نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
بعد از یک هفته از اکران فیلم سینمایی سرخپوست بر پرده سینما، این موضوع به اثبات رسیدهاست که هنوز سینمای متنوع و موضوعی در کشور مخاطب دارد و سلیقه مخاطب به سمت سخافت محض پیش نمیرود.
فیلم با وجود قوام کلی داستان و کلیت خوب و قابل قبولش، مانند سایر فیلمهای سفارشی و شبه سفارشی، دارای مشکلات اساسی در نوع نگاه به رویدادهای خاص است. هر فیلمسازی مختار است که بر اساس سلیقه و صلاح دید خود، قسمتی دلخواه از یک داستان مشخص را برای روایت سینمایی اش برگزیند. اما گزینش چنین فیلمسازانی (مانند کاری که مهدویان در ماجرای نیمروز کرد) بر اوج طوفان است نه آرامشهای دروغین پیش از طوفان.
شخصیتهای «سرخپوست» همدلی ما را برنمیانگیزند؟ از خودمان میپرسیم این آدمها چه ربطی به من دارند؟ چرا چنین چیزی میپرسیم؟ چون قرار است در فیلمها رنجهای انسانهایی را ببینیم که نه زمانه و نه طبقه و نه شغلشان، هیچکدام شاید ربطی به ما نداشته باشد، اما پرسشها و بیچارگیهای ما را دارند.
۱۳ ساله بود که عشق عکاسی او را راهی لالهزار کرد و در همان سنین بهعنوان کارگر ساده در یک عکاسی مشغول به کار شد. ژوله که تقریباً همه او را بهنام «اصغر بیچاره» بهیاد میآورند ۲۲ خرداد ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد و سه سال پیش دقیقاً در همین روز و در سن 89 سالگی در آپارتمانش در کالیفرنیا از دنیا رفت.
کسانی باید مذمت شوند که با سوء مدیریت خود باعث شده اند هر روز تعداد قابل توجهی از ایرانیان جلای وطن کنند و به شرق و غرب عالم بروند تا بدانجا که طبق اعلام مقامات رسمی، ایرانیان در 120 کشور جهان پراکنده شده اند؛ آن هم نه اندکی از جمعیت که 5 تا 6 میلیون نفر و حدود 7 درصد از کل جمعیت ایران! غم انگیز نیست؟!
بسیاری از فیلمسازان ما معتقدند که فیلمساز باید آینه جامعه باشد و چیزی که در جامعه در حال سیلان و حرکت است را ببیند و آن را حل و فصل کند. حال سوال اینجاست که آیا سینمای امروز ما در حال حل و فصل مشکلات روز جامعه است یا بیشتر به آن اضافه میکند؟
«شبی که ماه کامل شد» یک حرکت است هم برای فیلمساز و هم برای فیلم که از مبدأ رمانتیسم به مقصد تراژدی پیش میرود، این حرکت روایتگر یک استحاله بر بستر درامی عاشقانه میشود.
حسين انتظامي رييس سازمان سينمايي چندي پيش در توييتي اعلام كرد كه شورايي متشكل از متخصصان براي درجهبندي سني فيلمها از تابستان فعاليتشان را آغاز ميكنند.وي اضافه كرده: قرار است يك شورا با تخصصهاي مكمل، درجهبندي سني فيلمها را از تابستان آغاز كنند. حضور نهادهاي تخصصي غيردولتي در شوراي ردهبندي سني فيلم قطعا موثر خواهد بود.
جاويدي با سرخپوست نشان داد كه ميتواند لحن و امضاي خودش را در سينماي ايران داشته باشد، آن هم لحني كه از قضا جاي خالياش بسيار احساس ميشد. اثر بعدي جاويدي تعيينكننده است كه منتظر مولف شدن او در سينماي ايران باشيم يا خير؟
نيما جاويدي در دومين ساختهاش، خود را در چنبرهاي از عناصر روايي، نمادين و تمثيلي گرفتار ميكند و در نهايت هم موفق نميشود خود را برهاند. با اين حال «سرخپوست» به واسطه كوشش براي متفاوت بودن و تلاش جاهطلبانهاش براي يك بيان تمثيلي قابل ستايش است، هر چند كه لايههاي تمثيل (در فقدان طراحي خط روايي) در نهايت دامان خودش را ميگيرد تا «سرخپوست» با وجود همه جاهطلبياش براي بيان مجموعهاي از مفاهيم و كوششي خستگيناپذير براي سينمايي بودن (كه در ايران معمولا با لفظ متفاوت توصيف ميشود) – در كمال تاسف - چيزي جز يك شكست نباشد.
«ترور سرچشمه» بيش از آنكه تعبيري از يك رخداد باشد، كوششي است در جهت بازسازي يك دوره به مثابه امري نوستالژيك. از اين طريق است كه او موفق ميشود، ديدگاه سياسياش نسبت به دوره تاريخي مورد نظر را بازسازي و به بيننده منتقل كند. همين رويكرد است كه كموبيش موجب دوقطبي شدن قضاوت در مورد سينما و نوع نگرش او ميشود.
تارانتينو بر پايه شگردي پستمدرنيستي، صداي يك راوي داناي كل را احضار ميكند تا با يك فلاشبك به صحنه پيشين، جنبهاي از نظر پنهان مانده را تصوير كند كه عملا بدل منطق بنيادينِ اثر نميشود؛ يا وقتي در پايان، با حركت تيلت به پايين حضورِ شخصيت پنهان زير مغازه را رو ميكند كه تماما نسبت به حضورش بياطلاع بوديم. اين در حقيقت، ترفندي شوكآور، ضد-تعليقي و يك تروكاژ و رودستزدن به مخاطب است كه راه فرار را براي ادامه داستان باز ميكند.
تارانتينو مثل هر هنرمند اصيل ديگري، چشم مخاطب را به وجهي جديد از جهان باز ميكند يا به همان امور مالوف و آشناي پيشين، منظري نو ميگشايد. او به ما نشان ميدهد كه دنياي خلافكارها، به اندازه ساير جاهاي آن، جنونآميز، پر از چرند و پرند و حرف اضافي، مملو از تصميمات غلط و اقدامات برنامهريزي نشده و تصادفي و سرشار از روزمرّگي و ملال است، يك دنياي ديوانه ديوانه ديوانه ديوانه.
براساس اعلام شورای صنفی نمایش فیلم کار کثیف در نوبت دوم اکران عید فطر راهی سینماها خواهد شد. فیلم سینمایی کار کثیف به کارگردانی خسرو معصومی در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر اکران شد و نظرات متفاوتی را با خود به همراه داشت.
در اين فيلم، تماشاگر نظارهگر يك سيستم بسيار مجهز در پاسخگويي به تماسهاي اضطراري است كه در عين ترسيم موج انواع بزهكاريها تماشاگران هم از درك پيچيدگي حقيقت بزهكاريها و راز دروني انگيزه برخي بزهكاريها بهتزده ميشوند. اما كارگردان در ترسيم شخصيت اصلي يعني اسگر براي نشان عمق درگيري او با وضعيت مبهم بزهكاري و تثبيت اهميت كاركرد اسگر در ساختار پيرنگ اصلي و خرده پيرنگ، حتي از نمايش اشخاص و فضاي بيرون پرهيز كرده است.
ما 20 هزار تومان پول ميدهيم و ميرويم توي سينما تا اثري با نام «چهار انگشت» را ببينيم. اصلا انتظاري نداريم كه فيلم خوبي ببينيم. اصلا انتظاري نداريم كه جواد عزتي و امير جعفري در فيلمي به كارگرداني حامد محمدي چيز جالب توجهي در حوزه سينما ارايه دهند. اصلا چطور مكن است از چنين آدمهايي با رزومههاي مشخص كه هر سال به بازتوليد همان هميشگي ميپردازند انتظار سينما داشت؟ پس با علم به اينكه ما قرار نيست يك اثر سينمايي ببينيم.
«سرخپوست» یک فیلم معمایی است، در ژانر زندان هم میتوان آن را تعریف کرد، مایههایی عاشقانه دارد و ماجرای آن در دهه 40 شمسی میگذرد؛ بیاینکه به شیوهای سفارشی یا غیرسفارشی و سیاسی باشد. قبل از بررسی کیفیت هرکدام از این فاکتورها در فیلمی مثل «سرخپوست»، میشود این نتیجه ساده را گرفت که اگر در سینمای ایران با هر کیفیتی، فیلمی صرفا این فاکتورها را داشته باشد، قابلتوجه خواهد بود. نهتنها این فضاها، بلکه تمام فضاهای سینمایی، به جز دو سه مورد معدود، در سینمای ما مهجور و ترکشده هستند و اگر کسی سراغشان برود، احتمال موفقیتش را با ضریبی فوقالعاده بالا برده است.
آخرین ساخته کمال تبریزی با عنوان «ما همه با هم هستیم» روی پرده سینما رفت تا نمایشی باشد از یک فیلم وامانده بین دو مقوله کمدی اصلاحگر و اثری تجاری با رهنمودهای سرامیهگذار.
الهه دریا فیلمی خوش ساخت ست که تمام حرف ها و پیامهایش را با مدیوم تصویر و دوربین می زند. نه زیاده گویی دارد و نه بی جهت تصویر می سازد تا فیلم را پر کند. نه به تکلف و شعار می افتد و نه اهمیت سوژه را کم جلوه میدهد .ا گرچه در بخش اول فیلم تا پیش از برخورد به کشتی پناهجویان، روند کند، بی دیالوگ و سرد دارد اما به نظر می رسد کاملا در راستای فهم کاراکتر اصلی وموقعیت بعدی، ضروریست .کارگردانیِ خوب فیشر جفت وجورست وهر نشانه ای را با قصد به فیلم خود می آورد.
«متری شیشونيم» اثر متوسطی است که ضعفهای کيفیاش پشت اجرای خوشساخت آن پنهان شده است.