازد و اقتضائات نوظهور را در شیوه فیلمسازی خود دخالت دهد.
نقش صفيياري براي «خون شد» كمتر از خود كيميايي نيست. گويي كه گمشده سالهاي سال فيلمهاي او در اينجا پيدا شده است.
كيميايي پس از 6 دهه فيلمسازي همچنان در جايي ايستاده كه با اولين فيلم خود «قيصر» منتقدان سينمايي را به دو صف موافقان و مخالفان جدي تقسيمبندي كرد.
کیمیایی کارگردان مهمی برای سینمای ایران است، چه بخواهیم و چه نخواهیم در موردش حرف میزنیم. اگر از سبک و سیاقش بدمان بیاید با ذکر دلیل میگوییم و تاکید میکنیم این سینمای کیمیایی است و اگر خوشمان بیاید دیالوگهایش را به کار میبریم.
مسائلی که پیش از این، به عنوان آسیبهای فیلمنامهی “جهان با من برقص” مطرح شد، عموماً با تدبیری در کارگردانی، به نوعی پوشانده شدهاند. اما بزرگترین مسالهی فیلم که از همان پلان اول هم با آن مواجه هستیم، نامشخص بودن راوی فیلم است.
امیر تراژدی از زندگی و احوالات جوانانِ تلخ امروز است. شروع گسسته و مُبهمش مقدمه ای است بر پایان مخدوش و تلخ آن.
بیش از ۱۰ سال از فقدان مدیر فرهنگی و سینماگری که با «بازمانده» اش گریستیم و از «کانی مانگا» اش لذت بردیم، می گذرد، سیف الله داد معنای یک مدیر فرهنگی را که سینماگر است برای مان به خاطره های دور بُرد.