اولین فیلم فمینیستی ایران، میتواند "خشت و آیینه" (۱۳۴۴) به کارگردانی ابراهیم گلستان باشد که در پیشینهٔ سینمای فمینیستی ایران محسوب میشود. این فیلم به طور ضمنی به مسائل جنسیتی و نقش زنان در جامعه میپردازد و در زمانی که مفاهیم فمینیسم در ایران هنوز به طور رسمی شناخته نشده بود، بیانکنندهٔ اهمیت این مسائل در سینما بود
پرویز فنیزاده که در نقش روشنفکری با نام پرویز سر میز حضور دارد، کلمه حقیقت و وهم را میگیرد و شروع به صحبت کردن میکند. از حقیقت و وهم میگوید و خودش بهسرعت دچار هذیانگویی میشود. لاطائلاتی میبافد که هیچ معنایی ندارند، همه هم مبهوت و با دقت در حال گوش کردن هستند و هیچکس هم نمیپرسد که چه میگویی. تنها کسی که درنهایت جرئت میکند به او بگوید «چرت گفتن را بس کن» تاجی است.
«خشت و آینه» اگرچه جاهایی در قاب و میزانسن به نورئالیسم ایتالیایی نزدیک، مستندگونه و بیچیدمان میشود، اما در جاهایی هم گویی هیچکاک با آن وسواس مثالزدنی کارگردانی کرده و سکانس کافه چنین است.
«خشت و آینه» اگر نه نخستین، لااقل محکمترین خشتی بود که برای ساختن دیوار سینمای متفاوت ایرانی بر زمین گذاشته شده بود. با این همه، این دیوار در همان نخستین رجهای خود فروریخت؛ نه مردم آن را دیدند، نه منتقدان آن را تحویل گرفتند.
درست یک روز بعد از اکران «گنج قارون» که تا سالها پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران بود، فیلمی اکران شد که نه مردم درکش کردند و نه منتقدان و نه روشنفکران آن را تایید کردند اما همین فیلم در سینمای ایران ماندگار شد.
ابراهيم گلستان چه در مقامِ داستاننویس، چه در مقامِ فیلمساز از تردیدی که نسبت به زیست جامعهی پا در هوای ایران دارد روایت میکند. او دراین اثر هیچ اعتمادی به نمادهایی که قرار است نجاتبخش باشند ندارد. جوانی خموده، اختهگی، کودکانِ رهاشده و گمشدن و از همه مهمتر فقدانِ اخلاق باعث می شود او در پایان اثر در فضایی طعنهآلود صدای گویندهی تلویزیون را پخش کند که در بابِ نوعدوستی سعدی میگوید و اینکه نتوان بر برخی نامِ آدمی نهاد.
نسخه ترمیمشده فیلم «خشت و آینه» ساخته ابراهیم گلستان به عنوان یکی از فیلمهای بخش کلاسیک جشنواره ونیز ۲۰۱۸ به روی پرده میرود.