فیلم در کل سکانس اکشنی ندارد و معدود لحظاتی هم که اکشن میشود، این صحنهها کاملا آماتور و تلویزیونی از آب درآمدهاند و کسی را هیجانزده نمیکنند. جلوههای ویژه فیلم در حد همان سال ۲۰۰۳ هستند.
چارسو پرس: حالا شاید کمتر کسی به یاد داشته باشد که مارول در دههی ۹۰ میلادی در چه وضعیتی قرار داشت. آنها در آستانهی ورشکستگی بودند، بنابراین به اجبار حق امتیاز تعدادی از آثار محبوب خود را به شرکتهای دیگر فروختند. «هالک» به یونیورسال رسید، «مردان ایکس» نصیب فاکس قرن بیستم شد و البته سونی هم «مرد عنکبوتی» را خریداری کرد. سالها بعد قواعد بازی عوض شد. مارول با تشکر از دیزنی به اوج بازگشت و حالا این سونی بود که با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکرد. آنها بخشی از حق امتیاز «مرد عنکبوتی» را به مارول بازگرداندند اما حق ساخت نسخههای سینمایی را همچنان دارند و حتی دنیای سینمایی خودشان را هم راهاندازی کردهاند که برای توصیف آن تنها میتوانیم بگوییم دنیای توسعهیافته دیسی -که مدتی قبل به پایان راه رسید- در مقایسه با آن شاهکار جلوه میکند. نقد فیلم «مادام وب» (Madame Web) را در این مطلب میخوانید.
«ونوم» (۲۰۱۸) در مجموع فیلم متوسطی بود اما چند ویژگی داشت که به موفقیت آن کمک کرد، از جمله شخصیت محبوب و جذابی مانند ونوم و حضور تام هاردی در نقش اصلی. احیای «مرد عنکبوتی» با «بازگشت به خانه» (۲۰۱۷) هم بیتاثیر نبود و طرفداران را برای «ونوم» هیجانزده کرد. خوب یا بد، این فیلم در گیشه عملکرد قابلدفاعی داشت و سونی مصمم شد تا «دنیای مرد عنکبوتی» (SSU) را گسترش دهد. ساخت یک دنیای سینمایی آسان نیست و فاکتورهای گوناگونی باید دستبهدست یکدیگر دهند تا چنین مجموعهای به موفقیت برسد؛ با «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» (۲۰۲۱) مشخص شد که سونی هیچ ایدهای ندارد عوامل موفقیت یک دنیای سینمایی چیست.
هشدار: در نقد فیلم «مادام وب» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
سپس «موربیوس» (۲۰۲۲) راهی سینماها شد که حالا باید از آن به نیکی یاد کرد، این فیلم به قدری افتضاح است که نمیتوان از آن خشمگین بود و بیدلیل نیست که به یک میم اینترنتی تبدیل شد. «مادام وب» اما داستان دیگری است، نه از آن بدهای سرگرمکننده، نه حتی از آن بدهایی که مانند «موربیوس» بتوان برای تمسخر تماشایش کرد، این فیلم از آن بدهایی است که میتواند شما را به تفکر وادار کند. شاید پس از تماشای آن بنشینید و در مورد انتخابهای خود در زندگی فکر کنید و بعضی چیزها را تغییر دهید، برای مثال وقت ارزشمند خود را صرف چیزهای مفیدتری کنید یا برای مدیریت خشم، مدتی به سراغ آثار ابرقهرمانی سونی نروید.
اوایل دههی ۷۰ میلادی، دانشمند بارداری به نام کنستانس وب (کری بیشی) همراه با جهانگردی به نام ازیکیل سیمز (طاهر رحیم) به جنگلهای آمازون کشور پرو قدم میگذارد تا یک عنکبوت خاص را پیدا کند که گفته میشود میتواند به درمان بیماریها کمک کند. او به آرزوی خود میرسد اما ازیکیل سیمز اهداف دیگری دارد، او میخواهد قدرتهای عنکبوتی بهدست بیاورد که تنها بهواسطهی همین عنکبوت امکانپذیر خواهد بود، بنابراین آن را میرباید و به کنستانس شلیک میکند. در همین حین، اعضای یک قبیلهی مخفی عنکبوتی مانند تارزان از راه میرسند و دخترک را به غار خود میبرند تا او را با کمک همین عنکبوت خاص نجات دهند. مطابق انتظار دخترک میمیرد اما فرزندش با قدرتهای عنکبوتی به دنیا میآید. سپس به سال ۲۰۰۳ میرویم، کسی وب (داکوتا جانسون) که مشخص نیست چگونه از جنگلهای آمازون وارد آمریکا شده، حالا یک بهیار است که در منهتن زندگی میکند و پس از یک حادثه، قدرتهایش بیدار میشود، البته تنها قدرتش این است که «در مواقع ضروری» میتواند چند ثانیه از آینده را یک بار ببیند.
ایدهی کلی فیلم در باب داستان پیدایش یک ابرقهرمان، در مجموع کلیشهای است؛ البته همانطور که قبلا هم بارها گفتهایم، کلیشه فینفسه بد نیست، به شرطی که درست اجرا شود. سازندگان نابغهی فیلم اما رویکرد متفاوتی را به کار گرفتهاند تا «مادام وب» را به اثر متفاوتی تبدیل کنند: دوری کردن از امضاهای رایج ژانر ابرقهرمانی. در این فیلم، هیچکس لباس ابرقهرمانی نمیپوشد و در واقع تا قبل از دقایق پایانی، هیچ سکانس اکشن خاصی هم در فیلم وجود ندارد. «مادام وب» را میتوان یک «ملودرام ابرقهرمانی» توصیف کرد که در تئوری ایدهی چندان بدی نیست، بعضی از قصهها در این ساختار جواب میدهند، مانند «جوکر» اما اینجا یک مشکل بزرگ وجود دارد، «جوکر» مبتنی بر واقعگرایی بود، بنابراین حتی کسانی که به ژانر ابرقهرمانی علاقهای ندارند را هم مجذوب خود میکرد. «مادام وب» برخلاف اداهایش در باب دوری از امضاهای ژانر، همچنان از عناصر فانتزی-ابرقهرمانی بهره میبرد، و مخاطب هدف مشخصی هم دارد (طرفداران «مرد عنکبوتی»). بنابراین وقتی به حاشیه میرود و تنها خواستهی مخاطب خود را برآورده نمیکند، این سوال ایجاد میشود که اصلا هدف از ساخت آن چه بوده است؟
سونی از ابتدا قصد داشت که «مادام وب» را در ساختار متفاوتی عرضه کند اما کدام ساختار؟ شما در این فیلم هیچ آزمونوخطا یا عنصر تجربی ویژهای نمیبینید اما چیزهای دیگری را به وضوح خواهید دید، برای مثال اینکه اس. جی. کلارکسون فیلمسازی بلد نیست. این را نباید یک توهین به او بدانیم، این اولین تجربهی سینماییاش است و او به معنای واقعی کلمه درکی از فیلمسازی بلاکباستری ندارد اما سریالساز نسبتا خوبی به حساب میآید و شاید بزرگترین مشکل «مادام وب» همین باشد، اینکه از هر نظر تلویزیونی است و نه سینمایی. فیلم از نظر فیلمبرداری، قصه، جلوههای ویژه و حتی موسیقی، در حد یک اپیزود از سریالهای ابرقهرمانانهی کودکانهی شبکهی دیزنی جونیور است، چه بسا از آنها عقبتر باشد. اینکه ماجراها در سال ۲۰۰۳ اتفاق میافتد اما اتفاق بامزهای است، طرفداران قدیمیتر ژانر ابرقهرمانی آن سالها را به خوبی به یاد دارند، دورانی که با آثاری همچون «دردویل» و «زن گربهای» سقوط این ژانر رقم خورد. حتی آن فیلمها هم در مقایسه با «مادام وب» میتوانند خودنمایی کند، آثاری که حداقل «ابرقهرمانی» هستند و بهعنوان فیلم بد میتوان از آنها یاد گرفت، در حالی که چند هفتهی دیگر، هیچکس «مادام وب» را حتی به یاد هم نمیآورد.
فیلم تقریبا ۲ ساعت است اما مشخص نیست این مدت زمان را صرف چه چیزی میکند، چیزی به نام شخصیتپردازی در فیلم وجود ندارد و حتی کسندرا وب که بیشترین زمان به او اختصاص داده شده است، تا انتها سطحی باقی میماند. جالب است که شما میتوانید در بعضی لحظات حتی بیحوصلگی داکوتا جانسون را به وضوح مشاهده کنید، بازیگری که مشخصا از حضور در این فیلم پشیمان است و مثل دیگر چهرههای حاضر در این پروژه، آن را به رسمیت نمیشناسد و احتمالا دیگر هرگز در فیلمی ابرقهرمانی حضور پیدا نمیکند. سه دختر نوجوان قصه وضعیت به مراتب بدتری دارند، آنها آزاردهندهاند و وقتی هم که اندکی از داستان زندگی آنها با خبر میشویم، هیچ حسی در ما زنده نمیشود، چگونه میتوان با این آدمهای سطحی ارتباط برقرار کرد یا حتی نگران آنها شد؟ ازیکیل سیمز هم در حالت عادی، شاید یک شرور معمولی باشد که نمونهاش را بارها دیدهایم، اما وقتی لباس بر تن میکند، او را میتوانیم عنصر کمدی فیلم بدانیم، او بیشتر یادآور کازپلیرها است (طرفدارانی که لباس شخصیتهای محبوب خود را برتن میکنند) تا یک شرور واقعی.
همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم، فیلم در کل سکانس اکشنی ندارد و معدود لحظاتی هم که اکشن میشود، این صحنهها کاملا آماتور و تلویزیونی از آب درآمدهاند و کسی را هیجانزده نمیکنند. جلوههای ویژه فیلم در حد همان سال ۲۰۰۳ هستند (شاید عقبتر؟ «مرد عنکبوتی» سم ریمی که سال ۲۰۰۲ ساخته شد، باکیفیتتر به نظر میرسد)، حفرههای قصه هم تمامی ندارند و خبری هم از منطق روایی نیست (از رها کردن سه نوجوان در جنگل و پیدا کردن قبیله عنکبوتی در جنگلهای وسیع آمازون با یک عکس! و البته هنوز هم نمیدانیم چرا سه دختر نوجوان قصه همراه با شخصیت باردار اِما رابرتس راهی بیمارستان شدند). اس. جی. کلارکسون پیش از اکران فیلم، در یکی از مصاحبههایش گفت که آزادی داشته است تا فیلم موردنظرش را بسازد، این پروژه در دستان یک فیلمساز بهتر هم به جایی نمیرسید اما نمیتوان از کنار این حقیقت عبور کرد که کلارکسون هیچ درکی از ژانر ابرقهرمانی ندارد.
پس از تماشای فیلم، ناخواسته به یاد رمان «حماقتخانهی آلمایر» جوزف کنراد افتادم (یک نسخهی سینمایی هم دارد که شانتال آکرمن ساخته است). در قرن ۱۶، برخی از ثروتمندان اروپایی خانههای عجیبوغریبی میساختند که عموم مردم آنها را «حماقتخانه» توصیف میکردند زیرا این خانهها به مثابه دور ریختن پول بودند، در حالی هم که همین پول میتوانست صرف چیزهای بهتری شود. ساختههای اخیر سونی، نسخهی مدرنی از همان حماقتخانهها به حساب میآیند، فیلمهای پرخرجِ بیمعنایی که محکوم به شکست هستند، هیچ ویژگی مثبتی ندارند و اصلا نمیدانیم هدف از ساخت آنها چیست. امکان ندارد استودیوی سازنده، این فیلم را پیش از اکران تماشا کرده باشد و تصور کند در گیشه موفق خواهد شد یا نظر مخاطبان را جلب خواهد کرد، حتی یک نابینا هم تنها بهواسطهی شنیدن دیالوگهای «مادام وب» میتواند درجهچهار بودن آن را درک کند.
منبع: دیجیمگ
«ونوم» (۲۰۱۸) در مجموع فیلم متوسطی بود اما چند ویژگی داشت که به موفقیت آن کمک کرد، از جمله شخصیت محبوب و جذابی مانند ونوم و حضور تام هاردی در نقش اصلی. احیای «مرد عنکبوتی» با «بازگشت به خانه» (۲۰۱۷) هم بیتاثیر نبود و طرفداران را برای «ونوم» هیجانزده کرد. خوب یا بد، این فیلم در گیشه عملکرد قابلدفاعی داشت و سونی مصمم شد تا «دنیای مرد عنکبوتی» (SSU) را گسترش دهد. ساخت یک دنیای سینمایی آسان نیست و فاکتورهای گوناگونی باید دستبهدست یکدیگر دهند تا چنین مجموعهای به موفقیت برسد؛ با «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» (۲۰۲۱) مشخص شد که سونی هیچ ایدهای ندارد عوامل موفقیت یک دنیای سینمایی چیست.
هشدار: در نقد فیلم «مادام وب» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
سپس «موربیوس» (۲۰۲۲) راهی سینماها شد که حالا باید از آن به نیکی یاد کرد، این فیلم به قدری افتضاح است که نمیتوان از آن خشمگین بود و بیدلیل نیست که به یک میم اینترنتی تبدیل شد. «مادام وب» اما داستان دیگری است، نه از آن بدهای سرگرمکننده، نه حتی از آن بدهایی که مانند «موربیوس» بتوان برای تمسخر تماشایش کرد، این فیلم از آن بدهایی است که میتواند شما را به تفکر وادار کند. شاید پس از تماشای آن بنشینید و در مورد انتخابهای خود در زندگی فکر کنید و بعضی چیزها را تغییر دهید، برای مثال وقت ارزشمند خود را صرف چیزهای مفیدتری کنید یا برای مدیریت خشم، مدتی به سراغ آثار ابرقهرمانی سونی نروید.
اوایل دههی ۷۰ میلادی، دانشمند بارداری به نام کنستانس وب (کری بیشی) همراه با جهانگردی به نام ازیکیل سیمز (طاهر رحیم) به جنگلهای آمازون کشور پرو قدم میگذارد تا یک عنکبوت خاص را پیدا کند که گفته میشود میتواند به درمان بیماریها کمک کند. او به آرزوی خود میرسد اما ازیکیل سیمز اهداف دیگری دارد، او میخواهد قدرتهای عنکبوتی بهدست بیاورد که تنها بهواسطهی همین عنکبوت امکانپذیر خواهد بود، بنابراین آن را میرباید و به کنستانس شلیک میکند. در همین حین، اعضای یک قبیلهی مخفی عنکبوتی مانند تارزان از راه میرسند و دخترک را به غار خود میبرند تا او را با کمک همین عنکبوت خاص نجات دهند. مطابق انتظار دخترک میمیرد اما فرزندش با قدرتهای عنکبوتی به دنیا میآید. سپس به سال ۲۰۰۳ میرویم، کسی وب (داکوتا جانسون) که مشخص نیست چگونه از جنگلهای آمازون وارد آمریکا شده، حالا یک بهیار است که در منهتن زندگی میکند و پس از یک حادثه، قدرتهایش بیدار میشود، البته تنها قدرتش این است که «در مواقع ضروری» میتواند چند ثانیه از آینده را یک بار ببیند.
ایدهی کلی فیلم در باب داستان پیدایش یک ابرقهرمان، در مجموع کلیشهای است؛ البته همانطور که قبلا هم بارها گفتهایم، کلیشه فینفسه بد نیست، به شرطی که درست اجرا شود. سازندگان نابغهی فیلم اما رویکرد متفاوتی را به کار گرفتهاند تا «مادام وب» را به اثر متفاوتی تبدیل کنند: دوری کردن از امضاهای رایج ژانر ابرقهرمانی. در این فیلم، هیچکس لباس ابرقهرمانی نمیپوشد و در واقع تا قبل از دقایق پایانی، هیچ سکانس اکشن خاصی هم در فیلم وجود ندارد. «مادام وب» را میتوان یک «ملودرام ابرقهرمانی» توصیف کرد که در تئوری ایدهی چندان بدی نیست، بعضی از قصهها در این ساختار جواب میدهند، مانند «جوکر» اما اینجا یک مشکل بزرگ وجود دارد، «جوکر» مبتنی بر واقعگرایی بود، بنابراین حتی کسانی که به ژانر ابرقهرمانی علاقهای ندارند را هم مجذوب خود میکرد. «مادام وب» برخلاف اداهایش در باب دوری از امضاهای ژانر، همچنان از عناصر فانتزی-ابرقهرمانی بهره میبرد، و مخاطب هدف مشخصی هم دارد (طرفداران «مرد عنکبوتی»). بنابراین وقتی به حاشیه میرود و تنها خواستهی مخاطب خود را برآورده نمیکند، این سوال ایجاد میشود که اصلا هدف از ساخت آن چه بوده است؟
سونی از ابتدا قصد داشت که «مادام وب» را در ساختار متفاوتی عرضه کند اما کدام ساختار؟ شما در این فیلم هیچ آزمونوخطا یا عنصر تجربی ویژهای نمیبینید اما چیزهای دیگری را به وضوح خواهید دید، برای مثال اینکه اس. جی. کلارکسون فیلمسازی بلد نیست. این را نباید یک توهین به او بدانیم، این اولین تجربهی سینماییاش است و او به معنای واقعی کلمه درکی از فیلمسازی بلاکباستری ندارد اما سریالساز نسبتا خوبی به حساب میآید و شاید بزرگترین مشکل «مادام وب» همین باشد، اینکه از هر نظر تلویزیونی است و نه سینمایی. فیلم از نظر فیلمبرداری، قصه، جلوههای ویژه و حتی موسیقی، در حد یک اپیزود از سریالهای ابرقهرمانانهی کودکانهی شبکهی دیزنی جونیور است، چه بسا از آنها عقبتر باشد. اینکه ماجراها در سال ۲۰۰۳ اتفاق میافتد اما اتفاق بامزهای است، طرفداران قدیمیتر ژانر ابرقهرمانی آن سالها را به خوبی به یاد دارند، دورانی که با آثاری همچون «دردویل» و «زن گربهای» سقوط این ژانر رقم خورد. حتی آن فیلمها هم در مقایسه با «مادام وب» میتوانند خودنمایی کند، آثاری که حداقل «ابرقهرمانی» هستند و بهعنوان فیلم بد میتوان از آنها یاد گرفت، در حالی که چند هفتهی دیگر، هیچکس «مادام وب» را حتی به یاد هم نمیآورد.
فیلم تقریبا ۲ ساعت است اما مشخص نیست این مدت زمان را صرف چه چیزی میکند، چیزی به نام شخصیتپردازی در فیلم وجود ندارد و حتی کسندرا وب که بیشترین زمان به او اختصاص داده شده است، تا انتها سطحی باقی میماند. جالب است که شما میتوانید در بعضی لحظات حتی بیحوصلگی داکوتا جانسون را به وضوح مشاهده کنید، بازیگری که مشخصا از حضور در این فیلم پشیمان است و مثل دیگر چهرههای حاضر در این پروژه، آن را به رسمیت نمیشناسد و احتمالا دیگر هرگز در فیلمی ابرقهرمانی حضور پیدا نمیکند. سه دختر نوجوان قصه وضعیت به مراتب بدتری دارند، آنها آزاردهندهاند و وقتی هم که اندکی از داستان زندگی آنها با خبر میشویم، هیچ حسی در ما زنده نمیشود، چگونه میتوان با این آدمهای سطحی ارتباط برقرار کرد یا حتی نگران آنها شد؟ ازیکیل سیمز هم در حالت عادی، شاید یک شرور معمولی باشد که نمونهاش را بارها دیدهایم، اما وقتی لباس بر تن میکند، او را میتوانیم عنصر کمدی فیلم بدانیم، او بیشتر یادآور کازپلیرها است (طرفدارانی که لباس شخصیتهای محبوب خود را برتن میکنند) تا یک شرور واقعی.
همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم، فیلم در کل سکانس اکشنی ندارد و معدود لحظاتی هم که اکشن میشود، این صحنهها کاملا آماتور و تلویزیونی از آب درآمدهاند و کسی را هیجانزده نمیکنند. جلوههای ویژه فیلم در حد همان سال ۲۰۰۳ هستند (شاید عقبتر؟ «مرد عنکبوتی» سم ریمی که سال ۲۰۰۲ ساخته شد، باکیفیتتر به نظر میرسد)، حفرههای قصه هم تمامی ندارند و خبری هم از منطق روایی نیست (از رها کردن سه نوجوان در جنگل و پیدا کردن قبیله عنکبوتی در جنگلهای وسیع آمازون با یک عکس! و البته هنوز هم نمیدانیم چرا سه دختر نوجوان قصه همراه با شخصیت باردار اِما رابرتس راهی بیمارستان شدند). اس. جی. کلارکسون پیش از اکران فیلم، در یکی از مصاحبههایش گفت که آزادی داشته است تا فیلم موردنظرش را بسازد، این پروژه در دستان یک فیلمساز بهتر هم به جایی نمیرسید اما نمیتوان از کنار این حقیقت عبور کرد که کلارکسون هیچ درکی از ژانر ابرقهرمانی ندارد.
پس از تماشای فیلم، ناخواسته به یاد رمان «حماقتخانهی آلمایر» جوزف کنراد افتادم (یک نسخهی سینمایی هم دارد که شانتال آکرمن ساخته است). در قرن ۱۶، برخی از ثروتمندان اروپایی خانههای عجیبوغریبی میساختند که عموم مردم آنها را «حماقتخانه» توصیف میکردند زیرا این خانهها به مثابه دور ریختن پول بودند، در حالی هم که همین پول میتوانست صرف چیزهای بهتری شود. ساختههای اخیر سونی، نسخهی مدرنی از همان حماقتخانهها به حساب میآیند، فیلمهای پرخرجِ بیمعنایی که محکوم به شکست هستند، هیچ ویژگی مثبتی ندارند و اصلا نمیدانیم هدف از ساخت آنها چیست. امکان ندارد استودیوی سازنده، این فیلم را پیش از اکران تماشا کرده باشد و تصور کند در گیشه موفق خواهد شد یا نظر مخاطبان را جلب خواهد کرد، حتی یک نابینا هم تنها بهواسطهی شنیدن دیالوگهای «مادام وب» میتواند درجهچهار بودن آن را درک کند.
|
منبع: دیجیمگ
https://teater.ir/news/59316