نمایش «زندانی در دانمارک» به کارگردانی محمد مساوات، خوانشی جسورانه و پستدراماتیک از «هملت» شکسپیر است که به جای وفاداری به متن اصلی، بر واسازی رویداد اجرایی تمرکز دارد. در این اثر، شبح هملت از تابوت تاریکی برمیخیزد تا در جهانی از فساد و تباهی، مخاطب را به رویارویی با «امر واقعی» دعوت کند و با دستکاری لذت تئاتری سنتی، تجربهای متفاوت رقم بزند.
شاکله اصلی «گل و قداره» ستیزههایی است که مردان و زنان در بستر فرهنگ پدرسالار ایرانی داشتهاند. با این تفاوت که به نظر میرسد علقه خاص فراهانی به شخصیت داش آکل و فرهنگ جوانمردانهای که به نظر میرسد از دست رفته است، وی را وا میدارد تا اثری بیربط به زمان و مکان حال حاضر کارگردانی کند.
مدهآ در اثر کریمی، زنی از نفسافتاده، ملول، ناتوان و خسته است که تنها به نظاره کشتهشدن آرزوهای خود مینشیند؛ صورتش بیش از آنکه بخواهد خشم را نشان دهد مملو از ناتوانیها است؛ تئاتر خوانده و میخواسته در ورشو کسی شود برای خودش که ازدواج با جیمسن و داشتن فرزند مانع راهش شدهاند. جیمسن در این نمایشنامه نیز به او خیانت میکند اما به شیوه پستمدرنش؛ او چشم از چشم پرستار بچهها برنمیدارد و آمده است تا به مدهآ بگوید گلوسه – دختر پادشاه کرئون- را بیشتر از او دوست دارد.
شما به عنوان مخاطبان این اثر باید جنس ملال و رخوت موجود در آثار چخوف را از پیش بدانید؛ چرا که آنچه شهرستانی به روی صحنه میآورد کمکی در این راستا به مخاطبانش نمیکند. در واقع، اگر ستیز اصلی این نمایش را نوعی چالش با تقدیر/ اجتماع بدانیم و متوجه سرگشتگی و ماتم وانیا و سایر اعضای آن خانواده شویم، آن وقت منتظر خواهیم بود که چنین ملال و رخوتی از سر و روی شخصیتهای نمایش شهرستانی ببارد.
علیخانی برای بار دوم است که این نمایش را بهروی صحنه میآورد؛ یکبار در سال1379 و بار دوم در روزهای گرم مرداد سال 94 در تماشاخانهی باران. این بازگشت از یکسو پرده از اهمیت موضوع و تمامنشدن آن برای مولف برمیدارد و از سوی دیگر نشان میدهد که نمایش کماکان پتانسیل اجرا و بازگوکردن برخی از مسائل را دارا است. در همین ابتدا باید گفت که پیرنگ اصلی سعادت لرزان مردمان تیرهروز، متمرکز بر چالشهای درونی یک خانوادهی ایرانی است؛ چالشهایی که منبع و منشاء مشخصی ندارند و تنها وجود دارند برای آنکه وجود داشته باشند.
« سال ثانیه» آخرین اثر « حمیدپورآذری» که این روزها در زمین تنیس کاخ سعدآباد به روی صحنه میرود، نمایشی است مملو از درد و رنج و خاطره. آنچنان که خود مولفاش میگوید: «سال ثانیه حرف لحظهها است؛ لحظههایی که میآیند و میروند و ما در آن میانه اسیر شدهایم» در آن اهمیت انتخاب ما در لحظه و وابسته بودن این انتخابها به حیات دیگری موج میزند. سال ثانیه فرصتی است برای مرور این حقیقت که نفسمان به نفس دیگری گره خورده و حیاتمان در گرو باهم بودن است.
قهرمان نمایش تهرانی این راه را برنمی گزیند و تلختر از آن است که بخواهد به رهایی بیاندیشد. تمام آنچه وی انجام میدهد کشمکش میان خود گمشده و گذشتهای است که راه گریزی از آن وجود ندارد و در نتیجهی آن باید به خیال، آنهم در سیاهترین شکل ممکناش پناه برد.
علیاکبر علیزاد دومین بار است که متن ترجمهشدهی اولئانا اثر دیوید ممت را به روی صحنه میآورد؛ یکبار در سال 85 در مجموعهی تئاتر شهر و دومین بار در تیر ماه سال جاری در سالن استاد سمندریان تماشاخانهی ایرانشهر. آنچنان که خود میگوید اولئانا نمایشنامهای است در باب روابط انسانی، عدم فهم، قضاوتها و احساس تنفر شدید که در این روابط دیده میشود. در کنش «رجعت» همواره امری مهم و قابل توجه نهفته است؛ باید دید این « چیز» گمشده در اثر ممت چیست که کارگردان اثر را واداشته تا باری دیگر آن را به صحنه بیاورد.
نمایش اسم به کارگردانی لیلی رشیدی از 4 تیرماه در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت
نمایش زبان اصلی از بیستم خردادماه با نویسندگی، کارگردانی و طراحی رسول کاهانی در سالن باران به اجرای عمومی درآمده است؛ اثری که روایتگر مصائب و مشکلات زندگی زناشویی نسل جوان جامعه امروز است.
رضا آشفته درباره نمایش "پلیس" نوشت: فهم آثار "اسلاومیر مروژک" بستگی به درک عمیق از کمدی سیاه، گروتسک، ابزورد و بلوک شرق اروپایی پس از جنگ جهانی دوم دارد.
نمایش ˝شبی بیرون از خانه˝ به کارگردانی مشترک رامین معصومیان و فرید قادرپناه که این روزها در تماشاخانه استاد مشایخی (تئاتر مان) روی صحنه است، مانند دیگر آثار هارولد پینتر اثری است به غایت پینترستیک که از قواعد گفتار سلطهآمیز و معیوب دیگری بر سلف تبعیت میکند.
برهانی مرند در نمایش ˝پاییز˝ زاویه عدسی نگاهش را روی یک خانواده از طبقه متوسط متمرکز کرده و تضادها و تناقضات درونی آنها را به تصویر کشیده و رنگ باختن آرمان نسل نو را به سوگ نشسته است.
جلسهی نقد و بررسی نمایش "کاریزما" به کارگردانی حامد مهریزیزاده، شب گذشته- 15 دیماه 93- به همت کانون ملی منتقدان با حضور سهراب سلیمی؛ کارگردان و مدرس تئاتر؛ و سید مسعود موسوی؛ کارگردان و منتقد تئاتر؛ در سالن فردی حوزه هنری برگزار شد.
دزدی در نمایشنامه داریو فو و نمایش سامان ارسطو، بهانهای میشود برای به میدان آوردن شخصیتهای خاطی دیگر.
نمایش «دیدهبانان»، به نویسندگی پیرروبر لوکلرک و کارگردانی محمدرضا خاکی را که این روزها در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است، میتوان در مجموعه آثار دانشگاهی طبقه بندی کرد.
نمایش دو دلقک و نصفی یک نمایش طنز است و می شود در آن خط و خطوط کمدی و تراژدی را مشاهده کرد. نمایشی که به ترکیب قدرت و زد و خورد آن بین عواملش میپردازد. شاید هیچ یک از رضا آشفته: ما مخالفتی با قدرت نداشته باشیم اما همیشه این قدرت برای همه دست و پاگیر بوده است. نبودنش به نوعی برایمان رنج آور خواهد شد و بودنش مهارناپذیر و اسباب زحمت دیگران و شاید بانی نابودی و ویرانی فردی باشد.
اجرا از نظر محتوایی افرادی را نشان می دهد که در دنیای سرمایه داری زیر پای سرمایه داران له می شوند و دنیای درام برای مخاطب یک قانون وضع میکند: " اگر می خواهید در جهان سرمایه داری باقی بمانید و روزگار خود را بگذرانید باید قواعد بازی ان را بلد باشید وگرنه از میدان رقابت به بیرون پرت می شوید!"
نمایش ˝مردی برای تمام فصول˝ نوشتۀ رابرت بولت، ترجمۀ فرزانه طاهری و کارگردانی بهمن فرمانآرا؛ به اعتبار عناصر دیداریاش مانند طراحی صحنه، لباس، نور و چهرهپردازی تماشاییتر میشود.
پرفورمنس پرنده و نیلبک نوشته و کارگردانی بهزاد صدیقی و علیمحمد رحیمی نمایشی با موضوع جنگ ایران و عراق در روزهای 10 تا 12 آذرماه جاری در آمفیتئاتر فرهنگسرای فردوس به روی صحنهرفت و با استقبال مخاطبان و خانوادهها روبهرو شد
˝گلنگری گلنراس˝ یکی از نمونههای درخشانی است که حاکمیت پول و سرمایه را بر روابط انسانی عامل ایجاد دنیایی معرفی میکند که در آن آدمها برای به دست آورن سود بیشتر نه تنها انسانهای دیگر را نادیده میگیرند بلکه در مواقعی حتی حاضر هستند برای رسیدن به جایگاهی بالاتر یا منفعتی بیشتر به هم نوعان خود آسیبهای جدی روحی و روانی وارد کنند.