فیلم جولی سکوت کرد اثری بسیار ملال آور و حتی میتوان گفت توخالی است که حتی برای یکبار هم پیشنهاد نمیشود و در واقع نطفهی به حقی برای سینمای نابلد در قصهگوییِ اروپاست که رئالیستی جلوه دادن لحظات را با پرداخت صحیح اشتباه میگیرند و نتیجه میشود امثال این فیلمساز که در مشقِ ابتداییشان اینچنین یک و ساعت و نیم هیچ نمیگویند و البته که همواره ادعای دهان پرکنی هم برای نابلدیشان در آستین دارند که بله اگر کاندید جوایزی در فستیوالها مخصوصا مشهورترینشان (فستیوال کن) بشوند پس راه را درست رفتهاند!
سالهای اخیر و خصوصاً دوران پساکرونا را میتوان دوران به قهقرا رفتن سینمای مستقل اجتماعی ایران نامید؛ دورهای که در آن تولید و اکران این دسته از فیلمها به شکل رسمی و قانونی و غیرزیرزمینی به نازلترین میزان ممکن رسیده است.
نقد فیلم «مرد گرگنما» (Wolf Man) را با تمرکز بر تلاش بیهودهی سازندگان برای پیچیده کردن همه چیز آغاز میکنیم.
با اینکه در «پدینگتون در پرو» ماجراجویی از همیشه بزرگتر و خطرناکتر شده، اما گاه چسبیدن به فرمول همیشگی بهتر از هر چیز جواب میدهد و در نقد فیلم به تصمیم پرسشبرانگیز نویسندگان برای فاصله گرفتن از این فرمول میپردازم.
«بروتالیست» از زمان نمایشش در هشتاد و یکمین جشنواره فیلم ونیز یکی از کنجکاویبرانگیزترین فیلمهای سال 2024 میلادی بود. بسیاری از منتقدان آن را بهترین فیلم سال نامیدند و کسانی هم آن را در کنار یکی دو فیلم دیگر در زمرهی بهترینها دانستند.
نقدها برای فیلم اکشن و فانتزی In the Lost Lands منتشر شده که این اثر نتوانسته نمرات خوبی از منتقدان بگیرد.
یکی از مضامین اصلی و قابل تأمل در زندگی، فقدان عزیزان و تأثیر روند سوگواری بر انسان است. مواجهه با احساسات حل نشده و پیمایش پیچیدگیهای اندوه نیز وضعیت را برای بازمانده دشوارتر میکند. A Real Pain فیلمی است که حرف برای گفتن دارد و با توجه به اینکه اولین تجربهی جدی «جسی آیزنبرگ» در مقام نویسنده و کارگردان محسوب میشود، این اثر میتواند مسیر زندگی هنری او را دچار تغییر و تحول کند.
ماییم مردان پوشالی، ماییم مردان توخالی، کلههامان آکنده از کاه بر هم خم شدهایم. افسوس! صداهای زنگار گرفتهمان، با هم نجوا که میکنیم، خاموش و بیمعناست: همچون هوهوی باد در علفزار خشک، یا خشخش موش بر شیشه خردهها در پستوی خشک ما. (تی اس الیوت)
فیلم Heretic، اثری جدید از کمپانی خلاق A24 است که اسکات بک و برایان وودز کارگردانی آن را برعهده دارند. نقشآفرینی «هیو گرنت» در این فیلم، مورد توجه جوایز گوناگونی همچون گلدنگلوب و بفتا قرار گرفته است.
فیلم فرانسوی Beating Hearts (به فرانسوی: L’Amour ouf) یا قلبهای تپنده روایتگر یک داستان عاشقانه است، درحالیکه اکنون در سال ۲۰۲۵ میلادی به سر میبریم میتوان اذعان کرد که این مضمون در این نقطه از پیشبردِ مدیومِ سینما، کلیشهای میباشد و اگر تمهیدات روایی خاصی در ارائه داستان از جانب دستاندرکارانِ آن در اثر تعبیه نشود [که در این فیلم نشده] مخاطب از تماشای آن دلزده خواهد شد.
در این مطلب به فیلم «دختری با سوزن» به کارگردانی مگنوس فان هورن محصول سال ۲۰۲۴ دانمارک و سوئد میپردازیم.
نقدها برای فیلم Last Breath منتشر شده و این اثر سینمایی توانسته نمرات خوبی را از منتقدان دریافت کند.
پدینگتون را میشناسید. خرسی محبوب و دوست داشتنی که در دو قسمت قبلی مجموعه موفق شده بود آثاری ارزشمند، احساسی و مهمتر از همه سرگرمکننده را تحویل مخاطب دهد. حال بعد از گذشت چند سال قسمت جدید این مجموعه تحت عنوان Paddington in Peru راهی سینما شده و با وجود تمامی کاستیها، همچنان اثری سرگرمکننده و خانوادگی است که دیدنش خالی از لطف نخواهد بود. اما اگر بخواهیم این سه قسمت از فرنچایز پدینگتون را در نظر داشته باشیم، در یک روند دیالکتیکی قسمت سوم یعنی Paddington in Peru ضعیفترینِ مجموعه است.
فیلم Out of My Mind با نام فارسی «بیرون از ذهن من» محصول جدیدی از کمپانی دیزنی است که موضوعی کمتر دیده شده را دستمایه قرار داده و به زندگی یک دختر فلج مغزی کلاس ششمی پرداخته است. این فیلم براساس رمان مشهوری به همین نام ساخته شده است.
فیلم آن گونه می نماید که امریکا مسخر روس ها شده است و یک شهروند امریکایی در قامت کارگر جنسی کارش در مواجهه با این روس ها به جایی می رسد که با او بدتر از پسماند برخورد می شود.
در این مطلب به نقد و بررسی فیلم Flight Risk ساخته مل گیبسون پرداختهایم.
فیلم The Monkey اثری ترسناک بر اساس داستان کوتاهی از استیون کینگ است که توانسته نمرات بسیار خوبی از منتقدان دریافت کند.
نقد فیلم The Green Mile به کارگردانی و نویسندگی فرانک دارابونت را در این مطلب میخوانید
در این مطلب به نقد فیلم «شاهنقش» به کارگردانی شاهد احمدلو پرداختیم.
باوجود کمبودهای «دره» و افت آن در یکسوم پایانی، دستاورد دریکسن در آن من یکی را برای دیدن فیلم دوم «تلفن سیاه» مشتاقتر میکند که فیلمبرداریاش تمام شده و قرار است همین امسال میلادی بیاید.
این روزها به نظر میرسد دست نویسندگان دیزنی به نوشتن ایدههای تازه نمیرود؛ اما از خلق داستان و شخصیتهای نو سختتر، نوشتن پیشدرآمدی است که حق داستان اصلی را ادا کند. یک پیشدرآمد درست و حسابی باید ماهیت مستقلی داشته باشد، اما همچنان به جریان و کاراکترهای فیلمهای سابق صدمه نزند؛ مهمتر از همه، جذاب باشد. بالاخره همه میدانیم برای اینکه داستان «شیرشاه» خدشهدار نشود، قهرمانان اصلی شامل موفاسا، اسکار، رافیکی و دیگران باید زنده بمانند و از دست شرور فیلم هم باید خلاص شد.
«یک انسان بیشتر با چیزهایی که نمیگوید انسان است تا چیزهایی که میگوید» (افسانه سیزیف، نوشته آلبر کامو)
فیلم The Room Next Door نمونه بارز یک زباله است که ادعای مفاهیم عمیقی را دارد؛ اما کوچکتر و حقیرتر از آن است که بتواند درباره فلسفه به مخصوص متافیزیک مرگ حرفی بزند!
فیلم The Order (دستور) جدیدترین اثرِ کارگردانِ استرالیایی تبار «جاستین کرزل» است که شاید مشهورترین اثر او را اقتباس مهم او از جهان ویدیو گیمیِ Assassin’s Creed در سال ۲۰۱۶ در نظر گرفت.
«آن که با هیولا میستیزد، باید بپاید که خود در این میانه هیولا نشود. اگر دیر زمانی در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم خواهد دوخت». (فریدریش نیچه)
آیا فیلمی حوصله سر بر، شعاری و نه چندان جذاب معیار آثار هنری و خوب است؟ پس فیلم The Other Way Around نیز جزو این دسته از آثار است…!
فیلم «زیبا صدایم کن» به کارگردانی رسول صدرعاملی، پس از سالها دوری او از سینمای ملودرام، بازگشتی تحسینبرانگیز به این ژانر است. این اثر، با اقتباس از رمان نوجوانانهای به همین نام نوشته فرهاد حسنزاده، داستانی پدر-دختری را در یک روز در تهران روایت میکند.
فیلم «صبحانه با زرافهها» ساخته سروش صحت به نظر میرسد یک اثر پیچیده و فانتزی باشد که میخواهد با شیوهای خاص به دنیای درونی شخصیتهایش بپردازد.
یکی از نقاط قوت فیلم، تغییر تدریجی ژانر آن است. در ابتدا، فیلم به نظر میرسد که صرفاً یک درام خانوادگی تلخ است، اما کمکم تبدیل به تریلری روانشناختی میشود که مخاطب را درگیر کرده و در نهایت با پایانی تراژیک، او را مبهوت رها میکند.
فیلم سینمایی Paddington in Peru ساخته دوگال ویلسون توانسته نمرات بسیار خوبی را از منتقدان دریافت کند.
فیلم سینمایی Mickey 17 ساخته بونگ جون هو توانسته نمرات بسیار خوبی را از منتقدان دریافت کند.
فیلم سینمایی The Gorge با بازی مایلز تلر و آنیا تیلور جوی توانسته نمرات متوسطی را از منتقدان بگیرد.
Nightbitch یک کمدی سیاه با رگههایی خیالانگیز، محصول سال ۲۰۲۴ آمریکا، به کارگردانی و نویسندگی ماریل هلر (Marielle Heller) میباشد، که بر اساس رمانی به همین نام اثر ریچل یودر (Rachel Yoder) ساخته و پرداخته شده است. امی آدامز Amy Adams به عنوان مادر، اسکات مک نیری Scoot McNairy به عنوان همسر و چندی دیگر در این فیلم به ایفای نقش میپردازند.
دغدغهی فرانسیس فورد کاپولا در آخرین اثرش، Megalopolis چیست؟ کوپولا در ساخت فیلمهای جنونآمیز سابقهی کمرنگی ندارد و این بار این جنون سالم را، که ترجیح میدهم آن را نبوغ بنامم، به هستهی آخرین اثر خود آورده و موضوعی را با بیننده در میان میگذارد که تنها از فردی بر میآید که سرد و گرم روزگار و البته سینما را چشیده و تقریباً به انتهای مسیر هنری خود نزدیک شده است، به خاطر همین از گفتن حرفهایش هیچ ترس و ابایی ندارد و هر چه میخواهد را به صریحترین شکل ممکن و بدون کنایهبازی، به نمایش و با مخاطب در میان میگذارد.
یکی از اساسیترین سوالاتی که پیش میآید، این است که ما پروین را فقط در دو، سه پلان کوتاه در حال شعر گفتن البته غیر از شعر محتسب و مست در محفل ادبی شاعران دیدهایم. چرا اثر زیست شاعرانه ندارد؟ چرا در فضای شاعری، فیلمساز کمگویی را پیشه کرده است؟ پاسخ در اینجاست که ورزی میخواهد نشان بدهد سیاستمدار و فرد نظامی متوسل به دولت با زنش خوب تا نمیکند.
این فیلم، تجربهای است که نهتنها باید تماشا کرد، بلکه باید درباره آن اندیشید. بهرغم کندیهایی در روایت، اثر با عمق انسانی و اجتماعی خود، در ذهن مخاطب باقی میماند و او را به بازاندیشی درباره ارزشهای زندگی و جامعه وادار میکند.
«بچه مردم» فیلم کامل و بدون تقصی نیست. شاید بتوان گفت در مقیاس کلی به قاب تلویزیون نزدیک تر است تا سینما. اما بهدلیل نگاه جدید به موضوعات تلخ و نوآوری در پرداخت خلاقاته و فاتتزی، فیلم خوبی است.
فیلم Mickey 17 اثری تازه از سازنده فیلم Parasite است که توانسته به همان اندازه اثری تحسین شده و شایسته باشد.
«ناتور دشت» یک درام ملتهب و درگیرکننده است که تمام تخممرغهای خود را در سبد فصل فینال میگذارد و به جز این پایانبندی شکوهمند، اتفاق چندان خاصی را رقم نمیزند.
«خاتی» علیرغم بهره گیری از لوکیشنهای بکر و متعدد و زیبا ریتم کندی دارد و بخش زیادی از این کندی ریتم به روایت باز میگردد.
«بازی را بکش» از ناحیه کممایه بودن داستان و نگاه تککاراکتری خود ضربه میخورد؛ نه داستان چسب بسط محتوایی دارد و نه کاراکتر کلیدی روایت میتواند با کنشمندی خود، روندی سینوسی به داستان دهد.
موفقیتِ نسبی «باغ کیانوش» در جشنواره و فروشی که این فیلم کمدی فانتزی را به سومین فیلم غیرکمدی سال تبدیل کرد، سبب شد محمدجواد موحد دوباره به همراه کارگردانی فیلم اولی به سراغ «تاکسیدرمی» برود، فرمولی امتحان پس داده اما پرخطر.
«تاکسیدرمی» بهعنوان تنها نماینده سینمای کمدی فانتزی در جشنواره این دوره، علیرغم آنکه خوب شروع میشود اما به دلیل فقر داستانی و بلاتکلیف بودن در ماهیت خود، نمیتواند داستان سرراستی را برای مخاطبش تعریف کند و به همین دلیل با گنگی مشهودی مواجه میشود که چندان برازنده اثر نیست.
«رها» نخستین فیلم حسام فرهمند؛ یک اتفاق تازه و جدی در سینمای اجتماعی امروز ما است، فیلمساز نسبت به سوژهاش بلاتکلیف نیست و شناخت به اندازه نسبت به موقعیت دارد. دوربین نگاهش را به دل و درون جامعه متاثر از شرایط اقتصادی برده است.
«شوهر ستاره» فیلمی با شخصیتهای درونگراست که فیلمنامه نمیتواند جهان خاص آنها را به شیوهای دراماتیک به تصویر بکشد. متاسفانه آن زیرکی و فنون فیلمنامهنویسی که برای ساخت آثاری از این دست رعایت میشود، در این کار به چشم نیامد تا فیلمی که میبایست لحنی زنانه داشته باشد، در نشانگذاری کردن این تصویر، ناکام بماند.
«زیبا صدایم کن» دغدغه بیمکانی و یافتن سرپناه دارد، به وضعیت بد اقتصادی طعنه میزند و روی خط قرمز نقد گشت ارشاد نیز راه میرود؛ پس مخاطب را با اثری مواجه میکند که حرفی برای گفتن دارد اما از آن سو تصویرِ شهر بهمثابه آرمان شهری برای عملی ساختن خیالهای مخاطب، نوعی رویافروشی به اوست که با منطقِ قصه چفت نمیشود.
«شمال از جنوب غربی» فیلمی با دکوپاژ و برنامه است و زرگرنژاد نشان داده است که برای پلان به پلان فیلمش برنامه داشته است و دوربین، ایستا و یا سرگردان نیست و با یک فیلمنامه دکوپاژ شده به پیش رفته است.
«صددام» علیرغم اینکه از سوژه جذابی برخوردار است اما نمیتواند فضاسازی متناسبی حول این سوژه رقم بزند تا مشخص شود پدرام پورامیری پس از ساخت چند درام اجتماعی موفق، جهان کمدی را آنطور که باید و شاید، نمیشناسد.
فیلم «ناتورِ دشت» در جشنواره چهل و سوم و در میان خیلی فیلمهایی که یا داستان ندارند یا از فرط ابتذال قابل دیدن نیستند، اثری است قابل تامل که تماشاگر را تا انتها با خود همراه میکند؛ گرچه بسیاری داستان واقعی گم شدن یسنا در گلستان را خوانده و ماجرایش را دنبال کرده بودند.