«آرامش در حضور دیگران» اثر ماندگار ناصر تقوایی، فیلمی است که با تکیه بر فرم و ساختار، جهانی انتقادی و روانشناختی خلق میکند. این تحلیل بر نقش حیاتی معماری فضای روایت (خانه سیروس طاهباز) بهعنوان پیکرهای فعال برای نمایش وضعیت روانی شخصیتها تأکید دارد؛ جایی که پلهها محور میزانسن بوده و تقابل میان نظم و فروپاشی را نشان میدهند.
«تاکسیدرمی» بهعنوان تنها نماینده سینمای کمدی فانتزی در جشنواره این دوره، علیرغم آنکه خوب شروع میشود اما به دلیل فقر داستانی و بلاتکلیف بودن در ماهیت خود، نمیتواند داستان سرراستی را برای مخاطبش تعریف کند و به همین دلیل با گنگی مشهودی مواجه میشود که چندان برازنده اثر نیست.
«رها» نخستین فیلم حسام فرهمند؛ یک اتفاق تازه و جدی در سینمای اجتماعی امروز ما است، فیلمساز نسبت به سوژهاش بلاتکلیف نیست و شناخت به اندازه نسبت به موقعیت دارد. دوربین نگاهش را به دل و درون جامعه متاثر از شرایط اقتصادی برده است.
«شوهر ستاره» فیلمی با شخصیتهای درونگراست که فیلمنامه نمیتواند جهان خاص آنها را به شیوهای دراماتیک به تصویر بکشد. متاسفانه آن زیرکی و فنون فیلمنامهنویسی که برای ساخت آثاری از این دست رعایت میشود، در این کار به چشم نیامد تا فیلمی که میبایست لحنی زنانه داشته باشد، در نشانگذاری کردن این تصویر، ناکام بماند.
«زیبا صدایم کن» دغدغه بیمکانی و یافتن سرپناه دارد، به وضعیت بد اقتصادی طعنه میزند و روی خط قرمز نقد گشت ارشاد نیز راه میرود؛ پس مخاطب را با اثری مواجه میکند که حرفی برای گفتن دارد اما از آن سو تصویرِ شهر بهمثابه آرمان شهری برای عملی ساختن خیالهای مخاطب، نوعی رویافروشی به اوست که با منطقِ قصه چفت نمیشود.
«شمال از جنوب غربی» فیلمی با دکوپاژ و برنامه است و زرگرنژاد نشان داده است که برای پلان به پلان فیلمش برنامه داشته است و دوربین، ایستا و یا سرگردان نیست و با یک فیلمنامه دکوپاژ شده به پیش رفته است.
«صددام» علیرغم اینکه از سوژه جذابی برخوردار است اما نمیتواند فضاسازی متناسبی حول این سوژه رقم بزند تا مشخص شود پدرام پورامیری پس از ساخت چند درام اجتماعی موفق، جهان کمدی را آنطور که باید و شاید، نمیشناسد.
فیلم «ناتورِ دشت» در جشنواره چهل و سوم و در میان خیلی فیلمهایی که یا داستان ندارند یا از فرط ابتذال قابل دیدن نیستند، اثری است قابل تامل که تماشاگر را تا انتها با خود همراه میکند؛ گرچه بسیاری داستان واقعی گم شدن یسنا در گلستان را خوانده و ماجرایش را دنبال کرده بودند.
«مرد آرام» همانند مردم شریف افغانستان، نجیب، غریب، بیشیله پیله، بیادعا، ساده و انسانی بود. اگر از شعارها و پیامهای اخلاقی فیلم با اغماض عبور کنیم، در دل روایت و شخصیتپردازی اثر، این دغدغه انسانی به وضوح قابل مشاهده است.
«گوزن های اتوبان» یکی از محدود فیلمهای اجتماعی خوب این دوره از جشنواره فیلم فجر است که احتمالا اکران عمومی موفقی را نیز تجربه خواهد کرد.
«زیبا صدایم کن» مهمترین ساخته رسول صدرعاملی طی ۲ دهه اخیر است که در آن، شیوه نوینی برای داستانگویی مطرح میشود، مخاطب به یک اینهمانی ظریف با قهرمانان داستان میرسد و حال خوب فیلم از پرده سینما به مخاطب سرایت میکند.
«شوهر ستاره» بازتابی واقع گرایانه از یک کلانشهر ارائه میکند و تک تک شخصیتها کنش و واکنشی منطقی دارند.
«اسفند»، ساختهی تازهی دانش اقباشاوی، تلاش میکند روایتی حماسی از زندگی شهید علی هاشمی، فرماندهی تأثیرگذار دوران دفاع مقدس، ارائه دهد.
"زیبا صدایم کن" با بازی امین حیایی و ژولیت رضاعی، مخاطب را به دنیای ذهنی پدری روانپریش و دختری خودساخته میبرد و روایتی از عشق و تنهایی را به تصویر میکشد.
امینی با «چشمبادومی» میخواهد یک فاصلهگذاری جدی با تمام کارگردانهایی کند که تا حالا با آنها کار کرده و حتی یک فاصله جدی با آثار خودش هم ایجاد کند. امینی با فیلم آخرش درست مانند شخصیت اصلی «لاتاری» عمل کرده و میخواهد، اسلحه به دست به جان شمایل خودش بیفتد و یک فیلمساز مولف خلق کند اما آیا این اتفاق میافتد؟
از انتصابهای سید عباس صالحی وزیر ارشاد تا برگزاری جشنوارههای تئاتر و فیلم فجر چیزی حدود ۸۰ روز میگذرد، زمانی اندک که نشان از تلاش او و تیم همراهش برای رفع دو مسئله اصلی داشته است، بازگشت سرمایههای فرهنگی و آشتی هنرمندان با صحنه و سینما و رویدادهای فرهنگی که با حضور هنرمندان در جشنوارههای تئاتر و سینما تجلی یافت؛ و از سوی دیگر رایزنی با نهادهای بالادستی برای کاهش فشارها و خارجکردن وضعیت امنیتی فرهنگ و عادیسازی روابط و بازگشت آرامش به جامعه هنری بوده است.
جشنواره فیلم فجر ویترینی برای نمایش بهترین آثار سینمایی ایران است. اما گاهی اوقات، فیلمهای ضعیف و بیکیفیت، به دلایل مختلف، در بخش مسابقه جشنواره حضور پیدا میکنند و جای فیلمهای خوب و باارزش را میگیرند. فیلم "آنتیک" ساخته هادی نائیجی، یکی از همین موارد است.
فیلم "آنتیک" ساخته هادی نائیجی، یکی از آثار بحثبرانگیز جشنواره فیلم فجر بود که با واکنشهای تند و نقدهای منفی بسیاری از سوی منتقدان و تماشاگران روبرو شد. این فیلم کمدی، نه تنها نتوانست انتظارات را برآورده کند، بلکه به اثری سطحی و بیمایه تبدیل شد که هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
اینکه قصهی فیلم لو برود یا نه، راستش اهمیتی ندارد. اصلا قصه در این فیلم اهمیتی ندارد. همه چیز برای مسخرهبازی چیده شده. برای شوخی با کمیته و تناقض میان آن دوره با دو تا آدم علاف دزد خردهپا که در بند سیاست نیستند ولی در موقعیتی گیر میافتند که وسط یک بازی سیاسی قرار میگیرند.
«رها» احتمالا اگر دومین تجربهی کارگردانش بود میتوانست بهترین فیلم جشنواره در سه روز اول باشد. البته تا همینجا هم اولین فیلم حسام فرهمند موفق ظاهر شده. تماشاگر و منتقد را راضی میکند. فقط اگر کارگردان برای پایان دادن فیلم آنقدر دست دست نمیکرد که قصه از رمق بیفتد و میدانست کجا کات بدهد که تماشاگر شوکه از سالن خارج شود، فیلم بهتری میشد.
فیلم "آنتیک" ساخته هادی نائیجی، با عنوان کمدی مخاطبان را به سینما کشاند، اما نه تنها نتوانست خندهای بر لبها بنشاند، بلکه با توهین به مقدسات و طنزی ضعیف، ناامیدی را به جای خنده به ارمغان آورد.