مخملباف اگر چه رفتارش در قیاس با آوینی، قدری عوامانه بود. اما هر دو، تقریبا در یک دوران، و از یک منظر، به یک هنرمندروشنفکر - مهرجویی- تاخته بودند. آن دو، در آن روزگار دغدغههایی شبیه به هم داشتند .
پرویز جاهد نوشت: سینما اگر نتواند دل آدم را به درد بیاورد، به چه کار میآید؟ مسعود کیمیایی اما در این کار استاد است. او درد و کاراکترهای دردمند را خوب میشناسد و در به تصویر کشیدن این دردها مهارت شگفتانگیزی دارد. هیچ سینماگری در سینمای ایران به خوبی کیمیایی نتوانسته درد یک آدم را به تصویر بکشد.
«خوک» ملامت فیلمهای موسوم به هنری است؛ همان تفکری که در «مربع» روبن اوستلوند نیز جاری است و هر دو آثاری غیرسینمایی هستند؛ اما «مربع» را میتوان تحمل کرد؛ لااقل کوششی است به بار ننشسته؛ اما «خوک» چیزی دارد که موجب عذاب است؛ عذابی ستوهآور و آن، حضور چشمکورکن «منِ» فیلمساز است
تهیهکننده و نویسنده «خاله قورباغه» نوشت:«محال است به دنیای مرضیه محبوب قدم بگذاری و از دیدن عروسک های پیر و کودکش یا بزرگ و کوچکش، لبانت به خنده باز نشود. شک ندارم که او بهشت خدا را با خلق این بهشت عروسکی برای بچهها، خریده است.»
اسماعیل بنیاردلان پژوهشگر و مدرس دانشگاه معتقد است حوزه نقد و تحلیل در ایران باید بر اساس هویت و فرهنگ خودمان صاحب تئوری شود و رسیدن به این مطلوب مستلزم این است که با روشهای نقد آشنا شویم.
یک منتقد بینالمللی سینما گفت: نقد خوب نقدی است که خواننده از خلال آن به راحتی نتواند تشخیص دهد که منتقد فیلم را دوست داشته یا خیر چرا که باید با دلیل محکمهپسند و سازنده بگوید یک فیلم به چه دلیل خوب یا بد است.